تعزیهخوانی سنت و نمایشی هزارساله است که به بازآفرینی حادثه کربلا میپردازد. بهگواهی تاریخ، اولین نمایش تعزیهخوانیِ رسمی در دوران حکومت آلبویه در مرکز خلافت عباسی (بغداد) اجرا شده است، با این وجود تعزیه هیچگاه متکی به حکومتها و دولتها نبوده و تودههای مردم و دلسوختگان امامحسین (ع)، رواجدهنده و نگهدارنده این سنت شیعی و ایرانی بوده و آن را به دست ما رساندهاند.
گروه تعزیهخوان «عاشقان حرم»، گروهی مردمی وخودجوش است که تنها به عشق امامحسین (ع) از بیست سال قبل مراسم اجرای تعزیه را آغاز کرده و بدون هیچ کمک مالی (از طرف سازمان یا گروهی) برای گروههای مختلف مردم اجرا میکنند. بیشتر افراد این گروه، جوانان و نوجوانان جاهدشهری هستند که در همین گروه، آموزش دیده و با تعزیه آشنا شدهاند.
جواد همایونی (معروف به همایون) با بیش از ۳۰ سال سابقه پردهخوانی، پیشکسوت و گردآورنده این گروه تعزیهخوان است. پدربزرگ او نقال و پردهخوان بوده و او را از دوران کودکی با این هنر آشنا کرده است؛ «پدربزرگم از نقالان و پردهخوانان قدیمی و مشهور شهر بود.
او چند پرده قدیمی و یک کشکول و تبرزین با نقشونگاری زیبا داشت و هرروز در یک محله و میدان شهر بساط نقالی و پردهخوانی را پهن میکرد. کشکولِ پر از کشمش و تبرزین را به دست من میداد و میگفت: بچرخ و کشمشها را به تماشاگران تعارف کن.
پردهخوانی که تمام میشد، پدربزرگ بساطش را جمع میکرد و بدون آنکه پولی از تماشاگران بگیرد، میرفت
من هم این کار را میکردم. پردهخوانی که تمام میشد، پدربزرگ بساطش را جمع میکرد و بدون آنکه پولی از تماشاگران بگیرد، میرفت. همیشه از این کارش تعجب میکردم، اما بعدها فهمیدم که او عاشق فرهنگ و هنر بوده و با این کار، میخواسته به حفظ این سنت نمایشی کمک کند.
من نیز این عادت پدربزرگ را سرلوحه کار خودم قرار دادم و نهتنها در هیچ نمایشی از تماشاگران پول نگرفتم که گاهی نیز با کمک سایر اعضای گروه، به حاضران خرج دادم.
از همان دوران کودکی که با پدربزرگ همراه میشدم و نقش بچهمرشد را اجرا میکردم، به هنر نقالی علاقهمند شدم. فوتوفنهای این هنر را از پدربزرگم آموختم و بعدها هنر او را ادامه دادم و درکنار شغل اصلیام در مناسبتهای مختلف، پردهخوانی و نقالی میکردم.
از همان زمان به این فکر افتادم که یک گروه تعزیهخوان راهاندازی کنم، اما احساس میکردم هنوز لیاقت تعزیهخوانی برای امامحسین (ع) را ندارم. مطالعات ویژهای درباره واقعه کربلا، مقاتل و... شروع کردم و اطلاعات خوبی در این زمینه کسب کردم، تااینکه بنا به اتفاق در چند مراسم تعزیهخوانی حضور پیدا کردم.
با دقت در محتوای کلام تعزیهخوانها و مقایسه با مطالبی که در مقاتل و منابع واقعه کربلا خوانده بودم، متوجه نوعی دوگانگی و تفاوت شدم، حتی یکیدوبار هم به تعزیهخوانها تذکر دادم، اما کسی به حرف من گوش نداد. این موضوع برای من خیلی دردآور بود؛ به همین دلیل خودم شروع به تعزیهخوانی کردم و حالا ۱۲ سال است که این کار را انجام میدهم.
اولین کاری که بعد از حضور در تعزیهخوانی انجام دادم، مطالعه دقیق منابع صحیح و دستاول مربوط به واقعه عاشورا بود. مقاتل و منابع مختلف را مطالعه میکردم و با تکیه به دیدگاه افراد معتمد و عالِم، شروع به تعزیهخوانی متفاوت با دیگران، کردم.
این موضوع به مذاق برخی گروهها خوش نیامد، اما من معتقد بودم تغییر دادن جزئیات حادثه کربلا، زمینهساز تحریفهای بزرگ خواهد شد و بر زنده نگهداشتن جزئیات حادثه تاکید داشتم؛ مثلا در هیچیک از مقاتل، امامحسین (ع) در هنگام نبرد به عقب حرکت نکرده است یا اینکه زنان و اهلبیت (ع) هیچگاه در خارج از خیمهها جمع نمیشدند و بسیاری از جزئیات دیگر که خیلی هم به چشم نمیآید.
برای اجرای هرمجلس تعزیهخوانی، دستکم وجود دو یا سهنفر لازم است؛ به همین دلیل داشتن یک گروه مستقل در انجام بهتر تمرینها و اجرای هماهنگ تعزیه، تاثیر بسیاری میگذارد. من نیز از همان ابتدا به فکر تشکیل یک گروه تعزیهخوان دائم و مستقل بودم؛ افرادی که عاشق تعزیهخوانی و امامحسین (ع) باشند و بهخاطر پول و مقام وارد این کار نشوند، بنابراین به امامحسین (ع) متوسل شدم و از او کمک خواستم.
بعد از آن، گروه تعزیهخوان «عاشقان حرم» به طرز معجزهآسایی گردهم جمع شدند. بیشتر اعضای گروه، در ابتدا جزو همان تماشاگرانی بودند که تحتتاثیر فضای معنوی و روحی تعزیه قرار میگرفتند و به گروه تعزیهخوان میپیوستند.
امیر صداقت که امروز به یکی از اعضای اصلی گروه تعزیه تبدیل شده است، سهسال قبل فقط بهعنوان تماشاگر برای دیدن مجلس تعزیه آمده بود. بعد از آنکه مجلس تعزیه تمام شد، او داوطلبانه مشغول جمع کردن صندلیهای مجلس شد.
بعد از آن بهسراغ من آمد و خواهش کرد که کمکش کنم تا تعزیهخوان بشود. من هم قبول کردم؛ چون احساس کردم که عشق امامحسین (ع)، او را جذب این کار کرده است. با او تمرین کردم و حالا به یک تعزیهخوان خوب و حرفهای تبدیل شده است.
فرد دیگری نیز که دچار مشکل و گرفتاری سختی شده بود، در هنگام تماشای جلسه تعزیه، به امامحسین (ع) توسل میکند و امام (ع) نیز گره مشکلش را باز میکند. او حالا یکی از اعضای گروه تعزیهخوان «عاشقان حرم» است.
تزئین و ساخت بیشتر وسایل و لوازم تعزیه مانند لباس، کلاهخود، سپر و... با همکاری بچههای تعزیهخوان انجام شده است. بهطور سنتی لباس اشقیا (لشکر عمرسعد) قرمزرنگ است و رنگ لباس یاران امامحسین (ع) زردرنگ، لباس حر سفیدرنگ و لباس حضرت علیاکبر (ع) و امامحسین (ع) سبزرنگ.
ما نیز درکنار استفاده از این رنگهای سنتی، برای نشان دادن بیشتر زیبایی یاران امامحسین (ع) و زشتی اشقیا، با انجام برخی تغییرها و نصب نمادها و نشانههای خاص، شخصیت افراد را بهصورت برجستهتری نشان میدهیم. یکی دیگر از ابتکارهایی که برای اولینبار گروه تعزیهخوان ما انجام داده است، طراحی آهنگهای جدید برای شهدای کربلاست.
این آهنگها با توجه به ویژگیهای اخلاقی و شخصیت شهدای کربلا ساخته شده است و متناسب با جلسه تعزیه نواخته میشود. گروه ما برخلاف همه تعزیهخوانها، در هرجا و برای هرکس که مراسم تعزیه اجرا کرده، هیچ پولی دریافت نکرده و رایگان اجرا کرده است. ما همچنین در پایان جلسه، با پولی که از بین بچههای گروه جمع کردهایم، غذایی تهیه و از میهمانان پذیرایی میکنیم.
یکی از کارهای ویژه گروه تعزیهخوان ما که بهطور جدی از چندسال قبل شروع شده، اجرای تعزیه در مدارس بوده است. ما با این کار چند هدف را دنبال میکردیم؛ یکی از این اهداف، آشنایی دانشآموزان با هنر تعزیه بهعنوان هنری اصیل و سنتی ایرانی بوده است.
در گذشته بهدلیل نبود وسایل ارتباطجمعی (تلویزیون، رادیو و...) مردم کوچهوبازار با گروههای نمایشی ارتباطی نزدیک و رودررو داشتند، اما امروز این امکان وجود ندارد و خیلی از دانشآموزان و نسل امروز فکر میکنند که هنر تئاتر و نمایش، مخصوص اروپاست و چنین هنری در کشور ما وجود نداشته است، درحالیکه ما نمایش تعزیه را داریم که هنری اصیل و هزارساله است.
هدف دیگر ما آشنایی با وقایع و حوادث کربلاست. جوانان با دیدن مجالس تعزیهخوانی و گرفتن اطلاعات درباره این واقعه، تصویر روشنی از ماجرای کربلا دریافت میکنند و تحتتاثیر برخی تبلیغات مغرضانه و ناآگاهانه قرار نخواهند گرفت.
علاوه بر این، تاثیر معنوی و روحانی این مراسم، در زندگی جوانان بسیار مشهود است. در یکی از این مراسم تعزیهخوانی در دبیرستانی دخترانه، در حین اجرای مراسم شاهد تاثیر عمیق تعزیه بر روحیه دختران بودم.
مجلس تعزیهخوانی که تمام شد، یکی از همین دخترخانمها با چشمان گریان به دیدن من آمد و ضمن تشکر از گروه، گفت: من در خانوادهای بزرگ شدم که چندان اعتقادی به باورها و اعتقادات دینی ندارند و تا امروز حتی یکبار هم چادر سرم نکردهام، اما دیدن تعزیه حضرت زینب (س) چنان تاثیری بر من گذاشت که تصمیم گرفتم از امروز به بعد فقط با چادر و حجاب کامل زندگی کنم. بهطورکلی افراد زیادی تحتتاثیر همین جلسات تعزیه، توبه کرده و رستگار شدهاند.
ما علاوه بر تعزیهخوانی در ماه محرم، در سایر مناسبتهای مذهبی همچون شهادت حضرت زهرا (س)، شهادت حضرت علی (ع) و همچنین جشنها، مولودیها و حتی مراسم رسمی، چون کنگره شهدا هم برنامه اجرا میکنیم.
در کنار اینها گاهی هم برای گروهها و افراد خاص، مراسمی برگزار مینماییم. یکی از این گروههای خاص که همهساله برای آنها مراسم تعزیه اجرا میکنیم، کودکان استثنایی و معلولان ذهنی هستند. در یکی از همین مراسم که در مرکز توانیاران در مجیدیه برگزار شده بود، بچههای معلول با سکوت و آرامشی باورنکردنی مجلس را نگاه میکردند و در کمال ناباوری اشک میریختند.
جوانهای زیادی بعد از پایان مجلس تعزیه بهسراغم میآیند و میخواهند که تعزیهخوانی را به آنها آموزش دهم. من هم با وجود آنکه برای بازی در بیشتر نمایشها، داشتن چهره، صدای مناسب و... مهم است، تاکنون به کسی جواب رد ندادهام؛ چراکه این نکات در تعزیهخوانی مهم است، اما اصل نیست.
اصل مهم در تعزیهخوانی، عشق و علاقه است و اگر کسی برای شهرت و ثروت وارد این وادی بشود، چیزی نصیبش نخواهد شد و بعد از مدتی از این کار کنار خواهد رفت، اما هرکس که با عشق به امامحسین (ع) و توکل به او وارد این کار بشود، بیشک موفق خواهد شد.
چندماه قبل، نوجوانی از من درخواست پیوستن به گروه تعزیه را داشت. من از او خواستم که شعری را با صدای بلند بخواند و چرخی بزند. در نگاه اول به درد این کار نمیخورد، اما وقتی عشق و علاقهاش را به این کار دیدم، او را قبول کردم. با او تمرین کردم و بهخاطر همین عشقی که داشت، الان به یک تعزیهخوان خوب تبدیل شده است و هر روز هم بهتر میشود.
در پایان گفتگو، استاد همایون، تعزیهخوانی برای امامحسین (ع) را آبروی خود میداند و امیدوار است که تعزیهخوانی شفیع او در آخرت باشد؛ «اعتبار و آبروی من بهخاطر تعزیه است. تا زمانی که توانایی داشته باشم، این کار را انجام خواهم داد. تنها امیدم برای نجات از سختی آخرت، همین تعزیهخوانی برای امامحسین (ع) است. امیدوارم پروردگار و امامحسین (ع) از من بپذیرند.»
سهسال قبل که برای تماشای مجلس تعزیه آمده بودم، این مجلس تاثیر عمیقی بر روی من گذاشت و من به گروه تعزیهخوان پیوستم. از آن زمان تا امروز با گروه همراه هستم و هرجا که باشم، خودم را به مجلس میرسانم و نقشم را اجرا میکنم.
هرنوبت که تعزیه اجرا میکنم، چیز جدیدی میآموزم؛ چون تعزیه با دل و روح مردم سروکار دارد، به همین دلیل است که کربلا و امامحسین (ع) همیشه زنده و تازه است؛ حالتی که وصف آن غیرممکن است. بهنظر من برای تعزیهخوان شدن باید خود امامحسین (ع) بخواهد. تا خودش نخواهد، نمیتوانی وارد این دستگاه شوی.
من هم به اینکه لیاقت تعزیهخوان شدن را پیدا کردهام، افتخار میکنم و تا وقتی که خود امام بخواهد، این کار را ادامه خواهم داد. من در ابتدای ورود هیچ آشنایی با تعزیه و اجرای آن نداشتم، حتی دستهگلهایی هم به آب دادهام.
همه نقشهای تعزیهخوانی را مردها اجرا میکنند، اما در یکی از مراسم خیمهسوزان که در میدان شهدا برگزار شد، بعد از آنکه خیمهها سوزانده شد و لشکر اشقیا برای غارت حمله کردند، متوجه شدم بازیگران نقش زنان اهلبیت (ع) نیامدهاند.
با استرس به جمعیت نگاه کردم. دو خانم با چادرعربی که ازقضا عربزبان هم بودند، در بین تماشاگران توجهم را جلب کردند. بهسراغشان رفتم و از آنها خواستم که وارد میدان شوند و نقش زنان اهلبیت (ع) را ایفا کنند. آنها هم وارد شدند.
فرصت نبود که موضوع را به بازیگران لشکر اشقیا بگویم. آنها که نمیدانستند آن دو خانم بازیگر نیستند، مانند همیشه با شلاق و لگد، آنها را هدف ضربوشتم قرار دادند. خانمها که ترسیده بودند، فرار کردند. بعد از مراسم رفتیم و از آنها عذرخواهی کردیم.
* این گزارش پنج شنبه، ۳۰ مهر ۹۴ در شماره ۱۲۰ شهرآرامحله منطقه ۱۲ چاپ شده است.