مشکل بیآبی در خرداد سال ۱۳۲۸، صدای یکی از خبرنگاران را درمیآورد و خطاب به نصیرزاده که یکی از سرمایهداران مشهد است، مینویسد «با اینکه در فروردین و اردیبهشت با باران فراوانی روبهرو بودیم، ولی مشهدآب ندارد».
حقیقت این است که «هیچ» خانهای را نه در روستای پاژ و نه در هیچجای دیگر نمیتوان به فردوسی بزرگ نسبت داد؛ زیرا هزار سال از زمان حیات فردوسی میگذرد و اکنون دیگر نشانی از خانههای آن زمان باقی نمانده است.
سیل هولناک سال ۱۳۲۹، عملا بخشهای بزرگی از محله عیدگاه و پایینخیابان را از بین برد و نیروهای نظامی برای مهار بحران، وارد عمل شدند.
حاج علیاصغر نجارزاده و پسرش هاشم سالها در گود چوخه توس کشتی گرفتهاند و هر دو سابقه حضور در جبهه را دارند. حاج علیاصغر میگوید: در تنگه چزابه گیر افتاده بودیم و مهمات نداشتیم. برای همین بیشتر درگیر جنگ تنبهتن میشدیم.
من جزو اولین کسانی هستم که اوایل سالهای ۵۰ به اینجا آمدم. یک جاده از مردارکشان به سمت شهر میرفت که آن هم مالرو بود. یعنی اصلا آن زمان ماشینی وجود نداشت که بخواهد به این قسمت بیاید.
روزنامه اطلاعات مینویسد: دهها نفر نامه مینویسند یا تلفن میکنند که ما حاضریم قلب خود را دراختیار پروفسور برنارد بگذاریم تا برای پیوند به انسانهایی که در آستانه مرگ قرار دارند، مورد استفاده قرار گیرد!
پهلوانبرات محمدی و همسرش طاهره فرزانه از قدیمیهای مردارکشان هستند. آنها برایمان از زمستانهایی میگویند که تنها سرگرمی اهالی شاهنامهخوانی و خواندن قصه حسن کرد شبستری بود.