کرونا

قدیمی‌ترین بانوی غسال مشهد که هنوز مشغول به کار است
عذرا دولتی می‌گوید: شاید تعریف مرگ برای هر کسی متفاوت باشد و برای خودش یک زمان مشخص و یک نقطه پایان قرار داده باشد اما خانم دولتی آن را به اندازه یک پلک زدن نزدیک می‌بیند. می‌گوید: من مرگ‌های عجیبی در سن و سال‌های مختلف دیده‌ام که شاید فرد حتی فرصت یک پلک به هم زدن هم نداشته است. اینکه کسی بخوابد و اصلا بلند نشود هم فراوان بوده است. مثلا جوانی را آورده بودند که اصلا علت مرگش معلوم نشد. چند دقیقه سرش راگرفته بود و بعد هم فوت کرده بود. برای همین، مرگ را بسیار نزدیک می‌بینم.
نامه‌رسان‌ها؛ پیک‌های غم و شادی
این ماجرا را که تعریف می‌کنم مربوط به اسفند سال 92 است. مقصد خانه‌ای پشت یک کال بود. در زدم و منتظر ماندم. پیرزنی در را باز کرد. بسته را دادم دستش. یک لحظه با بوسه پیرزن بر دستم غافل‌گیر شدم. نمی‌توانستم هیچ حرفی بزنم. کنجکاو شدم ببینم داخل بسته چیست که او را تا این اندازه شاد کرده است. پیرزن خم‌خم داخل خانه رفت و با یک سینی کهنه و قدیمی برگشت. کنارش یک شیرینی بود، احتمالا مال چند سال قبل. کهنه به نظر می‌رسید، کهنه کهنه. یک اسکناس دویست‌تومانی هم کنار شیرینی گذاشته شده بود که تا نخورده بود، نو نو.
بهورز نمونه مشهد و خانم دکتر روستا
کار در روستا و کار کردن با مردمی که درس نخوانده و اطلاعات بهداشتی زیادی ندارند صبر زیادی می‌خواهد. فاطمه خانم می‌گوید: اول نیاز است که اعتماد مردم جلب شود و حرف‌هایت را بپذیرند. چون کارم را با روستای خودمان شروع کردم و آنجا همدیگر را می‌شناختیم کار خوب بود. در هر روستا ابتدا سرشماری می‌کنیم. برگه‌ای داریم که اطلاعات کامل خانوارها را می‌گیریم و برای هر خانواده و هر عضو آن یک شماره پرونده می‌زنیم. بهورزی شغل بسیار سختی است اما سختی کار به آن تعلق نمی‌گیرد. کارمان زیاد است، از فعال‌سازی پرونده بگیرید تا شناخت بیماری‌ها
با تماشای فیلم کمربند مشکی کنگ فو گرفتم!
از همان دوران کودکی علاقه بسیاری به ورزش‌های رزمی داشت و به خانواده‌اش می‌گفت من را «بروسلی» صدا بزنید. اگر اسم خودش (عرشیا) را می‌گفتند پاسخ نمی‌داد. اسباب‌بازی‌ها و فیلم‌هایی که نگاه می‌کرد بی‌ارتباط به این موضوع نبود. با وجود تماشای فیلم‌های رزمی باز هم «سید امیرعرشیا صفری» کودکی آرام و مهربان بود؛ انگار قهرمانان این عرصه را الگوی خودش کرده بود. علاقه او سبب شد تا خانواده‌اش در سال1397 در نه‌سالگی او را در رشته تکواندو ثبت‌نام کنند.
قیمت ارزان گوشت در بازار گوشت‌فروشی‌های مشهد
به گفته کاسبان این بازار، بیش از بیست‌سال پیش گوشت‌فروشی‌های قدیمی گلشهر کار و کاسبی خودشان را در این محدوده داشتند. سال‌ها پیش شهرداری منطقه بازار میوه را در آن راه انداخت که مورد استقبال مردم و کاسبان قرار نگرفت و از همان سال بازار میوه جای خود را به بازار گوشت داد که حالا برای خودش صاحب اسم و رسم است. هم مشتری محلی دارد و هم از دیگر نقاط شهر برای خرید گوشت و متعلقاتش به اینجا می‌آیند. یکی گوشت خوب و مرغوب راسته می‌خواهد و دیگری به دنبال گوشت صورت گاو یا جگر سفید است تا ارزان‌تر تمام شود. اینجا برای هر سلیقه‌ای و هر بنیه اقتصادی چیزی برای فروش دارد.
محافل معنوی همیشه جاری
دورهم‌نشستن خانواده‌ها، دوستان و هم‌محله‌ای‌ها و تلاوت قرآن‌کریم از رویدادها و جلسات زیبایی است که در هر گوشه شهر می‌توان دید؛ جلساتی که برگزاری آن‌ها در دو سال اخیر و با شیوع ویروس کرونا کم‌رنگ شده بود، اما اکنون بار‌ دیگر احیا شده است‌ و صدای تلاوت آیات قرآن در این جلسات شنیده می‌شود. جلسه قرآنی «عترت» از همین محافل قرآنی است که حدود چهارده سال پیش در محله سیدرضی تشکیل شد.
دجله پُر ازنیکی احمدآقا
به «پدر بازار» شهرت دارد. پدری که دل‌سوزانه و عاشقانه بار مشکلات ریزودرشت را به‌دوش می‌کشد و خم به ابرو نمی‌آورد! برایش فرقی نمی‌کند نیاز مراجعه‌کننده چه باشد؛ او همه داشته‌هایش را برای رفع آن حاجت پای کار می‌آورد! حالا برای احمد قدمگاهی از آن زمان که مصمم شد برای زندگی در همسایگی امام‌مهربانی‌ها زادگاهش، باغشن قدمگاه، را به مقصد مشهد ترک کند، 35سال می‌گذرد! سال‌هایی که به قول خودش در آن‌ها چیزی نبوده است که از حضرت بخواهد و خیلی زود و به بهترین شکل برایش جور نشود.