حادثه ۱۰ دی آنقدر برای عبدالحمید اسماعیلپور تلخ است که انگار از ابتدای گفتگو قصد دارد همان روز را برایمان تعریف کند، روزی که به چشم خود دید زنان و دختران نوجوانی زیر چرخهای تانک به شهادت رسیدند.
خاطرات قدیمیهای محله سیدرضی از روزهای انقلاب شنیدن دارد. آنهایی که هنوز هم سنگرشان در حفظ کرده اند و در مسجد فاطمه الزهرا (س) در سیدرضی ۳۵ به جوانان درس مقاومت میدهند
غلامرضا لشکری در روزهای انقلاب به عنوان انتظامات تظاهرات کنندگان فعالیت داشته، او ۳۴ روز پس از آغاز جنگ با ۱۰ تن دیگر از دوستانش به عنوان اولین گروه نیروهای دواطلب مردمی به آبادان رفت.
این گزارش روایتی درباره مشهد و شعار معروف مشهدیها در ۲۶ دی ۱۳۵۷ است که تقویمها آن را با نام روز «فرار شاه از ایران» ثبت کردهاند.
خاطرات روزهای پرشور انقلاب همچنان در ذهنشان نقش و نگار روزهای اول را دارد. کافی است از امام و انقلاب بپرسی تا سیلِ خاطراتشان را به سمتت گسیل کنند.
قاسم صفریان در خاطراتش مینویسد: «به باغ ملی که رسیدیم، صدای گلولهها نزدیک بود و صدای مسلسل قطع نمیشد. همه را به گلوله میبستند. یک کشتار وحشیانه، مقابل نانوایی چهارراه لشکر شد».
یک ماشین ارتش وارد استانداری میشود و یک نفر از افسران از ماشین پیاده میشود و با آیتالله سیدعلی خامنهای دست میدهد. میان مردم شایع شده است که ارتش اعلان همبستگی کرده است.