در اوایل دهه ۶۰ محله طرق بهدلیل فاصله زیادش تا شهر، از برخی امکانات بیبهره بود و تنها امید ساکنانش در روزهای سخت مریضی، به افرادی، چون دکتر عبدالحسین یاوری بود.
نام تروغ، تروق یا طرق بهعنوان یکی ازقدیمیترین روستاهای همجوارمشهد، دستکم از سال۵۰۳ قمری در متون تاریخی آمده است. این مزرعه که تا حدود سال ۱۳۸۷در پیرامون مشهد بود از آن زمان به شهر پیوست. طرق بهمعنای «راه» مسیر زائران از نیشابور به مشهد بوده است. بیشتر طرقیها از گذشته کشاورز و دامدار بودهاند.

تهیه کنندگان دو ماهنامهای محلی «طریق» توان خود را در حل مشکلات مردم گذاشتهاند. آنها چند دانشجوی ساکن طرق هستند که دوست دارند آبادانی و اصالت را به این محله قدیمی برگردانند.
معصومه نواییطرقی چهار دختر و یک پسر و ۵۸ نوه و نبیره دارد. او بزرگ فامیل محسوب میشود و در شب یلدا در خانه شصتمتریاش، میزبان حدود ۱۰۰ مهمان است.
فاطمه عباسی در زمان جنگ پرستان مجروحان بود، سوادی نداشت که خاطراتش با رزمندگان را در دفتری ثبت کند، اما آن قدر عزیز بود که مجروحان جنگ، دفتری به او بدهند و خاطراتشان را برایش بنویسند.
در محله طرق فروشگاه کتاب یا حتی کتابفروشی کوچکی وجود نداشت تا اینکه آزاده فرزامنیا، یکی از جوانان خوشفکر و بومی طرق، تنها فروشگاه کتاب را در این محله راهاندازی کرد.
عاشورای هرسال، صحنههایی از کربلا با هنر اصیل تعزیهخوانی در محله طرق به نمایش گذاشته میشود و حدود ۱۰ هزار نفر برای دیدن آن در گلزار شهدای طرق جمع میشوند. در این مراسم، دو علم دیده میشود که هرکدام معنای خاصی دارد.
داستان هلیا قمری با نام «بادبادکهای دوستداشتنی» در کتاب مجموعه داستانهای «بادبادکها» که نوجوانان طرقی آن را نوشتهاند، به چاپ رسیده است. او نوشتن را راهی برای بیان احساساتش میداند.