نخستین نشریه دینی خراسان درحالی روز دوم شهریورماه سال۱۲۹۹ خورشیدی (۱۰۴سال پیش) در چنین روزی منتشر شد که مدیر آن، میرزافضلالله آلداوود، ملقب به «بدایعنگار»، از انتشار آن طرفی نبست و نتوانست مطلوب خود را به دست آورد. بدایعنگار که در این نوشتار به شرح حال و خدمات وی خواهیم پرداخت، ادیبی چیرهدست و معلمی توانا بود که قصد داشت با انتشار مجله مذکور، تحولی در نهاد فکر و اندیشه خراسانیان پدید آورد.
نگاه او به مقوله انتشار جریده، تحتتأثیر جریانهای فعال فرهنگی در جهان اسلام و بهطورخاص، جهان عرب بود. بدایعنگار سیر تحول روزنامهنگاری و انتشار مجلات را در جهان عرب و بهویژه مصر، پی میگرفت و طبعا از آنها برای انتشار مجله «الکمال» برداشتهایی داشت؛ چنانکه در نخستین شماره این مجله ناشناخته برای عموم، به تلاش خود برای شبیه کردن آن به «الهلال» اشاره کرد؛ مجلهای که از سال۱۲۷۱ خورشیدی با مدیریت «جرجیزیدان»، متفکر مسیحی لبنانیالاصل، در مصر منتشر میشد و ماهیتی ادبی-فرهنگی داشت.
بههرنحو بدایعنگار آرزوهای بسیاری برای ایجاد تحول از طریق انتشار مجله در سر میپروراند، اما چنان که خواهیم گفت، این تلاشهای ارزشمند و گرانسنگ به جایی نرسید و آن مرد پرتلاش نهایتا در ۵۵سالگی دار فانی را وداع گفت. سالروز انتشار مجله «الکمال»، نخستین مجله دینی مشهد، سبب نوشتن این سطور است.
میرزا فضلالله، فرزند شیخملاداوود خراسانی، مشهور به «صدخروی»، در سال۱۲۸۸ قمری (۱۲۴۹ خورشیدی) در مشهد متولد شد. مقدمات علومدینی را نزد پدرش فراگرفت و پس از آن، به مدارس علمیه مشهد راه یافت.
حوزه علمیه مشهد از دیرباز، جایگاهی رفیع و مثالزدنی در عرصه ادبیات داشته است و دارد و چهرههای شاخصی را در این زمینه به جهان اسلام معرفی کرده است؛ افرادی مانند ادیب نیشابوری اول و دوم. طبعا میرزافضلالله نیز در سیر فراگیری علوم حوزوی، بهدلیل استعداد و تواناییهای ذاتی به مقوله ادبیات تمایل پیدا کرد و در آن سرآمد شد؛ بهطوریکه از اوان جوانی، ملقب به «بدایعنگار» شد و بین سالهای ۱۳۲۵تا۱۳۲۷ قمری، به تدریس این رشته در مدرسه دارالفنون (تنها مدرسه آموزش عالی آن زمان در ایران) پرداخت.
ظاهرا ارتباط او با این مدرسه تاریخی، با پایان یافتن دوره استبداد صغیر به اتمام رسید. این قطع ارتباط، چنین گمانی را تقویت میکند که بدایعنگار در ایام حضور در تهران و شاید دوران فعالیت در مشهد، جانب مخالفان مشروطیت را گرفته یا به طرفداری از آنها شهرت یافته است. او که هنگام بازگشت به مشهد، ۳۹سال داشت، مجددا فعالیتهای آموزشی را در زادگاهش از سر گرفت.
این فعالیتهای آموزشی شامل تدریس وی در مدارس نوین مشهد، مانند «رحیمیه»، «خیریه سعادت»، «رضوی» و همچنین مدیریت در برخی از این مدارس بود. بدایعنگار باتوجهبه ارتباط با آستانقدس، در سال۱۳۳۴ قمری به معاونت مدرسه «رضوی» منسوب شد؛ در همین سالها با محافل سیاسی، ادبی و دینی مشهد ارتباط گستردهتری پیدا کرد و احتمالا توانست سوءتفاهمهای پیشین را از بین ببرد یا از شدت آنها بکاهد؛ چون در مدارس متعلق به مشروطهخواهان، مانند «رحیمیه» (که مؤسس آن میرزاعبدالرحیم صراف از اعضای انجمن خیریه سعادت بود)، به مقام مدیریت رسید.
میرزافضلالله مدتی بعد از انتشار مجله «الکمال»، در سال۱۳۰۰ خورشیدی، به ریاست اداره فرهنگ، اوقاف و فواید عامه خراسان منصوب شد که البته برایش دولت مستأجل بود. او در ۲۴خرداد سال۱۳۰۴، در ۵۵سالگی دارفانی را وداع گفت و پیکرش را در دارالضیافه حرمرضوی به خاک سپردند.
درباره شخصیت بدایعنگار از ابعاد گوناگون میتوان سخن گفت؛ اما آنچه در این مختصر میتوان بررسی کرد، دو ویژگی مهم و درخورتوجه ذیل است:
۱- بدایعنگار پژوهشگری پیگیر و علاقهمند به حوزه تخصصی خود بود.
او در ترجمه نیز توانایی مثالزدنی و خوبی داشت. در میان آثار باقیمانده از وی میتوان ترجمه کتابهای مشهوری مانند «تاریخ تمدن اسلامی»، اثر جرجی زیدان، را دید که نشاندهنده نوع دغدغه بدایعنگار در این عرصه است. علاوه بر اینها در آثار تألیفی وی، رد پای دغدغههای دینی هم به چشم میخورد.
او ظاهرا باتوجهبه فضای فرهنگی و اجتماعی بعد از استقرار مشروطه و نگرانیهای موجود در فضای مذهبی ایران، رسالهای با عنوان «لزوم حجاب» را به رشته تحریر درآورد. بدایعنگار به میراث ملی و ادبی ایرانیان نیز توجهی خاص داشت و آن را برای تقویت موقعیت فرهنگی جامعه مؤثر میدانست.
کتاب وی با عنوان «تاریخ ادبی و اخلاقی مستخرج از شاهنامه» با چنین منظوری به رشته تحریر در آمد؛ بااینحال او در عرصه تألیف هم به مقوله آموزش توجه فراوانی داشت و آثاری بدیع در این زمینه نوشت که برخی از آنها، درواقع چشمانداز الگوی تعلیمات عمومی در شهر مشهد را در بیش از یک قرن گذشته، پیش روی مخاطب قرار میدهد. در ادامه این نوشتار، با هم به بررسی «مطلعالشموس»، یکی از نمونههای برجسته آثار بدایعنگار، خواهیم پرداخت.
۲- در دورانی که جراید در سرزمینهای اسلامی و از جمله ایران بهتدریج جایگاه ویژه خود را در تنویر افکار عمومی پیدا میکردند، میرزافضلالله به فکر استفاده از این ظرفیت برای توسعه آموزشهای دینی و علوم مرتبط با آن افتاد. تأسیس مجله «الکمال» که امروز سالروز انتشار آن است، یکی از اقدامات مهم بدایعنگار بود که در ادامه گزارش به بررسی محتوای آن خواهیم پرداخت.
نکتهای که در این بخش از اقدامات او، جالب و درخورتوجه بهنظر میرسد، وقف دوره کامل مجله «الکمال» توسط بدایعنگار، بر آستانقدسرضوی است و از این نظر، باید این مجله را اولین مجله وقفی در کتابخانه آستانقدس بدانیم.
چنانکه خود بدایعنگار در نخستین شماره مجله «الکمال» در تاریخ ۹ذیالحجه ۱۳۳۸قمری (برابر با دوم شهریور ۱۲۹۹خورشیدی) مینویسد، وی ابتدا سودای انتشار چنین مجلهای در تهران را داشت، زمانی که بهعنوان معلم در مدرسه دارالفنون به تدریس مشغول بود. اما ظاهرا به این دلیل که بار علمی خود را در سطح انتشار چنین مجلهای نمیدانست و شاید هم بهعلت مزاحمت مخالفانی که وی را در زمره دشمنان مشروطیت میپنداشتند، انتشار مجله در پایتخت امکانپذیر نشد و برآوردهشدن این آرزو، تا حدود یک دهه بعد به تعویق افتاد.
بدایعنگار در ابتدا بهدنبال تأسیس مجلهای تمامعربی بود که بتواند حرفی برای گفتن در جهان اسلام داشته باشد، اما مجلهای که وی در شهریور۱۲۹۹ خورشیدی در مشهد منتشر کرد، عموما مقالاتی به زبان فارسی داشت و گسترهای وسیع از معارف دینی، تاریخ ادیان و حتی مطالبی با ماهیت عمومی و عامیانه را در بر میگرفت.
بدایعنگار پژوهشگری پیگیر و علاقهمند به حوزه تخصصی خود بود
بااینحال مقایسه محتوای «الکمال» با دیگر مجلات آن دوران مشهد نشان میدهد که این مجله از نظر محتوا، یک سر و گردن بالاتر از دیگران قرار داشت و شاید بهدلیل انتشار همین مطالب ثقیل، رغبت مردم کوچه و بازار و افراد عموما کمسواد برای مطالعه آن زیاد نبود.
بهنظر میرسد که بدایعنگار در ابتدا چندان به این امر توجه نداشت و گمان میکرد که بهتدریج این مشکلات برطرف خواهند شد، اما بهتدریج با بروز مشکلات مالی، دانست که محتوای جیب طلاب و دانشآموزان، به خرید مجله نمیرسد و جمعیت هدف مجله او، عموما کسانی هستند که در معاش روزمره خود درماندهاند؛ بااینحال بدایعنگار کوشید با استفاده از ظرفیت وقف، تا حدودی این مسئله را مرتفع کند.
او از خیران تقاضا کرد که شمارههای این مجله را بخرند و وقف استفاده طلاب و علاقهمندانی کنند که توانایی تهیه مجله را ندارند. ظاهرا این تمهید نیز چندان کارگر نشد و نخستین مجله دینی تاریخ خراسان همچنان با مشکلات عدیده مالی دستبهگریبان بود. تقریبا در همه شمارههای «الکمال»، رد و نشانی از این معضل در قالب مطالبه کمک مدیر مجله از خوانندگان به چشم میخورد.
میرزافضلالله که در همان شماره نخست «الکمال» تأکید کرده بود «[این مجله]سوای وجه اشتراک و احساسات مسلمین منابع و عایداتی ندارد» و وجه اشتراک را جلوتر دریافت میکرد تا بتواند با آن برای «خرید کاغذ و تهیه وسایل طبع و مخارج اداری» اقدام کند، چنان در مضیقه مالی قرار گرفت که ناچار از علما و مراجع یاری خواست و در شماره ششم مجله خود نوشت: «آقایان راضی نشوید که بیش از این خسارت به من متوجه شود...
از نظر امربهمعروف بر من واجب است که بهفتوای حججاسلامیه که ضبط است، شما را مطلع سازم که مساعدت با مجله «الکمال» تاوقتیکه بر همین زمینه نگارش یابد، بر همه شما واجب شرعی است و کوتاهی در آن باب مبغوض صارع شریعت (مورد خواست دشمنان دین) است. آقایان بهمن کمک کنید این مجله انتشار یابد. خدا هم بهشما کمک خواهد نمود.»
باوجوداین، رویکرد دینی میرزافضلالله و انتشار مقالات جذاب و جالبتوجه در حوزههای گوناگون عقیدتی، از اثبات اصول دین بگیرید تا توضیح درباره محتوای ادیان دیگر و پاسخهای درخور به اشکالها و شبهات دینستیزان، نتوانست نظر عامه را برای کمک جدی به این مجله جلب کند.
دلیل این مسئله، همانطور که اشاره کردیم، به وزن علمی زیاد و اختصاصی بودن مطالب مجله باز میگشت. علاوهبراین، شرایط اقتصادی آن روزگار، بهویژه شرایط اقتصادی اقشار اهل مطالعه، مانند طلاب و دانشآموزان، چندان بقاعده و مناسب نبود و همین مسئله باعث کاهش شدید سطح فروش میشد. در کنار این وضعیت، اتفاقات سیاسی کشور نیز گاه گریبان «الکمال» را میگرفت.
با بروز کودتای سوم اسفند -مشهور به کودتای سیاه- و به قدرت رسیدن سیدضیاءالدین طباطبایییزدی در تهران، فرمان تعطیلی و محدودکردن جراید و نشریات به همهجا مخابره شد و «الکمال»، بعد از انتشار هفت شماره پیاپی، طعم تلخ توقیف را چشید و تا خرداد سال۱۳۰۰ خورشیدی، مجال انتشار مجدد نیافت. این وضعیت آسیبی جدی به روحیه بدایعنگار وارد کرد و باعث شد بیشازپیش برای ادامه کار دلسرد شود؛ بااینحال او توانست تا دیماه سال۱۳۰۲ دوام بیاورد و نگذارد که مجله اش از چرخه انتشار خارج شود.
در این مدت، با زحمت فراوان ۲۵شماره از مجله انتشار یافت. بدایعنگار که احتمالا دچار بیماری و گرفتاری مالی شده بود، ترجیح داد که این مجله وزین را تعطیل کند و بهاینترتیب، پرونده نخستین مجله دینی در تاریخ مشهد بسته شد.
گفتیم که یکی از اقدامات مهم و درخورتحسین میرزافضلا... بدایعنگار، انتشار تألیفاتی برای استفاده دانشآموزان بود. بدون تعارف و تردید باید او را در زمره نخستین کسانی بدانیم که در تاریخ آموزشوپرورش نوین ایران، دست به قلم برده و برای دانشآموزان کتاب درسی نوشتهاند.
بدایعنگار بهدلیل اشتغال طولانی به تدریس، با ظرایف و نیازهای علمی دانشآموزان آشنایی کامل داشت و بههمیندلیل در اولین فرصت بعد از بازگشت به مشهد، دستبهقلم شد و به نگارش کتاب درسی پرداخت.
یکی از این کتابها که امروزه در دسترس ما قرار دارد «مطلعالشموس» است که روز ۱۲ربیعالاول سال۱۳۳۱ قمری (برابر با ۳۰بهمن ۱۲۹۱ خورشیدی) توسط اداره معارف استان خراسان و سیستان منتشر شد و در اختیار دانشآموزان قرار گرفت.
این مجله از نظر محتوا، یک سر و گردن بالاتر از دیگران قرار داشت و رغبت مردم کوچه و بازار برای مطالعه آن زیاد نبود
«محمدهاشممیرزا»، رئیس وقت اداره معارف خراسان، در صفحه نخست این کتاب مینویسد: «کتاب مطلعالشموس که در علم جغرافیا به حسن انشا و اختراع جناب مستطاب آقای میرزا فضلالله بدایعنگار آستانقدسرضوی صورت تألیف گرفته و از مأخذ صحیح و کتب اساتید دوره مقدماتی آن علم را بهطریق سؤال و جواب بهزبان ساده سهل و ممتنع به بحور مختلف به رشته نظم کشیده و خاتمه آن را بهذکر جغرافیای تاریخی مشهد مقدس ختام مسلک دادهاند.»
خوشبختانه سالها قبل، زندهیاد دکتر احمد احمدیبیرجندی به ارزش تاریخی و ادبی این کتاب درسی ویژه پی برد و تصویر آن را در قالب یادداشتی با عنوان «فضلا... بدایعنگار و مطلعالشموس» تماما در شماره۲۶ مجله «فرهنگ ایران زمین» (سال۱۳۶۵) منتشر کرد و در اختیار علاقهمندان قرار داد. ارزش کار بدایعنگار در نگارش مطلعالشموس، تنها نگارش اثری برای تبیین علم جغرافیا به زبان ساده نیست.
او برای تدریس، از هنر شاعری استفاده میکند و برای دانشآموزان، آهنگی میسازد که بتوانند مطالب را بهتر در ذهن خودشان ثبت و ضبط کنند و از طرفی، این هنر را دارد که با استفاده از فرصت استثنایی شعرخوانی در کلاس، ضمن تدریس جغرافیا، اوزان شعر را که فراگرفتنشان برای دانشآموزان ساده نیست، به آنها بیاموزد.
روانشاد دکتر احمد احمدیبیرجندی دراینباره مینویسد: «مرحوم بدایعنگار با یکتیر سه نشان زده است ۱- تقویت حافظه مبتدیان؛ ۲- آموختن علم؛ ۳- یادگرفتن و بهخاطرسپردن اوزان بحور عروضی.» به عنوان نمونه، بدایعنگار در پاسخ به این سؤال که «خداوند قادر متعال زمین را به چه شکل خلق فرموده» است، مینویسد: «خداوندی که تقدیر جهان کرد/ زمین را گرد همچون گردکان [(گردو)]کرد/ دلیل گِردیش عقل سلیم است/ نه هر عقلی که گِرد است و سقیم است».
او تیتر مطلب را «آهنگ» و سپس وزن آن را هم مشخص کرده است: «بحر هزج مسدس مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل». او در کنار این دو بیت، ذهن دانشآموز را هم با متنی کوتاه و منثور تقویت میکند و مینویسد: «شاهد بر گردش زمین یکی تولید شب و روز است که در ۲۴ ساعت یکمرتبه دور خورشید مانند فرفره از طرف مغرب بهمشرق حرکت میکند و چرخ میزند و بدین حرکت شب و روز ایجاد میشود.»
بد نیست مثال دیگری هم در این زمینه ارائه کنیم تا ارزش کار بدایعنگار را بیشتر و بهتر درک کنیم. میرزافضلالله برای آموزش جهتهای مختلف جغرافیایی به دانشآموزان چنین مینویسد: «س- جهات اصلیه در کدام نقاط است؟ ج- بشنو از من جهات اصلی خوب/ مشرق و مغرب و شمال و جنوب» و سپس سؤال دیگری را پیش میکشد و مینویسد: «س- این جهات را چگونه پیدا نماییم؟ ج- مشرق آنجاست کآفتاب دمد/ مغرب آنجاست کآفتاب رود/ مشرق ار دست راست بگذاری/ مغرب ار دست چپ نگهداری».
بدایعنگار مانند مثال قبلی، در این نمونه هم به مسئله وزن شعر توجه و آن را «بحر خفیف فاعلاتن مفاعلن فعلن» معرفی میکند.
این شیوه، یعنی نگاه ادبی و ویژه به مقوله آموزش، نهفقط از باب آسانی تدریس، بلکه از جهت نهادینهکردن ارزشهای ادبی و ظرایف زبان مادری، فوقالعاده ارزشمند و شایسته توجه است و حتی میتواند در دوران ما نیز، مورد عنایت و استفاده قرار گیرد.
* این گزارش پنجشنبه یکم شهریورماه ۱۴۰۳ در شماره ۴۲۹۴ روزنامه شهرآرا صفحه تاریخ و هویت چاپ شده است.