مشهد قدیم

انقلاب در حوالی فیروزه
آن روز نیم‌ساعت هم زودتر به قرارمان رسیدم. سر ساعت آمد و روی زمین در حسینیه معراج شهدا نشست و پرسید: «خاطرات انقلابی می‌خواهید؟» گفتم: «خاطراتتان را از روز 2دی‌57 می‌خواهم، فقط همان روز.» گفت: «هر روز از تاریخ را فراموش کنم 3تاریخ در ذهن من حک شده است. 2دی‌، 12بهمن و 22بهمن‌57. ثانیه‌به‌ثانیه این 3روز را به‌یاد دارم.»
نصب سردیس شهید سید علی اندرزگو در خیابانش
شهید اندرزگو جزو شهدای انقلاب است که از او به عنوان مرد هزار چهره هم یاد می‌شده است. نام خیابان، اندرزگو است و دلیل نصب سردیس هم همین است.
انقلاب او را برای جبهه ساخت
از سال 1355 مغازه پدر مجتهدزاده در پاساژی دور میدان بیت‌المقدس بود که در کنار آن، انتشاراتی و کتاب‌فروشی آقای دستور قرار داشت. او به‌خاطر دارد هر چند وقت یکبار ساواکی‌ها سرزده به کتاب‌فروشی می‌آمدند و کتاب‌ها را زیر و رو کرد و اگر کتاب ممنوعه‌ای پیدا می‌کردند، دستگیری صاحب مغازه حتمی بود. در آن‌زمان طبقه سوم پاساژ خالی بود، برای همین عده‌ای از انقلابیون عکس شهدا را آنجا چاپ کرده و می‌فروختند، مردم این عکس‌ها را می‌خریدند و پخش می‌کردند.
چشمه پونه روستایی قدیمی در یک قدمی مشهد
این روستا 200نفر جمعیت دارد، به هر خانواده 2هزار لیتر آب می‌دهند که در این شرایط کرونایی با تأکید بر شست‌وشوی دست‌ها جواب‌گوی نیاز هیچ یک از خانواده‌ها نیست.
رونمایی از نماد «ابراهیم»
سردیس شهید فخرائی‌زاده از سوی شهرداری مشهد به پایگاه هوانیروز مشهد اهدا شد تا در ورودی این پایگاه قرار بگیرد و با حضور مسئولان کشوری و لشکری چهره از نقاب بیرون بکشد. پایگاه پنجم هوا نیروز مشهد که همسایه فرودگاه شهید هاشمی‌نژاد است میزبان مسئولان زیادی از نیروی زمینی، نیروی هوایی، پدافند هوایی و سپاه بود تا ادای دینی به همه شهدای نیروی هوایی کنند.
روایت بقال محله امام خمینی از همسایگی با جنگ‌زدگان شادگان
زمان‌ ‌جنگ تحمیلی اگر اشتباه نکنم نزدیک همین میهمان‌سرا جنگ‌زده‌های جنوب از شهرستان شادگان آمده و در اینجا جمع شده بودند. همسایه‌ها به آن‌ها آب و برق داده بودند. یک تنور انتهای خانه داشتیم که زن‌ها برای پختن نان در آنجا جمع می‌شدند و دور هم نان می‌پختند.
استخوان خرد کرده «کراس»
سید مرتضی در همان سن نوجوانی که شاید 13سال هم نمی‌شد موتور برادرش را برمی‌داشت و در محله دور می‌زد در آن سن سوار موتور 4سیلندر شدن جای تعجب دارد، اما برای آن‌هایی که پا در رکاب موتور بزرگ شوند کار سختی به حساب نمی‌آید. موتور سنگین برادرش او را قانع نکرد و هیجان کافی را برایش نداشت، در نهایت تصمیم گرفت در رشته موتور کراس فعالیت کند.