جواد دهستانی ۴۳سال پیش در خیابان کاشف محله صاحبالزمان (عج) به دنیا آمد و همینجا بزرگ شده است. تنها پسر خانواده، مغازه لبنیاتفروشی پدر مرحومش، محسن دهستانی، را سر پا نگه داشته است.
بیبیمعصومه چهارطاقی با پیگیریهایش برق را به محله کلاته برفی آورد، مدرسه را راه انداخت و تعداد زیادی درخت توت کاشت.
رقیه خواجهبامری میگوید: تازهوارد بودیم و همه همسایهها به ما لطف داشتند. عفت خانم خدابیامرز از روی پشتبام خانهاش مادرم را صدا میکرد و میپرسید: «همسایه چیزی لازم نداری؟ کاری داری، بیایم کمک.»
مهدی بذری میگوید: کل این محدوده به چاه مؤمنی معروف بود و یکی از دو شاخه جوی این چاه به زمینهای کشاورزی پشت خانه ما میرسید که حالا زمین بایر شده است. روزهای تابستان در استخر چاه موتور مؤمنی آب تنی میکردیم.
در دل مجتمع محمدیه زنانی زندگی میکنند که با وجود دشواریهای زندگی، دست از مهربانی نکشیدهاند؛ همسایههایی که همدلاند، همراهاند و بیهیاهو و ستونهای محله خود شدهاند.
دبیرستان آیتالله کاشانی در محله طلاب مشهد بیش از صدشهید داشت، صدشهیدی که از مدرسه راهی جبهه شده بودند، کم کاری نیست آدم از پشت نیمکت مدرسه و با کیف و کتابش به فکر جبهه رفتن باشد.
معصومه که به روستای پدری رفته بود، دلتنگ مادرش میشود، پدربزرگش، او را با اتوبوس به مشهد میآورد. در مسیر اتوبوس تصادف میکند و پدربزرگ جان خود را از دست میدهد اما معصومه معجزهآسا نجات پیدا میکند.