به نظر من، زبان مشترک مردم دنیا لبخند است. معتقدم که با لبخند زدن میتوان اعتماد افراد دیگر را جلب کرد. ما شاید نمیتوانستیم خیلی راحت با هم صحبت کنیم، اما انتقال حسی که داشتیم به انتقال مفهوم ما کمک میکرد. رانندههای ترانزیت خیلی علاقهمند هستند که «هیچ هایکرها» را سوار کنند، زیرا هم خودشان در طول مسیر تنها نیستند و هم تا جایی که بتوانند به هیچ هایکرها کمک میکنند. این بخشی از روایت بانوی دوچرخهسوار؛ زهره کهندل درباره حال و هوای نقاطی که سفر میکنند، است.
حسین شریفی تخصص اصلی اش مداحی و نوحه و مکبری است، اما در کنار این ها، مجریگری می کند، عکاس ی را به صورت حرفه ای انجام میدهد، مسئول فرهنگی وهنری سپاه مقداد است، در اردوهای جهادی حضوری فعال دارد و به تازگی سرکشیک گشت های امربه معروف و نهی ازمنکر است. این ها نشان میدهد کارنامه زندگی جوانی که 20بهار را گذرانده و در محله طلاب به دنیا آمده و بزرگ شده، پربار است.
بابازاده یزدی میگوید: هر فردی که بخواهد وارد این حرفه شود باید به اصول کار مانند شناخت انواع لنز، دوربین، فتوشاپ و... آشنایی داشته باشد. ضمن اینکه بهطور تجربی نیز باید کار را بیاموزد. یادگیری آن بستگی به استعداد و علاقه فرد دارد اما به طور کلی با یک تا 2ماه آموزش میتواند کار را شروع کند. این شغل مانند بعضی مشاغل در زمانها و فصلهای مختلف درآمد متفاوتی دارد.
عضو شورای اجتماعی محله امیریه از سال گذشته دراین سمت فعال است، او دختر حاج علی مقیمی است که همه محله گلشهر روی او حساب میکردند، از بگومگوهای زناشویی تا برای مشکل خیابانهای خاکی و قطعی آب و برق همسایه به او مراجعه می کردند و او هم هرکاری از دستش برمیآمد انجام میداد: حاج علی ریشسفید و معتمد محله کودکی ما بود، من هم دوست داشتم پا جای پای او بگذارم و به هممحلهایهای خود کمک کنم.
سال 1399 نمایشگاه عکسی با عنوان «رابطه» در کشور استرالیا برگزار شد. در این نمایشگاه آثار الیاس علوی، یکی از هنرمندان مهاجر در استرالیا، با همکاری 10هنرمند دیگر به نمایش گذاشته شد. آثار زبیده حسینی از گلشهر، نماینده کشور ما در این نمایشگاه بود. با او درباره آثارش و نگاهش گپ زدیم. مختصری هم از زندگی سخت مهاجران برایمان گفت.
"رمضان"، تنها قرارگاه برونمرزی سپاه در دوران جنگ ایران و عراق بود. مأموریت این قرارگاه انجام عملیاتهای چریکی و پارتیزانی در خاک کشور عراق و با همکاری نیروهای معارض کُرد عراقی بود. تمام نیروهای ما لباس مبدل کردی داشتند و باید وارد خاک عراق میشدند. ما هم مثل بقیه لباس مبدل پوشیدیم و فیلمبرداری از نیروها را شروع کردیم. قبل از شروع جنگهای رودرو مجبور بودیم دوربینها را جمع کنیم. آنها را بستهبندی میکردیم و چون مسیر ناهموار بود بستهها را با قاطر به عقب برمیگرداندیم. این بخشی از خاطرات حسین مرادیان مستندساز دفاع مقدس است که به سختی از عملیاتها فیلم میگرفته است.
علی آقاپور، عکاس قدیمی محله گلشور، معتقد است عکسها هیچ زمانی کهنه نمیشوند و هرلحظه که نگاهشان کنی، انگار شکاری تازه است و با آدم حرف میزند. خیلیها این روزها دستبهدوربین هستند و با موبایل عکس میگیرند، اما تجربه قدیمیهای این کار چیز دیگری است.