علیرضا محمودزادهقلعهنویی، نوجوان یازدهساله محله رسالت است که از سهسال پیش، ورزش کاراته را شروع کرده است و حالا افتخارات بسیاری دارد. همه فکر و ذکر علیرضا در این روزها ورزش است.
سیدفؤاد حسینی نوجوان میگوید: استعدادهای خوبی در محلهمان هست، اما بهخاطر هزینه زیاد کلاسها و هزینه مسابقههای کشوری و بینالمللی از ادامه ورزش و شرکت در مسابقهها منصرف میشوند.
شهریار گلی میگوید: من همین الان هم بهدلیل پژوهشهایم میتوانم اقامت رایگان در خارج از کشور را بگیرم، اما این کار را نکردم و بعدها هم هرگز این کار را نخواهم کرد؛ مگر اینکه خیلی بیمهری ببینم.
اگرچه ژیمناستیک انتخاب اول بهاره باهران بود، در ادامه برای دنبالکردن ورزش حرفهای به توصیه مربی و بزرگترها تصمیم گرفت بهسراغ کاراته برود.
ابوالفضل محمدی میگوید: در اولین مسابقه که توانستم نفر دوم شوم، استرس زیادی داشتم. مبارزه اول برایم خیلی سخت بود و تا پایان مسابقه، این استرس همراهم بود، ولی حالا با آرامش وارد میدان میشوم.
حمیده حسینی شاعر نوجوان ۱۵ساله در توجیه غم شعرهایش میگوید: خودم هم دوست دارم شعر شاد بگویم، اما نمیدانم چرا فقط زمانیکه آسمان دلم ابری است، حس شاعری به سراغم میآید!
سعید اکرامی میگوید: در پانزدهسالگی به ذهنم خطور کرد که خودم هیئتی راهاندازی کنم. جلسات هیئت امامسجاد (ع) از همان سال۷۶ هر هفته دوشنبهشبها برقرار بود.