منطقه ۱۱

منطقه ۱۱

منطقه ورزشکاران و هنرمندان

با اینکه قسمت عمده‌ منطقه ۱۱ در اوایل دهه۶۰ شکل گرفته، این منطقه اکنون جزو مناطق برخوردار مشهد است. بوستان ملت و زندان وکیل‌آباد قدیمی‌ترین فضا‌های شهری این منطقه‌اند. بوستان ملت و شهربازی آن، بوستان چهل‌بازه و پارک گل‌ها ازجمله نقاط تفریحی و گردشگری منطقه ۱۱ است که در فصل‌های مختلف سال پذیرای جمع زیادی از شهروندان و مسافران می‌شود. ورزش و هنر بین شهروندان منطقه ۱۱ جایگاه ویژه‌ای دارد. این موضوع باعث شده است باشگاه‌های ورزشی و مؤسسات هنری بسیاری در این محدوده شهری شکل بگیرد. بازنشدن گره ترافیک از معابر اصلی این منطقه با وجود احداث چندین خیابان از معضلات منطقه ۱۱ است. قرارگرفتن زندان مرکزی مشهد در دل منطقه مسکونی، دیگر معضل جدی شهروندان این منطقه به‌شمار می‌آید که مسئولان شهری و استانی را نیز واداشته است برای جابه‌جایی این مکان به فکر چاره باشند. منطقه ۱۱ شهرداری مشهد سال ۱۳۷۸ شکل گرفته و در مساحت ۱۵۳۴ هکتاری آن ۲۰۰ هزار نفر زندگی می‌کنند.  

کهنه‌سوار مشهدی همچنان در گود زورخانه چرخ می‌زند
یاد روزهایی که خودش میانه گود دلبری می‌کرد و چرخ می‌‌زد. توی گوش‌هایش هنوز صدای ضرب و زنگ است. روی صندلی همیشگی‌اش می‌نشیند. او حالا بعد از رفتن کیهانی‌ها، خادم‌‎ها، وفادارها و بسیاری از هم‌نسلانش، بازمانده‌ نسلی است که ورزش‌های زورخانه‌ای و باستانی را برای نسل جدید به یادگار گذاشته‌اند. ماشاءالله عرفانیان، پیشکسوت نودوپنج‌ساله ورزش‌های زورخانه‌ای مشهد است که از یک عمر چرخ و زنگ می‌گوید.
زندگی هنوز روی‌پاست
قصه اراده و همت معلولان و موفقیت‌هایشان در عرصه ورزش، هنر، علم و... را که مرور می‌کنیم، همیشه یک جمله کلیشه‌ای تکرار می‌شود: «با وجود معلولیت و موانع فراوان توانسته‌اند موفق شوند.» این بدان معنی نیست که نباید موانع زندگی معمولی معلولان در جامعه اصلاح شود. ترجمه‌اش بی‌شک این هم نیست که همه‌چیز به خود معلولان برمی‌گردد و اگر کسی بخواهد موفق می‌شود، پس نیازی نیست مسیر حرکت معلولان در شهر روان‌سازی شود یا راه برای اعزام معلولان به مسابقات جهانی هموار شود. هدف از بیان این قصه‌ها قرارگرفتن در نقطه مقابل افراد سالمی که کنج عزلت نشسته‌اند و دائم از «چه‌کنم» و «نمی‌توانم» حرف می‌زنند هم نیست. تنها هدف این است که بگوییم چه سرمایه‌های ارزشمندی در کنارمان داریم؛ آدم‌هایی که اهل تسلیم‌شدن نیستند.
کوچه درس و دانشگاه
کوچه مهران7 یکی از معابر پرتردد محله سیدرضی است. سه مدرسه فائزه، فاضله و رهروان حضرت زینب(س)، بیمارستان بینا و دانشگاه الزهرا(س) که شهروندان زیادی به آن‌ها رفت و آمد می‌کنند در این معبر واقع شده‌اند. تردد زیاد دانش‌آموزان و دانشجویان در این معبر، آن را بدل به کوچه درس و دانشگاه کرده است که بیش از هر قشری می‌توان دانش‌آموزان و دانشجویان را در رفت و آمدهای آن دید.
راهیان نور راه جدیدی باز کرد
زهرا تیموری از علایق ورزشی‌اش سخن به میان می‌آورد و تعریف می‌کند: از بچگی فوتبال را دوست داشتم و چون بیشتر بچه‌های فامیل پسر بودند، با چادر با آن‌ها فوتبال بازی می‌کردم و دروازه‌بان خوبی بودم. بزرگ‌تر که شدم در کلاس‌های تکواندو ثبت‌نام کردم‌ و سال96 دوبار رتبه دوم مسابقات آزاد قهرمانی نونهالان مشهد را کسب کردم.در مسابقات شنا هم حکم قهرمانی در ناحیه4 آموزش و پرورش را به‌دست آوردم اما همچنان به فوتسال علاقه داشتم و با هزار خواهش و درخواست، پدرم را راضی کردم اجازه دهد این رشته را ادامه دهم.
قدیمی اما بی سر وسامان
محمدعلی بیک که نظامی بازنشسته و از سکنه قدیمی این خیابان است، به زمان تأسیس بازارچه اشاره کرده و تعریف می‌کند: آن‌زمان شهرداری به منازل مسکونی مجوز تجاری نمی‌داد. این بازارچه را تأسیس کردند که به‌عنوان یک بازار محلی تأمین‌کننده نیاز روزانه مردم باشد اما بعد از آن به ساختمان‌ها مجوز تجاری دادند و بسیاری از مالک‎ها کنار حیاط خانه‌شان مغازه زدند.
هیچ‌وقت با زور درس نخواندم
خیلی‌ها می‌گفتند باید رشته ریاضی را انتخاب کند، اما سارا و خانواده‌اش خوب می‌دانستند شرط اول موفقیت در هر راهی، علاقه است. پدرش هم که فرهنگی است او را تشویق می‌کند دنبال علاقه‌اش برود بنابراین به رشته انسانی می‌آید تا بتواند در کنکور، رشته مدنظرش یعنی روان‌شناسی را دنبال کند. سارا رحمانی‌جامی با اشاره به حضورش در المپیاد جغرافیا، می‌گوید: بهمن ماه، اولین مرحله آزمون المپیاد را دادم. فکر نمی‌کردم در آن قبول شوم بنابراین دنبال نتایج نرفتم غافل از اینکه نتایج در اسفندماه اعلام شده است و من جزو قبول‌شدگان بودم.
چرخ‌های ویلچر حریف مهرداد و توپ تنیسش نشد!
شب با پای خودش به بیمارستان می‌رود و بستری می‌شود، اما صبح احساس می‌کند نمی‌تواند از تخت پایین بیاید. سومین روزی که در بیمارستان بستری بود، دکترش تشخیص می‌دهد توموری بدخیم روی نخاعش نشسته که او را قطع نخاع کرده است. بدون اینکه تومور را از بدنش بردارند، او را از بیمارستان مرخص می‌کنند و می‌گویند حداکثر تا ۶ ماه دیگر زنده می‌ماند. هرچند مهرداد محمدپور از آن زمان تاکنون روی ویلچر است، اما این چرخ‌های دایره‌ای هیچ‌وقت او را ناامید نکرده و نه تنها مانع شور و نشاطش نشده، بلکه او را در تحمل سختی‌ها و تلاش برای رسیدن به پله‌های بالاتر، راسخ‌تر کرده است.