"رمضان"، تنها قرارگاه برونمرزی سپاه در دوران جنگ ایران و عراق بود. مأموریت این قرارگاه انجام عملیاتهای چریکی و پارتیزانی در خاک کشور عراق و با همکاری نیروهای معارض کُرد عراقی بود. تمام نیروهای ما لباس مبدل کردی داشتند و باید وارد خاک عراق میشدند. ما هم مثل بقیه لباس مبدل پوشیدیم و فیلمبرداری از نیروها را شروع کردیم. قبل از شروع جنگهای رودرو مجبور بودیم دوربینها را جمع کنیم. آنها را بستهبندی میکردیم و چون مسیر ناهموار بود بستهها را با قاطر به عقب برمیگرداندیم. این بخشی از خاطرات حسین مرادیان مستندساز دفاع مقدس است که به سختی از عملیاتها فیلم میگرفته است.
علی آقاپور، عکاس قدیمی محله گلشور، معتقد است عکسها هیچ زمانی کهنه نمیشوند و هرلحظه که نگاهشان کنی، انگار شکاری تازه است و با آدم حرف میزند. خیلیها این روزها دستبهدوربین هستند و با موبایل عکس میگیرند، اما تجربه قدیمیهای این کار چیز دیگری است.
حسن وظیفه 12آلبوم عکس و 2000 عکس سیاه و سفید و رنگی دارد که تمام عکسهایش را خودش گرفته است. او با دوربین به جاهای بسیاری سفر کرده است. گاهی در محل کار همراهش بوده و گاهی در جبهه و جنگ. هریک از عکسها حرفی برای گفتن دارند. او ما را با هر عکسی به همان زمان میبرد و ادامه میدهد: «تمام روزهای جنگ برایم خاطره است هم تلخ و هم شیرین. هرگاه میتوانستم از آن صحنهها عکس میگرفتم. هنوز هم بعضی از عکسها را برای افراد داخل عکس ارسال میکنم.»
علی لایقی، طراح پوستر میگوید: وارد هنرستان که شدم استادم گفت در هنر به دنبال پول نباشید، اگر برای پول آمدهاید، پرونده خود را بگیرید و جای دیگری سراغش بروید. او به ما آموخت به عنوان هنرمند باید دیدی متفاوت داشته باشیم و بالاتر از دید عموم جامعه به زندگی نگاه کنیم. حقیقت این است که هنرمند باید باید وسعت و عمق نگاهش را گسترش دهد و جلوتر از دیگران ببیند. اولین مبحث مبانی هنر فرق بین دیدن و نگاه کردن است. عموم شهروندان جامعه با چشمان خود میبینند، اما هنرمند نگاه میکند. نگاه کردن همراه با تفکر، بررسی و تحلیل کردن است.
قرار بود سفری با هزینه شخصی به ترکیه و سوریه داشته باشیم و به عکاس ی از فرهنگها و آداب و رسوم آنها بپردازیم. یک گروه شش نفری شدیم که چهار مرد بودیم و دو خانم هم همراهمان بودند و سفر را از مرز ایران و ترکیه در سرو شروع کردیم و ساحل دریاچه وان را رکاب زدیم. بعد از ترکیه مرز حلب را رد کردیم و به دمشق رسیدیم و از دمشق با هواپیما بازگشتیم. در مشهد از عکسهایی که تهیه کرده بودیم در نگارخانه «سلطان علی مشهدی» در کوهسنگی نمایشگاهی زدیم که تجربیاتمان در مراودات اجتماعی با ترکها، کردها، عربها و دیگر اقوام در این کشورها را به نمایش گذاشتیم.
اگر تا دیروز کارخانههای کمپوست، کشتارگاهها و بهتر از همه آنها حاشیه رودخانه کشفرود در پاییز محل جمع شدن علاقهمندان به پرندهنگری و عکاس ی از آنها در مشهد بود. حالا در مجموعه گردشگری هفت حوض به مساحت 200 هکتار اولین باشگاه پرندهنگری شرق کشور فعالیت خود را آغاز کرده است. شناسایی 126 گونه پرنده در این مجموعه باعث جلب توجه علاقهمندان به محیط زیست شده و بسیاری از پرندهنگرها را به این مجموعه کشانده است.
ماجرای کنکور دردسرساز را اینگونه روایت میکند: در آن زمان هنر، کنکور جدایی داشت. برای اینکه با روش تست زدن آشنا شوم در کنکور علوم انسانی هم شرکت کردم. آن دوران کنکور دو مرحله داشت، صبح سرجلسه حالم خوب بود، اما بعدازظهر سردرد بدی داشتم به حدی که نمیخواستم سرجلسه حاضر شوم. سردرد تأثیر خودش را گذاشت و رتبه بعدازظهرم خوب نشد. با این حال مجاز شدم، دوستانم در حال تعیین رشته بودند و به آنها گفتم برایم انتخاب رشته کنند. هنگامی که جوابها آمد دیدم رشته دینی و عربی تربیت معلم هاشمینژاد مشهد قبول شدهام.