کد خبر: ۱۵۸۰
۱۱ مهر ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

دغدغه‌اش زنان سرپرست خانوار بود

فاطمه رجبی که تجربه 8سال حضور در شوراهای اجتماعی محلات فجر و ابوذر را داشت و یکی از بانوان فعال فرهنگی و کارآفرین محله وحید بود، بعد از جدال بیست‌روزه با بیماری کرونا، درحالی چمدان سفر ابدی را می‌بندد که از دور و پشت شیشه برای نوزاد ازراه‌رسیده‌اش بوسه می‌فرستد و به صورتش لبخند می‌زند. او تسلیم دعوت حق می‌شود و برای همیشه چشم‌هایش را می‌بندد.

اطلاعیه نصب‌شده بر دیوار مسجد شمس‌الشموس دل هر رهگذری را زخم می‌زند. در برگه‌ای که نوار سیاهش بیش از کلماتش به چشم می‌آید، مثل همه اعلامیه‌ها از درگاه حق شادی روح مرحوم مسئلت شده است.

فاطمه رجبی که تجربه 8سال حضور در شوراهای اجتماعی محلات فجر و ابوذر را داشت و یکی از بانوان فعال فرهنگی و کارآفرین محله وحید بود، بعد از جدال بیست‌روزه با بیماری کرونا، درحالی چمدان سفر ابدی را می‌بندد که از دور و پشت شیشه برای نوزاد ازراه‌رسیده‌اش بوسه می‌فرستد و به صورتش لبخند می‌زند. او تسلیم دعوت حق می‌شود و برای همیشه چشم‌هایش را می‌بندد.

 

زندگی گره‌خورده به خیر

ساکنان محله وحید و فجر می‌دانند و اعتراف می‌کنند که زندگی فاطمه رجبی به فعالیت‌های نیکوکارانه‌اش گره خورده است. این را تک‌تک کسانی می‌گویند که وقت تعریف‌کردن از او، اشتیاقش را برای برگزاری کلاس‌های عروسک‌بافی به یاد می‌آورند؛ هنگام برگزاری جشنواره‌های متفاوت غذا در محله و وقت سرجمع‌کردن زنان سالمند برای اردوهای زیارتی.
حال همسر جوان مرحوم رجبی و مادر و خواهرش خوش نیست که بتوانند پای صحبت ما بنشینند و تعریف کنند که کرونا چطور عزیزشان را از پا انداخت. تنها دل‌خوشی‌شان به صدای گریه کودکانه پسر فاطمه است که قرار است جای او را برای خانواده پر کند.

چندسال بود که پابه‌پای هم در جلسه‌های شورا شرکت می‌کردیم. مردم دغدغه اصلی‌اش بودند، به‌ویژه زنان سرپرست خانوار

 

به فکر زنان سرپرست خانوار بود

آسیه نعمتی، رئیس شورای اجتماعی محله وحید، هنوز بهت‌زده است و می‌گوید: مگر خاک می‌تواند این همه اشتیاق و شور و انرژی را در خود خاموش کند؟! «فاطمه‌جان» از زبانش نمی‌افتد. تعریف می‌کند: چندسال بود که پابه‌پای هم در جلسه‌های شورا شرکت می‌کردیم. مردم دغدغه اصلی‌اش بودند، به‌ویژه زنان سرپرست خانوار. تا جایی که از دستش برمی‌آمد، برایشان کارآفرینی می‌کرد. خاطرم هست چندسال پیش از اینکه ازدواج کند و زندگی مشترک تشکیل دهد، زیرزمینی را اجاره کرد بود. خودش هنرمند بود و عروسک می‌بافت و این هنر را به خیلی از بانوان آموزش داد و برخی بانوان محله از همین راه درآمدزایی می‌کردند.نعمتی حتی به خاطر دارد که جشنواره‌های مختلفی در همین مکان اجاره‌ای برگزار شده بود و فاطمه رجبی از جان و دل مایه می‌گذاشت.

رسالتش را با مادرشدن کامل کرد و همان‌طور که آرزو داشت، در ماه حسینی برای همیشه چشم بر دنیای ما بست تا جای خود را در بهشت پیدا کند

 

جذامی‌ها هم دغدغه‌اش بودند

رئیس شورای اجتماعی محله فجر می‌گوید: خانم رجبی نایب‌رئیس شورا بود و یکی از دل‌نگرانی‌هایش سالمندان شهرک جذامی‌ها. بارها پیشنهاد برنامه داده بود که کمی آن‌ها را شاد کنیم و خودش همه مقدمات کار را فراهم می‌کرد. صادق عباسی ادامه می‌دهد: دغدغه همه نماینده‌های شورای اجتماعی محله فجر، آسیب‌دیدگان شهرک جذامی‌ها بود، اما خانم رجبی با وسواس و حوصله عجیبی این کار را دنبال می‌کرد. مریم ثابت‌قدم، عضو شورای اجتماعی محله وحید، هم متأثر است و می‌گوید:‌ خاک چطور می‌تواند مهر و اشتیاق مادری را در آغوش بگیرد و بین مادر و فرزند فاصله بیندازد؟ کرونا که تمام شود، تأثیراتش تازه مشخص می‌شود. 

درست مثل سال‌های بعد از جنگ. ببینید چند کودک در این ایام یتیم و پدر و مادر داغ‌دار شدند. او تعریف می‌کند: فاطمه رجبی نقاش بود و سیاه‌قلم کار می‌کرد. ورزشکار هم بود و مقام‌های ریز و درشت زیادی داشت، اما مهم‌تر از همه این‌ها، حس دل‌سوزی‌اش برای محله بود. نه اینکه فکر کنید حالا که رفته است، این‌ها را می‌گویم. او همیشه زبانزد محله است. اشک چشم‌های او را هم خیس می‌کند، وقتی تعریف می‌کند: رسالتش را با مادرشدن کامل کرد و همان‌طور که آرزو داشت، در ماه حسینی برای همیشه چشم بر دنیای ما بست تا جای خود را در بهشت پیدا کند.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44