آخرین خاطره زهرا مصباح از صدای شادی فرزندانش که مشغول بازی با پدرشان بودند، در هنگامه شب ۲۳خرداد ۱۴۰۴ در شهرک شهیدچمران ثبت شد! همسر و دو فرزند زهراخانم در جریان انفجار حمله رژیمصهیونیستی شهید شدند.
انگار مرتضی میثمی برای شهادت از مدتها پیش آماده بود. همسرش میگوید: گاهی که بچهها به حرفم گوش نمیدادند میگفت طوری رفتار کن که شهید شدم، بتوانی کنترلشان کنی. حتی گاهی علیرضا را بچه شهید صدا میزد.
مادر شهیدسیدحسن حسینینژاد تعریف میکند: حسن خیلی وقتها که من را میدید، میگفت مادر، دعا کن عاقبتبهخیر شوم. همین خردادماه که عازم حج شده بودم، موقع خداحافظی صورتش پر از اشک بود و دوباره دعا برای عاقبتبهخیری خواست.
محسن یاسائی بچه محله امیرآباد مشهد، غروب ۳۱خرداد۱۴۰۴ حین انجاموظیفه و مقاومت دربرابر تجاوزات دشمن در نطنز اصفهان مجروح شد و پساز چندروز، ۱۳تیرماه به شهادت رسید.
محمود جنگی میگوید: شرایط ما در آغاز جنگ درست مانند دورانی بود که کرونا شیوع یافت و مردم نمیدانستند چه کنند و برای اینکه به مردم یادآور شویم زندگی جاری است، درزمینه بصیرت افزایی تلاش کردیم.
فاطمه ناجی سالهاست در هر برنامهای برای مسجد صاحبالزمان (عج) آشپزی میکند و حالا هر شب برای بسیجیهایی که در ایست بازرسی محله بالاخیابان فعالند، غذاهای متنوع درست میکند.
همسر شهید سیدمحمد مصطفوی میگوید: معجزه را در حادثه تصادفی که پسرم دچارضربه مغزی شد، دیده بودم. آن سه روز که همسرم زیرآوار بود هم چشمانتظار معجزهای دیگر بودم اما تقدیر طور دیگری رقم خورد.