خرمشهر

چهره جنگ در صورت خدادادی
فک و صورت سید‌علی سید‌خدادادی جانباز محله جاهدشهر در دوران جنگ، پر از ترکش شد. او بیش از هشت بار عمل جراحی کرده است.
شهادت در روز تولد ۲۳ سالگی‌
نوروز سال‌۶۶ بود. رضا دو‌سه‌روزی آمد برای عیددیدنی پدر و مادر و بعد هم عازم جبهه شد. مادرم، بتول‌خانم، یک کاسه آب پشت سرش ریخت تا مسافرش سالم برگردد، غافل از اینکه این رفتن بازگشتی ندارد.
جعفر شهید خرمشهر و عزیز محله بود
تعداد شهدای مشهد در آزادسازی خرمشهر ۱۵ نفر بود. قرار بود شهدا از مسجد بنّاها تشییع شوند. آن روز کوچه تنباکوچی از جمعیت، سیاه می‌زد. من و مادرش حتی نتوانستیم به‌خاطر شلوغی، یک‌بار دیگر پسرمان را ببینیم.
دو روایت از آغاز و پایان جنگ
جنگ یک هفته‌ای صدام، ۸ سال طول کشید و بالاخره در تیرماه ۱۳۶۷ قطعنامه ۵۹۸ امضا شد و یک ماه بعدش هم آتش بس برقرار و جنگ تمام شد.
خبر آزادی خرمشهر را از رادیوی عراقی‌ها شنیدیم
یکی از شیرینی‌های عملیات بیت‌المقدس برای سرهنگ محمود اسماعیلیان، شنیدن خبر پیروزی‌شان از رادیویی است که از عراقی‌ها غنیمت گرفته‌اند.
مهریه ام را به خرمشهر بخشیدم
زهراخانم مهریه ۲۰ هزار تومانی‌اش را بخشیده بود تا دل همسرش را نرم کند و بتواند تمام‌وکمال در امورات مربوط به جبهه و جنگ حضور داشته باشد.
شهرک شهید بهشتی، بهشت خرمشهری‌ها شد
ما بچه‌های قد و نیم‌قد با دمپایی‌های پلاستیکی به مشهد سفیدپوش و برفی رسیدیم. آن‌قدر از دیدن برف برای اولین‌بار ذوق‌زده شده بودیم که خستگی جنگ و خانه به دوشی از خاطرمان رفته بود.