
من دوست «مردی شبیه باران» هستم
نزدیک به ۴۰ سال از عمرش را در عرصه تئاتر فعالیت کرده است. از نوجوانی وارد حرفه بازیگری میشود. استعداد خود رابا عضویت در گروه تئاتر مدرسه کشف میکند. تقریبا ۲۰ روز از زمان اعلام جنگ تحمیلی نگذشته است که به مسجد کرامت مراجعه میکند و داوطلبانه به جبهه اعزام میشود.
در عملیات آزادسازی «بازیدراز» با خمپاره ۶۰ مجروح میشود و پس از مداوا دوباره به جبهه بازمیگردد و در سال ۶۰ عضو گروه جنگهای نامنظم شهید چمران میشود. در سال ۶۲ در منطقه مهران با ترکش توپ از ناحیه پای چپ، مجروح میشود و همین موضوع باعث میشود که دیگر نتواند بهراحتی راه برود.
مجروحیت او باعث نمیشود تا از علاقه خود به کار هنری دست بکشد، بنابراین در سال ۶۲ ازطریق حوزه هنری خراسان کار نمایش را زیر نظر استادان آن زمان، داریوش و انوشیروان ارجمند و داوود کیانیان، بهصورت جدی پی میگیرد. «محمود ثابتنیا» در پرونده هنری خود سابقه بازیگری، نمایشنامهنویسی، عکاسی و فیلمنامهنویسی را دارد و مقام اول بازیگریِ جشنواره سوره جوان را هم کسب کرده است.
رؤیای شهرت
آرام و خونسرد و از سر حوصله حرف میزند. وقتی صحبت از علاقهاش به بازیگری میشود، میگوید: اگر هنوز هم از بچههای کوچک گرفته تا نوجوانان و جوانان سوال کنید که برای چه میخواهند بازیگر شوند، میبینید که بیشتر آنها بهدنبال مشهور شدن و محبوبیت هستند.
من هم از همان کودکی علاقه خاصی به نقش بازی کردن داشتم و به همین دلیل عضو گروه تئاتر مدرسه شدم. تمام تلاشم را میکردم تا خودم را نشان دهم، اما آن زمان مثل الان نبود که با آوردن مقام، لوحی به گروه داده و از آنها تقدیر شود، بلکه فقط ازطریق مدرسه اعلام میشد که مثلا فلان نمایش بهعنوان گروه برتر میتواند در جشنواره رامسر برنامه اجرا کند که این هم برای بچهها بسیار غرورآفرین بود، اما برای رسیدن به هدف، این علاقهمندی کافی نیست. غیر از این باید فرد یا جایی حمایت و تشویقت کند.
پس از اینکه در گروه تئاتر مدرسه عضو شدم، کموبیش بازیگری بر روی صحنه را ادامه دادم، اما بعد از بازگشت از جنگ با وجود آسیبی که پای چپم دیده بود، تصمیم گرفتم علاقه خود را پروبال دهم، بنابراین در کلاسهای بازیگری حوزه هنری شرکت کردم.
بعد از شرکت در کلاسهای بازیگریِ داریوش و انوشیروان ارجمند بود که بههمراه گروهی از بچههای مشهد به تهران رفتم و حدود سه سال در کانون پرورش فکری کودکانونوجوانان با حسن سیادتی، جواد قریشی و سیدزاده در پایتخت، کار نمایش کودک انجام دادم و با اجراهای موفقی که داشتیم، هر روز تماشاچیهای ما بیشتر میشدند.
بعد از سه سال، بهدلیل دلتنگیهای خانواده و اینکه پدرم اعتقاد داشت اگر میخواهی کاری انجام دهی، باید در جوار امامرضا (ع) باشد، به مشهد بازگشتم و با ازدواج در همینجا ماندگار شدم و سعی کردم علاقهام را در شهر خودم ادامه دهم.
رفاقتی
او که دارای مدرک تحصیلی کارشناسیارشد روابط بینالملل است، میگوید: آن زمان برای اجرای کار تئاتر و بازیگری، بیشتر بحث تجربی مطرح بود تا مدرک دانشگاهی. کارها دوستانه بود. مثل الان نبود که هرکس باید در کد خود فعالیت کند و بهعنوان مثال کسی که طراحی صحنه میکند، نمیتواند در حوزه دیگری فعالیت کند، اما در دهه ۶۰ بیشتر کارها دلی و رفاقتی انجام میشد، حتی برای برخی از آنها دستمزدی نمیگرفتیم.
در آن زمان کار هنری درآمدی نداشت و بیشتر افراد از روی علاقه و عشقی که به این کار داشتند، وارد وادی هنر میشدند؛ البته بحث شهرت و نگاه مردم نیز مطرح بود. الان هم کار هنری برای افراد معدودی درآمدزایی دارد، وگرنه بسیاری دیگر هنوز بنا بر همان علاقه خود پا در این مسیر میگذارند.
مشکلات تئاتر
تنور صحبتمان درمورد تئاتر گرم شده است که سوال میکنم: «وضعیت کنونی تئاتر مشهد را چگونه میبینید؟» جواب میدهد: چند سالی است که وضعیت تئاتر بهتر شده است، اما فضا هنوز آنقدر برای حضور و رشد تواناییهای جوانان مشهدی در عرصه هنر باز نیست که بتوان امیدوار بود. معتقد هستم که باید به جوانان شهر بها بدهیم؛ چیزی که متاسفانه امروز دربین مسئولان ما گم شده است و هنوز جوانان را باور ندارند.
مگر در ابتدای جنگ، فرماندهان لشکر چند سال داشتند؟ تمام آنها جوانانی زیر ۳۰ سال بودند، اما همین جوانان مثل شهیدمحراب و شهیدکاوه چه کارهای بزرگی در جنگ انجام دادند؛ چون آن زمان اعتقاد داشتیم که جوانان میتوانند بدون داشتن تجربیات نظامی و گذراندن دورهها با استفاده از نبوغ خود پیروز شوند، اما اکنون نهتنها به جوانان میدان نمیدهیم، بلکه عرصه را برای حضور آنها تنگ و تنگتر میکنیم.
کوچ هنرمندان
اگر تئاتر دهه ۶۰ تا نیمه دهه ۷۰ را ببینید، متوجه میشوید که ما بهترین نمایشها را در مشهد به روی صحنه میبردیم، اما بعد از آن، تئاتر شهر در خاموشی فرورفت؛ چون تمام مشهدیها برای ادامه کار به پایتخت رفتند. هر سال سعید سهیلی و رضا صابری یک پای فینال جشنواره فیلم فجر بودند و آثار آنها میدرخشید.
مکثی میکند و با تلخی پی حرفش را میگیرد: پیشنهاد میکنم جوانان بااستعدادی که حرفی برای گفتن در هنر دارند، اگر میخواهند پیشرفت کنند، به پایتخت بروند؛ چون در مشهد نهتنها زیرساختهای این کار فراهم نیست، بلکه هیچگونه حمایت موثری نیز از هنرمندان نمیشود.
روح تازه تئاتر
میگوید: اگر من که قدیمی تئاتر هستم، به تماشای آن در شهر خود نروم، چگونه میتوانم تشویقکننده جوان امروز باشم؟ بنابراین خودم را موظف میدانم که از جوانان مشهدی در عرصه تئاتر حمایت کنم و بیشتر اجراهای بچهها را در این سالها دیدهام. آنها واقعا خوب کار میکنند و میتوانند امیدی برای آینده شهر باشند، حتی بعضی کارها با دقت و زحمت بسیار بر روی صحنه میروند و حرف بسیاری برای گفتن دارند، بهطوریکه با کمی کمک و حمایت، میتوانند در سطح کشور بدرخشند.
فیلمسازی
ثابتنیا دستی هم بر فیلمسازی دارد و چندین فیلم کوتاه و مستند ساخته است و سال ۷۴ مقام نخست فیلمنامهنویسی جشنواره سینماجوان را برای فیلم «ظهر فردا» و سال ۷۹ برای فیلمنامه بلند «گلواژه عشق» کسب کرده است. موضوع اغلب کارهای او دینی است و درباره علت این امر میگوید:، چون آدمی مذهبی هستم، بیشتر بهدنبال نشان دادن روایات و موضوعات دینی ازقالب تصویر به تماشاگر بودم و فیلمنامه اولم با عنوان «ظهر فردا» درمورد ظهر عاشورا و «گلواژه عشق» درباره روایت غدیر خم بود که هر دو دارای مقام برتر در جشنواره شد.
پاییز تنهایی
ثابتنیا ادامه میدهد: فیلم «پاییز تنهایی» که آخرین ساخته من بهعنوان کارگردان و تهیهکننده بود، اتفاقات بعد از مرگ را به تصویر میکشد و همانطور که میدانید، از نظر فلسفی و دینی تایید شده است که پس از مرگ، زندگینامه فرد بهصورت فیلم از جلوی چشمانش رژه میرود و به او گفته میشود که قرار است با چه کارنامهای به خاک سپرده شود. فیلم «پاییز تنهایی» ۲۵ دقیقه طول میکشد که سیاوش حقیقی فیلمبردرای و میثم نبیریان طراحی صحنه آن را برعهده داشتهاند.
خوشبختانه این فیلم مورد توجه بسیاری از کارشناسان و منتقدان قرار گرفت و با استقبال خوبی ازسوی مخاطب عام مواجه شد. به خاطر دارم زمانی که فیلم در آموزشگاه موج نو به نمایش درآمد و در جشنواره رویش اکران شد، با استقبال بسیار خوب مخاطب روبهرو شد و آن بازخوردی را که مدنظرم بود، گرفتم؛ هرچند که فیلم جایزهای دریافت نکرد. دو فیلم مستند نیز درباره پیادهروی بهمناسبت میلاد و شهادت امامرضا (ع) کار کردم که آنها نیز استقبال مخاطبان را درپی داشت.
حرفم را با عکسهایم میزنم
ثابتنیا، عضو انجمن عکاسان جوان خراسان و ایران و همچنین عضو فدراسیون جهانی عکاسی فیاپ است و تاکنون چهار نمایشگاه عکس گروهی و دو نمایشگاه عکس انفرادی برگزار کرده است. او علاقه خود را در عکاسی طبیعت و مستند اجتماعی میبیند و میگوید: با دوربینم، میاندیشم و با عکسهایم، حرفم را میزنم. ابتدایی که دوربین به دست گرفتم، هیچ آموزش کلاسیکی ندیده بودم و تنها برای دل خودم عکاسی میکردم.
لبخندی میزند و ادامه میدهد: تمام عکسهای جشن ازدواجم را خودم با یک فیلم ۱۳۵ میلیمتری گرفتم. آن زمان هیچ آموزش عکاسی ندیده بودم، اما کمکم علاقهمند شدم تا بهصورت حرفهای عکاسی را یاد بگیرم، بنابراین در ۲۰ دوره کلاس عکاسی شرکت کردم.
ثابتنیا یکی از علایق اصلی خود را عکاسی از زندگی روزمره مردم میداند و بیان میکند: کودکی که در کوچه فوتبال بازی میکند، پیرمردی که در ایستگاه اتوبوس منتظر ایستاده است یا خانمی که با زنبیلش در صف نانوایی گرم صحبت با زن همسایه است، همهوهمه حکایت از زندگی روزمره ما دارد و ثبت این لحظات برای من، طعم شیرینی دارد.
سپس عکس قویی را در یک کتاب نشان میدهد و در توضیح آن میگوید: هرسال نمایشگاهی در مشهد برگزار میشود به نام «قرار ساده» که تمام عکاسان مشهدی در آن شرکت میکنند و عکسهای برتر نیز در کتابی با همین عنوان به چاپ میرسد که این عکس نیز از من به چاپ رسیده است.
آخرین تئاتر
ساخت ۶ فیلم کوتاه، حضور در بیش از ۲۰ فیلم کوتاه و نیمهکوتاه بهعنوان بازیگر، کارگردان، مشاور کارگردان و همچنین حضور در ۲ فیلم بلند سینمایی «طوفان شن»، ساخته جواد شمقدری، و «مردی شبیه باران»، ساخته سعید سهیلی، و ۱۵ تلهفیلم بهعنوان بازیگر از دیگر کارهای هنری ثابتنیاست.
وی که در سال ۹۵ ازطریق حوزه هنری و سازمان تبلیغات، سه دوره کلاس آموزش بازیگری برگزار کرد، یکی از خاطرات بهیادماندنی خود را مربوط به بازی در فیلم «مردی شبیه باران» میداند و میگوید: زمانی که فیلم مردی شبیه باران را کار کردم، ابوالفضل پورعرب، بازیگر اصلی این فیلم، در مصاحبهای از من بهعنوان دوست خود یاد کرده بود. برای من که آن زمان بسیار جوان بودم و رؤیای شهرت را در سر میپروراندم، این تعریف یک برگ برنده بود که لذت آن برای همیشه در ذهنم باقی مانده
است.
«منورهای سیاه» آخرین تئاتری است که ثابتنیا در مقام کارگردان بر روی صحنه برده است و بهگفته خودش باوجودیکه این نمایش با بیمهری داوران روبهرو شد، بهترین نمایش از نگاه مخاطب شناخته شد.
کارگردان مورد علاقه
ثابتنیا در حوزه دفاع مقدس علاقه خاصی به کارهای ابراهیم حاتمیکیا دارد و تمام آثار سینمایی او را دیده است. عباس کیارستمی، کیمیایی و پناهی بهدلیل نگاه خاصشان در فیلمسازی، دیگر کارگردانهای مورد علاقه وی هستند.
او علاوهبر اینکه عضو انجمن راویان فتح رضوی است، در کلاسهای داستاننویسیای که با حضور استاد سعید تشکری برای جشنواره شهر خدا برگزار شده است، چهار جلسه در زمینه داستاننویسی جنگ و خرمشهر تدریس کرده است تا افراد را با موقعیت و لوکیشن آن زمان جنگ تحمیلی آشنا کند.