کد خبر: ۸۶۱۸
۲۷ تير ۱۴۰۳ - ۱۰:۵۷

جوانان مشهدی تعزیه را به روستاها می‌برند

محمد قاسمی رودمعجنی متولد‌۱۳۵۵‌ساکن محله امام‌خمینی می‌گوید: اگر در ایام محرم، بچه‌های مشهد به روستا‌ها مراجعه نکنند، جوانی نمی‌ماند تا مراسمی اجرا کند و سنت‌های دیرینه روستا را زنده نگه‌دارد.

هر وقت از مقابل ایستگاه‌های صلواتی می‌گذشتم و به آن‌ها نگاه می‌کردم، این آرزو را در سر می‌پروراندم که یک روز، من هم بتوانم ایستگاه صلواتی برپا کنم، اما با‌توجه‌به تعدد آن‌ها در شهر، ضرورتش را احساس نمی‌کردم و دوست داشتم کاری متفاوت انجام دهم که در آن فعالیت‌های فرهنگی هم انجام گیرد. این آرزو در دلم بود تا اینکه سال‌۸۴ به روستای «رودمعجن» رفتم و جرقه‌ای به ذهنم خطور کرد که بهترین مکان برای برپایی ایستگاه صلواتی، همین روستای خودمان است.

پس‌از برپایی ایستگاه، سال‌۹۱ با کمک جوانان، یک گروه تعزیه‌خوانی راه‌اندازی کردیم و حالا پس‌از گذشت چند‌سال، با اعضای گروه در عرصه‌های مختلف فعالیت می‌کنیم. این‌ها را محمد قاسمی رودمعجنی متولد‌۱۳۵۵‌ساکن محله امام‌خمینی برایمان تعریف می‌کند که قرار است دهه آخر صفر، گروه تعزیه‌خوانی‌شان به مسجد حضرت‌ابوالفضل (ع) در خیابان نامجو بیایند و مدتی میهمان اهالی محله بهشتی باشند.  

در سال‌های اخیر بسیاری از روستاییان به شهر مهاجرت کرده‌اند و می‌توان گفت برخی از روستا‌ها نیروی جوان و فعال ندارند. همین حضور کمتر جوانان در روستا‌ها سبب می‌شود بسیاری از مراسم و آیین‌ها رو به فراموشی برود. قاسمی می‌گوید: «در بیشتر روستا‌ها همه‌چیز از یاد رفته است. نظر من این است که اگر در ایام محرم، بچه‌های مشهد به روستا‌ها مراجعه نکنند، جوانی نمی‌ماند تا مراسمی اجرا کند و سنت‌های دیرینه ما را زنده نگه‌دارد.»

وقتی اسم ایستگاه صلواتی می‌آید، همه فکر می‌کنند چادری راه‌اندازی شده و در آن پذیرایی می‌شود و نذری می‌دهند، اما خوب است بدانید این مکان، متفاوت با دیگر ایستگاه‌هاست و در تمام امور فرهنگی، فعالیت می‌کند. گروه در این سال‌ها با همکاری اهالی روستا و خیّران، مبلغ شایان‌توجهی جمع کرده و در امور خیر هزینه می‌کند.

قاسمی درباره موفقیت این ایستگاه می‌گوید: «اینجا مدیر و رئیس نداریم؛ همه با هم برابرند و دوشادوش یکدیگر کار می‌کنند. شعار ما در ایستگاه صلواتی رودمعجن، این است: شیفتگان خدمت، نه تشنگان قدرت. ۲۰۰ نفری که در اینجا همکاری می‌کنند، با هم برابرند. هر کس باید مسئولیت کارش را قبول کند و آن را به‌درستی انجام دهد. همین برابری سبب شده کسی شانه از بار مسئولیتش خالی نکند و کار را به‌درستی انجام دهد.»

 

جوانان مشهدی برای حفظ سنت‌ها تعزیه را به روستاها می‌برند

 

خدمت برای امام حسین (ع) خیر و برکت است

سال‌۱۳۸۴ قاسمی به روستای رودمعجن می‌رود. در این مسیر، ایستگاه‌های صلواتی زیادی می‌بیند و با خودش می‌گوید چرا روستای ما ایستگاه صلواتی نداشته باشد؟ برای همین، عزمش را جزم می‌کند تا در روستا ایستگاهی برپا کند و با‌توجه‌به‌اینکه آن زمان، توان مالی نداشته، استکان‌ها را از مسجد روستا می‌گیرد و با کمک اهالی ایستگاه را برپا می‌کند. او برایمان تعریف می‌کند: «از هفتم محرم تا روز عاشورا در روستا به‌همت اهالی، ایستگاه برپا کردم، اما از سال آینده با کمک اهالی روستا، از اول محرم ایستگاه را می‌بندیم. روستا را سیاه‌پوش می‌کنیم و عزادار حسین (ع) می‌شویم. خدمت در دستگاه امام حسین (ع) همه‌اش خیر و برکت است.»

 به شرکتی هم که در آن کار می‌کنم، گفته‌ام برایم مهم است هفتم تا روز عاشورا در روستای رودمعجن خدمت کنم

او ادامه می‌دهد: «از زمانی‌که پا در این مسیر گذاشته‌ام، همه‌اش برایم رحمت بوده و در‌های نعمت به رویم باز شده است. فعالیت در این گروه برایم مهم است و به آن اعتقاد دارم. به شرکتی هم که در آن کار می‌کنم، گفته‌ام برایم مهم است هفتم تا روز عاشورا در روستای رودمعجن خدمت کنم. بهتر است این را هم بگویم که در این سال‌ها من ۱۰۰ تومان هم هزینه نکرده‌ام و همه هزینه‌ها را خود اهالی و خیّران می‌پردازند.»

خیریه ایستگاه صلواتی!

 

کم‌کم تعزیه‌خوان شدیم

روز عاشورا در برخی از روستا‌ها رسم است جلوی هیئت، یک نفر در نقش شمر و یک نفر در نقش حضرت‌عباس (ع) و تعدادی به نقش طفلان مسلم حرکت می‌کنند و مراسم عزاداری را به جا می‌آورند. روستای رودمعجن هم مانند دیگر روستا‌ها مراسم آیینی خودش را دارد. قاسمی دراین‌باره می‌گوید: «سال ۱۳۹۰ که به هیئت نگاه می‌کردیم به این نتیجه رسیدیم لباس‌هایی که به صورت نمادین پوشیده‌اند، جالب نیست و پس‌از سال‌ها فعالیت در روستا و برنامه‌های مذهبی، این‌طور برگزاری مراسم در شأن روستایمان نمی‌باشد.

برای همین به فکر افتادیم لباس‌های جدیدی برایشان تهیه کنیم. با همین فکر به بازار رفتم و سه‌دست لباس با وسایل به مبلغ ۳۶۰ هزار تومان خریدم و برای آن، چک دادم. با خودم گفتم امام حسین (ع) درست می‌کند. همین‌طور هم شد و مردم خودشان پولش را دادند و چکم پاس شد.

سال ۹۱ بعدازظهر عاشورا به‌اتفاق قاسم محسن‌زاده، بدون هیچ تمرینی تعزیه خرابه شام را خواندیم. یکی از دوستانم گفت اگر می‌خواهید کاری انجام دهید، خوب انجام دهید. برای همین به این فکر افتادیم برای سال آینده تمرین کنیم و به‌دنبال نیرو گشتیم. سال‌۹۲ برنامه‌مان بد نبود، اما احساس کردیم هنوز هم کارمان نقص دارد. تجربه دوسال قبل سبب شده بود که بفهمیم چه کسی و با چه صدایی برای تعزیه‌خوانی مناسب است و درسال‌۹۳ توانستیم مراسم خوبی برگزار کنیم.»

برنامه تعزیه‌خوانی مانند تئاتر است و در این برنامه مهم است که روایات و گفتار از کدام منابع استفاده می‌شود. الگوی تعزیه‌خوانان این روستا، گروه تعزیه‌خوانی خوانسار اصفهان است.

 

خیریه ایستگاه صلواتی!

 

 تعزیه‌خوانی، راهی برای کسب درآمد نیست

«همه افرادی که در اینجا تعزیه می‌خوانند، به‌دنبال خدمت هستند. در این ایام، سه‌چهارروز همکاری می‌کنند و برای تعزیه‌خوانی آماده می‌شوند و هیچ‌کدام این کار را راهی برای درآمد نمی‌دانند. بچه‌های ما آن‌قدر کارشان خوب شده است که چندین‌بار از شهر‌های مختلف برای اجرا درخواست داشته‌اند، اما تاکنون نپذیرفته‌ایم و اولین اجرای ما در مشهد در مسجد حضرت ابوالفضل (ع) است.»

اکثر فعالان این روستا در ایستگاه صلواتی جوانان بین ۲۰ تا ۴۰ سال هستند که با عشق به امام حسین (ع) کارشان را آغاز کرده‌اند و اکنون پس‌از ۱۱ سال در حوزه‌های مختلف در روستا فعالیت می‌کنند و در امور خیر مانند تهیه جهیزیه و پرداخت هزینه درمان به اهالی روستا یاری می‌رسانند.

قاسمی که در این تیم تعزیه‌گردان است، می‌گوید: «ما نمی‌توانیم مراسم تعزیه‌خوانی را به‌صورت کامل برگزار کنیم؛ چون نه زمان کافی داریم و نه حسینیه‌ای برای برگزاری‌اش؛ برای همین فقط امان‌نامه ابوالفضل (ع) را می‌خوانیم که دوساعت طول می‌کشد. اگر آب‌و‌هوا و شرایط روستا مناسب‌تر بود، زمان تعزیه‌خوانی ما هم افزایش پیدا می‌کرد.»




* این گزارش در شماره ۲۱۸ سه شنبه ۲ آذر ۹۵ شهرآرامحله منطقه ۸ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44