حاجرمضان حدادقرقی را با همین دو ویژگی، قفلساز سنتی و پهلوان قدیم، سال1396 در یک مغازه قدیمی آهنگری درست در میانههای خیابان نوغان پیدا کردم. کسی که آهنگری را از پدر به ارث برده بود و افتخارش این بود که قفلهای دستساز او امروز در دکور خانهها جا دارد.
سجاد قاسم پور که فعالیت در رشته رزمی پای او را به رشته های ورزشی دیگری مثل کشتی فرنگی باز کرده است، همه موفقیت هایش را مدیون حمایت ها و تلاش دایی اش می داند که شیهان است و کلی تجربه دارد. سجاد قاسم پور متولد سال 1383 است و ساکن محله شهید قربانی. او سال 1391 در مسابقات کشوری مقام سوم رشته کاتا را به دست آورده است. یک مقام دوم استانی هم در رشته کاتا در سال 98 دارد. دو مقام اول استانی در رشته کمیته و کاتای امسال هم محصول تلاش و پشتکار اوست.
روایت های کوتاهی که در ادامه می خوانید، برش هایی کوچک از حس و حال خوب نوجوان هایی است که با کمک خانواده، راه خود را در زندگی پیدا کرده اند. سردرگم نیستند؛ چون فهمیده اند از زندگی چه می خواهند و باید به دنبال چه باشند. روز آن ها و همه کسانی که در حال سپری کردن این سال های سرنوشت ساز و اثرگذار هستند، مبارک!
سر آخر خانواده شورورزیها از سه برادرش کوچکتر بود، اما قامتی تنومند داشت. یعقوبعلی در چهارمین روز از شهریور1302 دیده به جهان گشود و آفتاب زندگیاش در نحسی 13مهر1378 غروب کرد. مردی که نام پرآوازه او در کشتی و عرصه پهلوانی زبانزد است. ستارهای که دربارهاش میگویند در دوازدهسالگی چوخه میگرفته و کسی در روستاهای اطراف نیشابور یارای مقابله با او را نداشته است
آنطور که ذوالفقار ذوالفقاری نقل میکند در مسابقهای یکی از مربیها همدورهای تختی بود و او را بهخوبی میشناخت. او تعریف میکرد در محلهای که این پهلوان زندگی میکرد پسری دانشگاه قبول شده بود و توان پرداخت شهریهاش را نداشت. دکهدار روزنامهفروشی سرکوچه متوجه ماجرا شده بود و به این جوان پیشنهاد داد که شهریهاش را به عنوان قرض به عهده بگیرد تا هر وقت او به جایی رسید بدهیاش را پس بدهد. همینطور هم شد. آن جوان پزشک شد و بعد از تمامشدن درسش بهسراغ دکهدار رفت. به او گفت دستش به دهنش میرسد و میخواهد بدهیاش را پرداخت کند. این ماجرا زمانی اتفاق افتاد که جهان پهلوان تختی از دنیا رفته بود.
ورزش باستانی به بازوی درشت و سینه ستبر نیست. پیشکسوتان به ما میآموختند وقتی بیرون هستید طوری سر به زیر راه بروید که دیگران فکر کنند با یک دست شما را میاندازند، یعنی ادعایی نداشته باشید. ولی وقتی داخل سالن هستید با توجه به سن و سال و مدت زمانی که ورزش میکنید از کسوت خودتان دفاع کنید همانطور که مرشد از شما داخل گود دفاع میکند.
توکلی که به دلیل زندگی در روستا تا نوزدهسالگی گود زورخانه نرفته بود، به پیشنهاد چند نفر از اهالی روستای خود چند سالی است که گودی را در روستا درست کرده تا بچهها از سن کم بتوانند باستانیکار شوند. او میگوید: «روستای فرزق 800خانوار جمعیت دارد و روستای کوچکی نیست.
بنا به علاقهای که در بچههای روستا با دیدن من به وجود آمده بود سال86 حمام عمومی قدیمی روستا را که سالها خاک میخورد و کاربردی نداشت تبدیل به گود زورخانه کردیم. با همراهی اهالی توانستیم در مدت کمی بنایی و شکل حمام را به زورخانه تغییر بدهیم از همان موقع تعداد افراد علاقهمند به این ورزش در روستا زیاد شده است و جوانان باستانیکار خوبی را تربیت کردهایم.»