زمان جنگ که تعداد کمی از مردم امکاناتی مانند ماشین یا تلفن داشتند، مادر ماریا مغازه کوچک جلو خانهشان را به اتاق تلفن تبدیل کرده بود تا همسایهها بتوانند راحتتر از احوال اقوامشان باخبر باشند.
کارخانه نخریسی، حقوق کمی میداد، اما به کارگرانش میرسید. سابقه ندارد که شرکتی، در سه مرحله، سه قطعه زمین ۲۵۰ متریِ رایگان به کارگرانش داده باشد.
زهرا همتی همانطورکه مقابل ویترین یکی از مغازهها در خیابان احمدآباد به تماشا ایستاده بود، یکباره چشمش به مرد میانسالی افتاد که در چندقدمی او ناگهان نقش بر زمین شد.
ویدا اورلی، مدیر هنرستان عترت تعریف میکند: یک روز برفی پیشنهاد کردم بچهها باتوجهبه رشتههایی که در آن تحصیل میکنند، مثل تربیت کودک، گرافیک و معماری به سلیقه خود یک آدمبرفی درست کنند.
از ۱۰ داوطلب حضور در دورههای غواصی سازمان آتشنشانی مشهد، فقط دو نفر تا مرحله مدرسی ادامه دادند که علی اخلاقیافضلی یکی از آن دو نفر بود.
داستان زندگی علیاکبر نائمی از روستایی در قائنِ خراسان شروع میشود و به بودن در میان سران و درباریانی مانند هویدا و سرهنگ جلالی و... میرسد و سپس به ۱۵ سال همراهی در رکاب آیتالله عبادی ختم میشود.
اهالی محله طرق در زمان انقلاب شاید تعدادشان به ۳۰۰ نفر هم نمیرسید، اما همین افراد، راه مقابله با رژیم پهلوی را بلد بودند، از قرارهای شبانه روی پشتبام بگیرید تا مبارزههای علنی در خیابان و گوش دادن به نوارهای سخنرانی امام.