دفاع مقدس

یک دهه محافظت از انقلابی‌ها
حاج‌ابوالقاسم حسین‌زاده است در پی آشنایی با یک طلبه وارد مسیری انقلابی شد و سرگروه محافظان شخصیت‌های انقلابی شد.
روایت جانباز شیمیایی از ۱۰ سال حضور در مناطق جنگی
سیدعلی حیدری می‌گوید: در‌حال حرکت بودم که با اصابت گلوله مستقیم تانک به جیپ سرنگون شدیم. بعد‌از چند لحظه با همان سرووضع خونین دوباره سوار جیپ شدم.
دکور شهدا در خانه خانواده توسی
اهالی عکس شهیدانشان را در روز‌های برگزاری روضه می‌آورند و داخل دکور می‌گذارند و دیگر آن را نمی‌برند. آن‌ها می‌گویند چه جایی بهتر از اینجا.
ناجی نجات یافته
دکتر محمود مقدم که بر اثر بمباران‌های شیمیایی صدام، سرطان خون گرفته است، توانست سرطان را شکست دهد.
حرم امام رضا(ع) خانه وداع رزمنده‌ها بود
میان رزمنده‌ها زیارت حرم امام‌هشتم (ع) پیش از اعزام، به وداع آخر معروف بود؛ وداعی که می‌دانستند شاید تکرارشدنی نباشد.
خواندن با انگشتان پا!
یادگار جنگ برای امیر رهباردار دو دست قطع‌شده و چشمانی نابیناست اما او توانسته نقص‌هایش را با هوشمندی جبران کند. او با زبان، کلید‌های تلفن همراه را می‌فشار با انگشتان پایش خطوط بریل را می‌خواند.
«از کرخه تا راین» قصه زندگی ما بود
علی‌نجات عباسی که یک خمپاره، چهره و بدنش را دگرگون کرد، می‌گوید: آقای دهکردی زندگی ما را بازی می‌کرد. هفتاد نفر بودیم و در همان جایی که به آن خانه ایرانیان می‌گفتند، زندگی می‌کردیم.