
در این عصر که تکنولوژی حرف اول را در دنیا میزند، شاید نگاه خیلیها به به سمت کشورهای اروپایی باشد و بعضی هم به این باور رسیده باشند که ما باید پیرو و دنبالهرو آنها باشیم. باوری که مخترعان و دانشمندان کشورمان روی آن خط بطلان کشیدهاند و نشان دادهاند، اگر نه همه چیز -که همه چیز را همگان دانند و همگان هنوز از مادر زاده نشده است- که ما هم سهمی در پیشرفت و پیشبرد دنیا داریم.
غلامرضا اردلان این حرف را به مرحله عمل درآورده و به آن معتقد است. معتقد به اینکه خیلی از نیازهای کشور را میشود در داخل مرتفع کرد، فقط کافی است پلی بین صاحبان ایده و طرح با مسئولان و صاحبان سرمایه زده شود تا بتوانند این چرخ را بچرخانند.
غلامرضا اردلان متولد سال ۱۳۴۰ است. او تاکنون ۲۳ اختراع از جمله مهمترین آنها که مرحله اجرا هم در آمده است میتوان به «کپرهای مدرن» اشاره کرد که مورد توجه شرکتی آلمانی قرار گرفته و در کشور سومالی به عنوان خانههای بهداشت ساخته شده است.
از دیگر موفقیتهای او میشود به دریافت دهها لوح تقدیر و دیپلم افتخار از جشنوارهها و نهادهای مختلف، دارای مقاله منتخب در کنگره علوم و تکنولوژی و واگذاری چندین اختراع به شرکتهای مختلف برای تولید و بهرهبرداری اشاره کرد.
از کودکیاش شروع میکند: من از سن هفت سالگی هر کاری را به شکلهای مختلف انجام میدادم، حتی اگر کاری ساده و پیش پا افتاده بود، حتی در لباس پوشیدن هم به این فکر میکردم که چطور میشود هر کاری را راحتتر انجام داد و معمولا نظراتم را بیان میکردم. با خنده اضافه میکند: البته آن زمانها مثل الان نبود و به نظر بچهها خیلی اهمیت داده نمیشد.
او مادرش را تنها حامی خود در خانواده میداند و میگوید: مادرم بیشتر از بقیه به فکرهایی که در سرم میگذشت اهمیت میداد. مثل آن روزی که تصمیم گرفتم بادبادک بزرگی درست کند. خیلی خوب یادم هست که آن بادبادک بزرگ را با کمک مادرم درست کردم.
بادبادکی بود به ابعاد دو در سه متر که به آن طناب وصل کردم و به تیر چراغ برق بستم و مادرم در سر هم کردنش کمکم کرد و من را به آرزویم رساند. سری تکان میدهد و میگوید: افسوس، که زود ترکم کرد.
اتفاق دیگری که از دوران کودکی و نوجوانی به یاد میآورد، جنجال در کلاس فیزیک بود. آن ماجرا را اینطور به یاد میآورد: ۱۲ سالم بود که در زنگ فیزیک فرمولی را به معلم ارائه کردم، معلم به آن بی توجهی کرد و موجب جنجال در کلاس شد و مرا به کلاس دیگر انتقال دادند، البته همین موضوع باعث شد مصمم شوم و به راهم ادامه دهم.
وقتی از او میپرسم چطور شد پا به دنیای اختراع گذاشتید، میگوید: اختراع یعنی نارضایتی از فضایی که در آن هستی و همین باعث انگیزه برای نوآوری و خلق میشود. من هیچ وقت به آن چیزی که موجود است راضی نبودهام. ضمن اینکه اختراع کشف قواعد فیزیکی نیست، بلکه ما آنها را به کار میگیریم برای کاربردهای جدید.
او اشاره به نیازهایی دارد که بعضی افراد نمیبینند و یا توانایی انجام آن را ندارند و میگوید: ما این نیازها را میبینیم و برای رفع نیاز دیگران تلاش میکنیم، در واقع یک مخترع هیچ وقت برای خودش اختراع نمیکند بلکه برای بر آورده کردن نیازهای جامعهاش تلاش میکند.
«همیشه با خنده و تمسخر روبرو بودهام» این را اردلان میگوید و ادامه میدهد: عدهای یا میخندند یا مسخره میکنند، که اتفاقا این خندیدن شاید شروع یک اختراع باشد. یک مخترع از دید من همیشه در زمان تولد اختراع تنهاست و بعد از آن است که دیگران از طرح و ایده او بهرهمند میشوند.
او به آسان شدن زندگی امروز نسبت به سالها و دورانهای گذشته اشاره دارد و میگوید: جهان آسانی که برای ما ایجاد شده است حاصل تلاش صدها مخترع است، ولی شاید در نهایت مردم سه یا چهار مخترع را بیشتر نشناسند و باقیمانده مخترعان همان افراد بینام و نشان هستند.
این مخترع ادامه میدهد: متاسفانه خیلی چیزها در جامعه ما جدی گرفته نشده است، حتی در حال حاضر هم همینطور است. من حدود ۶۰۰ طرح ثبت نشده دارم و گاهی با خودم میگویم این همه طرح و ایده ثبت شده که دارم چه اتفاقی افتاده است؟ برای همین خیلی از طرحها را فقط برای خودم یادداشت میکنم.
اردلان در بخشی از صحبتهایش به حادثه ساختمان پلاسکو در تهران و حوادث مشابهی که در ممکن است در آینده بیفتد اشاره میکند و میگوید: ما در اوضاع بحرانی اصلا نمیتوانیم روی چیزهایی که داریم حساب کنیم، چون بحران تمام نظم موجود را به هم زده است و پدافند غیر عامل یک پیش نیاز است که باید به آن توجه شود و این درحالی است که ما پیش نیازهایمان را هم برطرف نمیکنیم.
یکی از طرحهای پدافند غیر عامل او برای همین اتفاقهای پیشبینی نشده است که در توضیحش چنین میگوید: پدافند غیرعامل برای حوادث پیش بینی نشده مثل سیل، زلزله، و حتی جنگ در نظر گرفته میشود.
در طرحی که من دارم میتوان مثلا خاموش کردن آتش در طبقات بالایی ساختمان بدون استفاده از انرژیهایی مانند برق و با استفاده از ذخیره شیمیایی مواد برای انتقال آب به ارتفاع استفاده کرد. این طرح به مرحله آزمایش هم رسید و برای آن به آلمان هم دعوت شدم.
او یادآور میشود: ما در ایران توجه کافی به طرحها و ایدهها نداریم. به عنوان گله میگویم، همه ارگانها حتی خود افراد هم حاضر نیستند روی ایدهها ریسک کنند. تقریبا همه دنبال حداقلها هستند که حتی به آنها هم نمیرسند.
یکی از مشکلات اصلی این است که ارتباط ما و مسئولان قطع شده است. طرحها، ایدهها و اختراعات زیادی در همین کشور هست، ولی گاهی کسی از آن باخبر نمیشود و نمیخواهد بشود.
اردلان اضافه میکند: من این نیاز را در جامعه احساس کردم، ولی متاسفانه هنوز اقدامی در جهت عملی شدن آن صورت نگرفته است. شما اگر کشوری مثل سوئیس را در نظر بگیرید میبینید که با اینکه جنگ نداشته است بزرگترین پدافند غیر عامل دنیا را دارد و ما هم نیاز است در این امر مجهز باشیم.
یکی از طرحهای این مخترع که از آن استقبال شده و به مرحله اجرا در آمده است، کپرهای مدرن است. این طرح در چند شهر ایران از جمله در مشهد، زابل، زاهدان و شمال ایران اجرا شده است. همچنین قسمتی از امتیاز این طرح را نیز شرکتی آلمانی برای اجرای خانههای بهداشت در سومالی خریده است.
در توضیح این کپرها میگوید: کپر مدرن یک فضای گنبدی شکل هندسی است که از ۴۰ مثلث ساخته شده است. اجزای این کپرها بسیار سبک بوده و توسط افراد قابل حمل است که این مزیت را دارد که در مناطق صعبالعبور نصب شود.
از دیگر مزایای این بناهای سبک و مدرن مقاوم بودن آنهاست. او در این مورد میگوید: این بناها میتوانند زلزلهای به قدرت ۹ ریشتر را تحمل و در مقابل بادی با سرعت ۲۵۰ کیلومتر در ساعت مقاومت کنند و آنها را میشود در ابعاد مختلف از ۱۲ تا ۱۲۰ متر با هزینهای بسیار مناسب اجرا کرد.
این بناها میتوانند زلزلهای به قدرت ۹ ریشتر را تحمل و در مقابل بادی با سرعت ۲۵۰ کیلومتر در ساعت مقاومت کنند
او در زمینههای مختلفی ثبت اختراع داشته است، از بناهای مدرن تا مواد غذایی و یکی از ایدهها جالب که در حال اجرایی شدن است، ایده «کشک آجیلی» است. او در این باره میگوید: کشک یک ماده غذایی بسیار مغذی و مفید برای بدن است، اما تمام مواد لازم را برای بدن در خود ندارد، از همین رو آن را با ترکیب با آجیلهایی مثل بادام، بادام زمینی، نخود و ... که کشک به صورت لایهای روی این آجیلها قرار میگیرد.
او تاکید میکند: کشک روی مغز، استخوانها و ماهیچهها تاثیر بسیاری دارد و از آنجا که یک بسته ۳۰ گرمی از این کشک معادل با یک لیوان شیر ارزش غذایی دارد، بتواند در مدارس و برای دانشآموزان استفاده شود و جایگزین شکلاتها و ژلههایی که فاقد ارزش غذایی و گاهی شیمیایی هستند، گردد.
وقتی از ساخت کودهای ارگانیک و قرص چای و... میگوید باعث میشود که فکر کنم او نباید از نظر مسائل مال و اقتصادی با مشکل رو به رو باشد، اما وقتی در این مورد میپرسم میگوید: متاسفانه این طور نیست، گاهی برای حداقلهای زندگی هم گیر میکنم.
وقتی از حمایت و بودجه صحبت میکنم سری تکان میدهد و میگوید: در تمام این سالها فقط سه میلیون تومان به من داده شده است. من تمام هزینهها را از زندگی شخصیام تامین میکنم و و خانوادهام همیشه تحت فشار بودهاند و منتظر آن روزی هستم که نتیجه این همه سرمایه رفته را ببینم و خستگی تمام این سالها از تن من و خانوادهام بیرون برود. او با تاثر اضافه میکند: این قصه غم انگیز تمام مخترعان در ایران است.
او از کلمه «کارآور» استفاده میکند و میگوید: من یک کار آفرین نیستم، کار آفرین کسی است که سرمایه میگذارد، از جنس سخت افزار. در حالی که من ایده، اجرا، عرضه نوآوری، ارتقاء کیفی و نظارت بر تولید را در راستای وظیفه کارآور قرار دادهام.
به نظر من این خودش میتواند یک رشته تحصیلی در مدارس و دانشگاهها باشد. در واقع کارآور در راس کار است و مغز آن سیستم است. به تعریفی سادهتر طراح و معمار کار است. وی ادامه میدهد: کارآوری یک هنر است چرا که بر حسب شرایط کار را تعریف میکند نه یک سری قواعد از پیش مهندسی شده.
کارآور کسی است که انعطاف دارد تا اگر کار به بن بست رسید مسیر جدیدی برای رسیدن به نتیجه انتخاب میکند.
از ایدهای که برای مدارس دارد میگوید: دوست دارم مدارسی تاسیس کنم با نام کارستان تا در آنجا بچهها با خلاقیت و کارهای عملی آشنا شوند؛ و با خنده اضافه میکند: البته گاهی نگران این ایده میشوم، چون آنها هم میشوند اردلانهای بعدی در جامعه بدون پشتوانه.
از لوحهای تقدیرش میپرسم و میگوید: وقتی حرف تقدیر و لوح میشود حالم بد میشود، چون اتاقم پر از لوحهای، تقدیر است و روی آن را گرد و خاک گرفته است.
با غصه میگوید: این تقدیرها چه فایدهای دارد.ای کاش حمایت شوم یا بودجهای در اختیارم گذاشته شود تا بتوانم طرحها و ایدههایی که دارم به مرحله اجرا درآورم. اینکه به من لوح برترین طرح دفاعی در سال ۱۳۸۷ را بدهند چه سود دارد.
در انتهای صحبتمان وقتی از ادامه راه و تصمیمش برای آینده میپرسم، نفسی میکشد و میگوید: گاهی به رفتن از ایران فکر میکنم من باید جایی باشم که من را جدی بگیرند. نگرانی من برای نسل آینده است. امیدوارم اقتصادمان سر وسامانی بگیرد وسیستم مدیریتی تغییر کند تا بتوانیم نسل آینده را امیدوار و در ایران نگه داریم.
حدود یک چهارم تمام انرژی بدن را مغز مصرف میکند. این را اردلان میگوید و ادامه میدهد: آیا یک چهارم از هزینههای کشور صرف اندیشه و اختراع و ایده میشود؟ این از نظر من یک تعریف والگو است، رای آنکه شرایط جامعه را بررسی کنیم.
او با اشاره به بنیاد ملی نخبگان میگوید: با اینکه ما بنیاد ملی نخبگان را داریم، ولی آنها هم نمیتوانند به صورت مستقیم وارد کار شوند. به نظر من بخش خصوصی باید وارد عمل شود.
اردلان تاکید میکند: من دغدغهام محیط زیست است، وقتی میبینم این همه آلودگی وجود دارد احساس خطر میکنم و به این فکر میکنم چطور انرژیهای پاک و ارگانیک داشته باشیم. دو سه ماه پیش شنیده که محیط زیست از طرحهایی در این زمینه حمایت میکند. امیدوارم بتوانیم اقداماتی برای اوضاع نامناسب محیط زیست در مشهد داشته باشیم.
او با ناراحتی میگوید: ما از صبح که بیرون میآییم به جای آنکه به فکر حفظ طبیعت باشیم، خواسته یا ناخواسته به آن آسیب میرسانیم. همت کردهایم که طبیعت را از بین ببریم اینکه چطور زباله تولید کنیم یا هوا را آلوده کنیم و.
این مخترع یکی از مصداقهای ضربه زدن به محیط زیست را مصرف بالای انرژی در ایران میداند و میگوید: در حال حاضر در ایران شاید حدود ۲۰ برابر حد استاندارد جهانی در حال استفاده از انرژی هستیم.
این مخترع خاطرنشان میکند: من خیلی دوست دارم مشهد یک شهر ارگانیک شود برای داشتن شهر ارگانیک در واقع باید به همه چیز دقت شود، به عنوان مثال میتوانیم همین منطقه الهیه در قاسم آباد که مکانی تازه ساز است را به عنوان قسمتی ارگانیک از شهر تبدیل کنیم و میتواند مکان پایلوت خوبی باشد.
* این گزارش پنج شنبه، ۷ بهمن ۹۵ در شماره ۲۲۴ شهرآرامحله منطقه ۱۱ چاپ شده است.