سیدمهدی سیدقطبی| با وجود اعلام فضای باز سیاسی برای انتشار آزاد اخبار در مطبوعات کشور از شهریور۱۳۵۷، روزنامهها دو بار بهعلت فشار شدید سانسور دولت اعتصاب کردند. روزنامههای خراسان نیز به پیروی از روزنامههای تهران در دو مقطع زمانی بهقصد اعتراض منتشر نشدند.
در روزهای اعتصاب دوم روزنامههای خراسان (که در حدود پنجاه روز به طول انجامید و روزنامه آفتاب شرق از ۳آذر تا ۲۰دی۱۳۵۷ و روزنامه خراسان از ۲۷آبان تا ۱۹دی۱۳۵۷ چاپ و منتشر نشدند) اتفاقات مهمی در قسمتهای مختلف شهر مشهد رخ داد که بهدلیل تعطیلی مطبوعات خراسان، اطلاعات چندان و روایتهای مطبوعاتی درباره آن روزها وجود ندارد.
سید اسماعیل آموزگار (۱۲۹۶-۱۳۷۶) از خاندان مطبوعاتی آموزگار و یکی از روزنامهنگاران باسابقه خراسانی در روزهای اعتصاب دوم مطبوعات، همراه مردم مشهد در مبارزههای داخل شهر شرکت داشت و یادداشتهایی از رویدادهای آن روزها تهیه کرد. در ادامه روایت او از جزئیات اخبار و حوادث مبارزههای مردم مشهد در روزهای ۴آذر تا ۱۴دیماه۱۳۵۷ بهعنوان تنها روایت روزنامهنگارانه ارائه میشود.
اولین برخورد بسیار دردناک و خشمآور بین مردم و قوای نظامی که خودسرانه بین سربازان و مردم درگیر شد در حریم بارگاه قدس و ملکوتی حضرترضا (ع) روی داد.
جسارت سربازان متجاسر به فرماندهی چند گروهبان که بعضی از آنها در لباس شخصی در بین مردم خود را جا زده بودند، در صحن عتیق صورت گرفت که منجر به دخالت سربازان با حمله به داخل جمعیت در صحن حتی حرممطهر و پرتاب گاز خفهکن نه گاز اشکآور به شهادت شهود عینی و قتل یک نفر در پای پنجره پولاد و تیراندازی هوایی که آثار آن در ایوان طلا و کاشیکاری و حتی در یکیدو جای آینهکاری حرم مشهود است، صورت گرفت که دولت و فرماندار نظامی فقط با ماستمالی کردن قضیه و تصادفی بودن حادثه و نمودار ساختن اینکه جان چند مأمور امنیتی با لباسشخصی در خطر راهپیمایان بوده و بالاخره عذر تقصیر خواستن برگزار کردند و این حادثه در دومین روز ورود سپهبد امیر عزیزی به سمت استاندار خراسان صورت گرفته بود.
عذرخواهی سپهبد امیر عزیزی و فرماندار نظامی از مراجع تقلید درمورد خطای نابخشودنی سربازان به حریم حضرترضا (ع) در مردم اثر نگذاشت و بازتاب این عمل قبیح در سراسر ایران موج اعتراض جامعه مسلمان را شدیدتر کرد و ناگفته نماند که مردم خراسان تجاوز به حریم حضرترضا (ع) را بسیار شوم میدانند.
توپبندی روس تزاری به بارگاه قدس رضوی امپراتوری باعظمت تزار را سرنگون ساخت. جسارت سربازان و کشتار بیرحمانه رضاشاه در حریم حضرترضا (ع) برای سلطنت و عمر او بدشگون بود که شهریور۱۳۲۰ را دیدیم و تجاوز و جسارت سربازان به حرم حضرترضا (ع) را هم مردم بسیار شوم دانستند و امید آنها را به پیروزی نهایی بیشتر ساخت.
متأسفانه بهعلت کسری یک شماره از روزنامه آفتابشرق در آرشیو آستان قدس، بخشی از یادداشتهای آقای سید اسماعیل آموزگار که مربوط به روزشمار ششم تا دهم آذرماه ۱۳۵۷ است، به دست نیامد.
از روز یازدهم تا به امروز همهروزه تظاهرات پراکنده ولی پرشور در شهر مشاهده میشود. شعارها بعد از واقعه خشونتبار قتل سرباز شهید به دست طباطبایی شدیدتر میشود.
توضیح آنکه در ارتش و شهربانی افسرانی که به درجه سرهنگی رسیدهاند و اتفاقا خراسانی و خوشنام و بعضی بازنشسته شدهاند چند تن میباشند که هیچکدام نسبتی با سرهنگ طباطبایی قاتل سرباز شهید ندارند.
حتی خانه یکی از آنها که مقابل بیمارستان آریا و خیابان گلستان پشت باغ ملی است، مورد سوءظن قرار میگیرد که انتقامجویان به اشتباه خود پی میبرند. بعد میفهمند مرغ را از قفس پراندهاند.
امروز خبری در شهر شایع شد که شیخرضانوغانی، واعظ معروف و یکهتاز میدانی که عبدالعظیم ولیان استاندار و نایبالتولیه برای وی فراهم کرده بود و در شبنامهای مفصل گناهان او را یکیک از سن پانزدهسالگی که شاگرد دوخته فروشی بود تا به مقام شامخ نماینده روحانیت ولیانی ارتقا یافت و با دلالی همهجانبه به آلافوالوف رسیده برشمرده بودند و همدستان وی را در دایر ساختن میکده و عشرتکده و زمینخواری و رشوهگیری و آخوندسازی فهرست بلندبالایی درست کردهاند در لندن کشته شده که متأسفانه این خبر بهوسیله نزدیکان و شرکای جرم وی تکذیب شد.
فردا تاسوعای حسینی، نهم محرم است. برنامه راهپیمایی عظیمی از طرف عموم مردم و جبهه ملی در سراسر کشور طرحریزی شد.
گردانندگان دمونستراسیون [(تظاهرات)]طی اعلامیهای از مردم خواستهاند که تظاهرات را با کمال آرامش برگزار کنند و از دخالت عناصر چپ و چپنماها و چماقداران دولتی جلوگیری نمایند.
راهپیمایی با شرکت عموم طبقات و اصناف بسیار باشکوه و با شرکت همه قشرها و دانشگاهیان و فرهنگیان، کارمندان دولت از استانداری گرفته تا شهرداری و بانکها که وابستگی خود را به نهضت و قیام ملی اعلام کردهاند بهصورت بسیار متشکل و آرام درحالیکه جامعه روحانیت و استاد دانشگاه و فرهنگیان و دانشجویان و گروه و جمع کثیری از زنان دانشجو و غیردانشجو، حتی زنان خانهدار، در سنین بالا با بچههای خردسال خویش که به دنبال و همراه یا در بغل داشتند، شرکت کردند در مدت شصت سال عمر نمایشی به این عظمت و همبستگی به این درجه از شکوه و جلال که حکایت از یکدلی مردم در جهت مشخص و هدف معین میکرد به یاد ندارم.
من از جلوی منزل حضرت آیتالله شیرازی به صف فشرده مردم پیوستم و فرزندم همراهم بود و تا حد نهایی فلکه جدیدالبنا همراه با مردم بودم، بهعلت کسالت از ادامه پیادهروی و راهپیمایی باز ماندم به یاری یکی از دوستان که همراهم بود، بهطرف منزل روانه شدم، در خیابان خسروینو به صفوف متشکل استادان دانشگاه و دانشجویان که اغلب دوستان همرزم و همپیمان قدم من در میان آنان بودند روبهرو شدم و بالاخره خود را به منزل رسانیدم.
دوستی تلفن کرد و خبر داد مراسم رسمی خطبه که همهساله از طرف آستانقدس باشکوه و جلال خاص درباره حضرترضا (ع) صورت میگرفت و همهساله شرکت میکردم، انجام نخواهد گرفت.
با خستگی استراحت کردم. دوستان یکدل که همهساله با یکدیگر با خلوص نیت برای درک فیض شب عاشورا در مراسم خطبه و عزاداری شرکت میکردیم، به سراغم آمدند. به آنان گفتم به من خبر دادهاند که خطبه با مراسم معمول سنواتی انجام نخواهد شد. باور نداشتند.
بههرحال به راه افتایم و معلوم شد به دستور علمای اعلام و رهبران نهضت، صحنین در تصرف مردم مبارز قرار گرفته و خطبه بهوسیله مجاهدین انجام خواهد گرفت. هم در صف مردم و در میان مردم در صحن عتیق جا گرفتیم.
مراسم شمعگردانی و قرائت خطبه عزا که به نام خدا شروع میشد به دعای بقای سلطنت شاه خاتمه میپذیرفت، برای اولینبار در طول عمر دیدم که برگزار نشد. سخنرانی سخنور و بیداردل که بیدارکننده اذهان عموم بود، درباره علت قیام و نهضت خون الشهدا سخن گفت و مردم را به پایداری تا حصول پیروزی نهایی دعوت کرد و ساعت ۷:۳۰ مجلس تمام شد، از شدت ازدحام جمعیت و سنگینی ترافیک راننده دستکم قادر نبود فلکه حرم را دور بزند.
ناچار از بولوار کمربندی به جلوی راهآهن و از آنجا به میدان جلوی شهرداری رسیدیم که ملاحظه شد مجسمه رضاشاه که مدت چهل سال در میدان سوار بر اسب همچنان استوار بود، با همه استحکامش همچون موم به دست مردم خردوخمیر شده و پایین آوردهاند و نمیدانم جنازه این مجسمه عظیم که از برنز قیمتی بود و گویا در ایتالیا ساخته شده بود، به کجا بردند که اثری از آن دیده نمیشد.
ازدحام در این میدان زیاد بود و در آنجا شنیدم که مجسمههای شاه از میدان تقیآباد مقابل هنرستان و دانشگاه پایین کشیده شده. وقتی به میدان جلوی هنرستان رسیدیم، هنوز مجسمه پایین پایه سنگی افتاده بود و با حلقههای لاستیک آتش زده بودند خود را به منزل رسانیدیم، اما بر اثر کثرت جمعیت با زحمت بسیار.
روز ۱۳آذر دولت تصویب کرد که دولت هویدا طی تصویب نامهای تعطیلات مذهبی تاسوعا، نهم محرم و اربعین بیستم صفر را که لغو کرده بود، دوباره به تصویب دولت جزو تعطیلات رسمی منظور نموده است.
ولی مردم بیدار دست دولت را خوانده بودند که دولت باتوجهبه اینکه نهضت و قیام ملی با پیشوایی رهبران مذهبی امامخمینی و آیات عظام بر مبنای توحید و استقرار حکومت اسلامی رهبری میشود.
همانطور که دولت آشتی شریفامامی تاریخ جعلی شاهنشاهی را به تاریخ مذهبی هجری نبوی برگردانید. دولت فعلی هم برای آنکه رنگ مذهب بگیرد، روزهای عزای مذهبی را که لامذهبی، چون هویدا لغو کرده بود، دوباره احیا کردند.
این اعلامیه را نپذیرفتند و از تعطیل عمومی خودداری کردند و درعینحال در تظاهرات نیز شرکت نمودند.
بیستم آذر ۱۳۵۷ امروز عاشورای حسینی است. تظاهرات و راهپیمایی فشردهتر و باشکوهتر از روز پیش انجام گرفت. یارای شرکت در تمام مسیر را نداشتم از جلو منزل آیتالله شیرازی تا مسجد جامع گوهرشاد با جمعیت بودم و بعد به منزل آمدم.
تلفنی اطلاع حاصل کردم خانه مجلل شیخرضانوغانی مورد تهاجم مردم انتقامجو قرار گرفته و خانه وی را تاراج کردهاند؛ آنچه توانستهاند بردهاند و آنچه بردنی نبوده، سوخته و یا شکسته و از حیز انتفاع انداختهاند.
گفته شد که این عمل به دست عمال شناختهشده چماقبهدستان و چپگراها صورتگرفته و مجاهدین اسلام در این کار دست نداشتهاند و عصر همان روز به هایتهتل نیز حمله شد و ضرر و زیان زیاد بهوسیله همان گروه وارد آمده خدا. بهتر میداند. من شخصا با خرابکاران و مصادره اموال مردم بدون اذن حاکم شرع و محاکمه مجاز نمیدانم، بلکه عملی ناپسند میدانم و خود حضرات مراجع عالیقدر تقلید نیز تذکراتی دراینباره دادهاند.
اگر در اولین مقاله، خودم متعهد به بازنویسی یادداشتهای مربوط به رویدادهای دوران بیروزنامهماندن شهر نکرده بودم، از نوشتن خاطرات و یادداشت صرفنظر میکردم و درخور فهم و استعداد نداشتهام به تحلیل وقایع و حوادث روز میپرداختم؛ شاید مفیدتر میبود.
ولی حرفی است که زدهام و تعهدی که برای ثبت در تاریخ نمودهام ولی کوشش میکنم هرچه زودتر وقایع را خلاصهتر برگزار کنم و بگذرم تا به مسائل روز برسم. شب بیستم آذر که شب عاشورا بود، شب بسیار تلخ و بدی را گذرانیدم. تقریبا میتوان گفت نهتنها من، بلکه تمام مردم شهر در جنگ اعصاب پیشبینینشدهای درگیر شدند.
ساعت۲ بعد از نیمهشب بود که تلفنهای شهر در هر خانهای که تلفن بود، به صدا درآمد و صدایی آشنا از راه دلسوزی یا ناآشنا، با حرارت و تأکید و بعضی با قید قسم، به مردم هشدار میدادند که مأمورین رژیم و حکومت منبع آب شهر را با سم بسیار شدیدی مسموم کردهاند. از آب لوله مصرف نکنید که مسموم خواهید شد.
حتی پسر کمتجربهام اصرار داشت به خانه دوستان و آشنایان تلفن کنید که آب مصرف نکنید. در جوابش گفتم همان عده بیبندوبار که معتقد به هیچ اصولی و مقید به قیود انسانی نیستند که در این نیمهشب مردم را دچار رعب و وحشت میکنند دفتر تلفن شهر را گذاشتهاند و شناخته و ناشناخته این خبر نادرست را برای مرعوبکردن و ایجاد خوف و هراس در اذهان عموم به هم دادهاند و لازم نیست این خطای نابخشودنی از تلفن خانه من موجب نگرانی را فراهم کند.
حتی زنگ در منزل در ساعت ۳ بعدازنیمهشب به صدا درآمد و در هوای سرد خودم در را باز کردم. دخترخانمی که نمیشناختم با دلسوزی گفت: آب لوله مصرف نکنید.
بهقدری عصبانی بودم که بدون اینکه چیزی بگویم، شیر آب مقابل در حیاط را باز کردم و مقابل چشم آن خانم چند کف دست آب خوردم که اطمینان حاصل کنند که آب مسموم نیست.
در اولین ساعات صبح رادیومشهد طی اعلامیههای مکرر به مردم اطمینان میدادند که آب شهر سالم است و خطری ندارد. شما را به خدا قدری فکر کنید! وقتی انحطاط فکری و اخلاقی گروهی ازخدابیخبر به این درجه برسد که با ایجاد وحشت و نگرانی اذهان مردم را خراب کنند، باید یقین حاصل کرد که عدهای ماجراجو فقط از نهضت مردم به نفع افکار پلید خویش بهرهبرداری میکنند والا این چه طرز مبارزه با رژیم است؟!
باید قبول کنیم مبارزه مردم از رهبری صحیح برخوردار نیست که گروه ماجراجو جنبش و نهضت مردم را از مسیر اصلی مبارزه اصیل با رژیم فاسد دور میسازند و موجبات انحراف قشرهای اجتماع را از راه صحیح فراهم میکنند.
* این گزارش سهشنبه ۲۰ آذرماه ۱۴۰۳ در شماره ۴۳۸۱ روزنامه شهرآرا صفحه تاریخ و هویت چاپ شده است.