منطقه ۱۱

منطقه ۱۱

منطقه ورزشکاران و هنرمندان

با اینکه قسمت عمده‌ منطقه ۱۱ در اوایل دهه۶۰ شکل گرفته، این منطقه اکنون جزو مناطق برخوردار مشهد است. بوستان ملت و زندان وکیل‌آباد قدیمی‌ترین فضا‌های شهری این منطقه‌اند. بوستان ملت و شهربازی آن، بوستان چهل‌بازه و پارک گل‌ها ازجمله نقاط تفریحی و گردشگری منطقه ۱۱ است که در فصل‌های مختلف سال پذیرای جمع زیادی از شهروندان و مسافران می‌شود. ورزش و هنر بین شهروندان منطقه ۱۱ جایگاه ویژه‌ای دارد. این موضوع باعث شده است باشگاه‌های ورزشی و مؤسسات هنری بسیاری در این محدوده شهری شکل بگیرد. بازنشدن گره ترافیک از معابر اصلی این منطقه با وجود احداث چندین خیابان از معضلات منطقه ۱۱ است. قرارگرفتن زندان مرکزی مشهد در دل منطقه مسکونی، دیگر معضل جدی شهروندان این منطقه به‌شمار می‌آید که مسئولان شهری و استانی را نیز واداشته است برای جابه‌جایی این مکان به فکر چاره باشند. منطقه ۱۱ شهرداری مشهد سال ۱۳۷۸ شکل گرفته و در مساحت ۱۵۳۴ هکتاری آن ۲۰۰ هزار نفر زندگی می‌کنند.  

حکاکی با آمدن امضا به تاریخ پیوست
خانواده‌های مرفه، امضایشان را روی عقیق حک می‌کردند و مردم عوام روی برنج. در دوران احمدشاه حکاکان خوبی در ایران بودند که اذکار مذهبی را روی نگین‌ها حک می‌کردند. در اوایل دوران پهلوی اول با آمدن امضا به‌تدریج شغل حکاکی مثل حرفه‌های پوستین‌دوزی و نمدمالی کنار گذاشته شد. در واقع از زمانی که مردم، امضا کردن را یاد گرفتند دیگر نیاز به حکاکی از بین رفت و این شغل کنار گذاشته شد، اما انسان‌های مذهبی جلوی فراموش شدن این هنر را گرفتند چراکه آن‌ها دوست داشتند انگشتر‌هایی در دست داشته باشند که شبیه انگشتر‌های ائمه، حکاکی شده باشد.
غربت موسیقی اصیل به روایت نوازنده پیشکسوت
مهرداد متبسم، سال 1350 با خونی که علاقه و استعداد موسیقی در آن جاری بود، متولد می‌شود و گوشش از ابتدا، با موسیقی اصیل و سنتی انس می‌گیرد. او از 15 سالگی، نوازندگی را با تنبک آغاز می‌کند و در این راه از آموزه‌های استاد محمد خواجوی بهره می‌گیرد. حدود 3 سال بعد، به تهران، نزد استاد مسعود حبیبی می‌رود تا از آموزه‌های او در دف‌نوازی برخوردار شود. آن زمان در مشهد و حتی دیگر شهرها، دف رایج نبوده است. در واقع خاستگاه این ساز به سنندج برمی‌گردد.
محسن فریمانی؛ از زمین خاکی فریمان تا چمن آزادی
متأسفانه الان شاهد هستیم که زمین‌های خاکی جای خود را به برج‌ها داده‌اند و غیر از فنس‌های ورزشی و سالن‌ها که جای تشکر از شهرداری دارد، ما شاهد فقر زمین‌های ورزشی در شهر هستیم و اگر زمین خاکی هم وجود داشته باشد در جا‌هایی با امکانات پایین و در حاشیه شهر است که باید یادآور شوم باز هم در زمین‌های خاکی و تیر دروازه‌های حلبی استعداد‌های فوتبال هستند که لازم است به آن‌ها توجه شود و تجربه نشان داده است که موفقیت از دل سختی بیرون می‌آید، شاید هم کسی در رفاه بوده و موفق شده است، ولی کسی که از سختی به موفقیت رسیده است، ارزش موفقیت را بیشتر می‌داند؛ این‌ها بخشی از گفته‌های محسن فریمانی است.
شریک شادی مردم
فروشنده لوازم جشن تولد باید با فضای مجازی و طرح‌هایی که در آن مخاطب بیشتری دارد آشنایی داشته باشد و با روابط عمومی خوب، مشتری را جذب کند. پیام غیاث‌زاده می‌گوید: هنوز تعداد کاسبان این حرفه کم است و به‌دلیل تقاضای زیادی که وجود دارد حاشیه سود خوبی را می‌توان به دست آورد. به نظر او چون گرفتن جشن تولد مرسوم شده است، این حرفه در پایین‌شهر و بالاشهر بازار خودش را دارد فقط با این تفاوت که در مناطق با درآمد کمتر مردم با وسایل کم‌هزینه‌تر جشن تولدهایشان را می‌گیرند و در بالاشهر دنبال ابزارهای جدیدتر و گران‌تر می‌روند.
پاداش معلمی را خدا می‌‌دهد!
سپهری از روزی می‌گوید که یک مشکل اداری داشته است و به او می‌گفتند کار شما انجام نمی‌شود. وقتی زنگ تفریح، سر کلاس در حال نماز خواندن بود، یکی از دانش‌آموزانش می‌گوید شما چند روز است انرژی و شادی قبل را ندارید، من برایتان دعا می‌کنم. ۲ روز بعد به سپهری زنگ می‌زنند و همان فردی که گفته بود کار شما به هیچ عنوان انجام نمی‌شود، می‌گوید: مشکلتان حل شده است و باقی کار‌های اداری‌تان را خودم انجام می‌دهم. او این گره‌گشایی را نتیجه دعای خالصانه و پاک دانش‌آموزان می‌داند و می‌گوید: پاداش شغل معلمی از سمت خدا می‌رسد.
صحنه‌های بی‌هنری
مهدی فخارالحسینی از نقاشانی است که پیش از این آثارش در نمایشگاه گروهی نگارخانه مجتمع نمایش داده شده است. او درباره وضعیت این روزهای هنرمندان و مخاطبان می‌گوید: شیوع کرونا ضربات سنگینی را به فضاهای هنری وارد کرده است که ضررهای اقتصادی به بخش خصوصی و هنرمندان قسمتی از آن است اما مهم‌ترین نکته‌ قطع ارتباط هنرمند و مخاطب است که سبب زیان هر دوطرف می‌شود.
ارمغان حاشیه‌نشینی برای شهرک ارمغان
هرکس حادثه‌ای را تعریف می‌کند هنوز حرفش تمام نشده دیگری حادثه‌ای بدتر از آن را تعریف می‌کند که همه آن‌ها داستان سرقت، خفت‌گیری و ایجاد مزاحمت برای زنان و مردان است. همه مردهای حاضر بی هیچ ابایی می‌گویند: «این زیرگذر این‌قدر ناامن است که ما هم جرئت رد شدن از آن را نداریم چه برسد به خانم‌ها» و مابین هر عبارتی این جمله تکرار می‌شود: اگر یک پل هوایی بزنند این‌قدر مورد تعرض سارقان و اراذل قرار نمی‌گیریم.