کوچه پنجتن54 به طبرسیشمالی و دهمتری شهیدمطهری منتهی میشود. به همین دلیل یکی از کوچههای پررفتوآمد محله شهیدقربانی است. در این کوچه خانوادههای شهید ایزانلو، شهید غلامی، شهید مدافع حرم حسینی وبرادران شهید شکری ساکن هستند و به محله هویت بخشیدهاند. مسجد قائمیه یکی از مساجد فعال این منطقه است که خدمات زیادی را ارائه میدهدازجمله حمایت از نیازمندان، تأمین دارو برای بیماران محروم، برگزاری کلاسهای علمی و فرهنگی.
در روزهایی که کادر درمان شهرمان درگیر خیزهای مختلف کرونا بودند، با گروههای جهادی زیادی آشنا شدیم که اولویتشان را برای قطع زنجیره و بهبود بیماران کرونا یی گذاشته بودند؛ مثل گروه جهادی شهید ابراهیم هادی در منطقه۴ که در چند شماره قبل به آن پرداختیم. با همت و تلاش مضاعف این گروهها و البته کادر درمان، آمار مبتلایان و فوتیها رو به کاهش است. کانون فرهنگیتبلیغی ثامنالائمه(ع) نیز یکی دیگر از اینگروههاست که اکنون اولویت برنامههای خود را پشتیبانی از بیماران کرونا یی قرار داده است.
حمید صنعتی که مغازه بزرگی از لوازم قنادی دارد میگوید: « کرونا که آمد برگزاری جشنها و مهمانیها هم بسیار کمرنگ شد. اکنون کمتر کسی است که برای تهیه وسایل قنادی به ما مراجعه میکند. در گذشته مدرسهها و ادارهها هم برای برگزاری مراسمهای مختلف و تهیه وسایلی مانند لیوان و ظروف یکبار مصرف نزد ما میآمدند. اکنون از آنها هم خبری نیست.
درمانگاه حضرت ابوالفضل(ع) یکی از مراکز طب سنتی ایرانیاسلامی در مشهد واقع در محله امیرآباد است. یک مجتمع علمی، فرهنگی و درمانی که توسط حاج حسین کوهستانی در سال١٣٦٧ دایر میشود.این درمانگاه پس از حاج حسین به دست هادی کوهستانی، پسرش، اداره میشود. در این مکان درمانی داروهای گیاهی تجویز میشود، از دیگر خدمات درمانگاه حجامت و بادکش با رعایت موارد بهداشتی و طب سنتی است و اما حالا 2سال میشود که این درمانگاه به بیماران کرونا یی هم خدمات میدهد و کمک حال بیماران است.
فاطمه رجبی که تجربه 8سال حضور در شوراهای اجتماعی محلات فجر و ابوذر را داشت و یکی از بانوان فعال فرهنگی و کارآفرین محله وحید بود، بعد از جدال بیستروزه با بیماری کرونا ، درحالی چمدان سفر ابدی را میبندد که از دور و پشت شیشه برای نوزاد ازراهرسیدهاش بوسه میفرستد و به صورتش لبخند میزند. او تسلیم دعوت حق میشود و برای همیشه چشمهایش را میبندد.
سیدشهاب شاه عالمی میگوید: از 10سال پیش، نویسندگی را بهطور حرفهای شروعکردم، به عنوان یک نویسنده و منتقد ادبی بیشتر در حوزه طنز فعالیت میکردم و نوشتههایم عموما در نشریاتی همچون روزنامه خراسان( هفتهنامه جیم)، آفتاب یزد و وقایع الاتفاقیه به چاپ رسید و مورد استقبال خوانندگان قرار گرفت.
در ۱۵ سالگی یک معتاد تمام عیار شدم. وقتی خودم معتاد شدم، متوجه شدم که پدرم نیز علاوه بر اعتیاد به الکل، به مواد مخدر اعتیاد پیدا کرده است. با معتاد شدن پدر، سروصداها و کتککاریها کمتر شد، چون پدرم یا نشئه بود یا خمار. از این بابت خوشحال بودم، چون کمتر در خانه کتککاری میشد، کم کم به دلیل درد مشترک که همان استعمال مواد مخدر بود، با پدرم دوست شدم. موادش را تهیه و بعد از آنکه بند و بساط مواد را آماده میکردم، درکنار هم مینشستیم و با خیال راحت تریاک مصرف میکردیم.