عباسعلی کمالی که 77بهار از زندگیاش میگذرد از ابتدای انقلاب در محله بهشتی ساکن است و هر روز صبح برای ورزش به بوستان کوهسنگی میآید. او بانشاطتر از بسیاری از جوانانی است که در اطرافم میبینم و میشناسم. آنقدر او را در بوستان دیده وبا یکدیگر سلام و علیک کرده ایم که اکنون با یکدیگر دوست شدهایم.
گلایه شهروندان از پمپ بنزین انتهای خیابان شهید نامجو و ترافیک پمپ گاز انتهای خیابان ثامنالائمه است. برخی از آنها بهاندازهای شاکی هستند که چیزی از بمب ساعتی کم ندارد و چهبسا ممکن است زودتر از پمپها حادثهساز شوند.
خانواده ساعیها در طرق که اکنون بیشتر به نام شهیدشان معروف هستند، پیشتر به نام صابونپزها شناخته میشدند. خانوادهای که صابونپزی خانگی و سنتی نسل به نسل در میان زنان آن گشته است تا به حاجیه خانم علیتنه، مادر شهید ساعی، برسد. تا پیش از اینکه صابونهای صنعتی در میان مردم رواج پیدا کند هرکس در طرق صابون میخواست خانواده صابونپزها را میشناخت. مهارتی که حالا به یکی از فامیلهای دورشان رسیده است تا همه مادر محمد را در طرق به صابونهایش بشناسند.
بنای تاریخی «منبع آب خردو» در کوچه سیابان بعد از دستور دولت وقت و ساختش توسط سازمان آب مشهد، با تصمیم مسئولان استانی در نزدیکی قبرستان خردوی مشهدیها نصب شد.
بازارچه وقفی این کوچه به نام بانیاش، یعنی حاجآقاجان، شناخته میشود و مهر خورده است. بعضی قدیمیها هم آن را به نام «آقبابا»میشناسند. حاجآقاجان ملاک بزرگ نوغان بود که در اواخر دوره قاجار بهواسطه هنر و اعتبار فامیلیاش با دربار و همچنین با مهربانی و دست خیرش در نزد مردم بسیار محبوب بود.
هیچ وقت فرزندانش نفهمیدند مادر این همه انرژی را از کجا میآورد چون علاوهبر خدمت در پشت جبهه هیچ وقت برایشان کم و کاستی نگذاشت و آب در دلشان تکان نخورد. او خودش را مادر تمام رزمندگان میدانست و با همان دغدغههای یک مادر به دنبال فراهمکردن مایحتاج و نیازهای سربازان در پشت جبهه بود. همه خانمهای محله را بسیج میکرد تا برای رزمندگان کاری انجام دهند. خودش که در بافندگی مهارت داشت لباسهای بافتنی را نظارت میکرد تا در صورت مشکلدار بودن آنها را بشکافد و درست کند.
چند ماه پیش بود که خبر رسید خانوادهای پس از 35 سال خبر شهادت عزیزشان را دریافت کردهاند. این خبر به خودی خود میتوانست نگاه ما را به سمت خودش بکشاند؛ اما وقتی پا در دل ماجرا گذاشتیم داستان برایمان شیرینتر شد.