نگاهها روبهجلو، قدمها محکم، مشتها گرهکرده و واژههای نامفهوم ژاپنی که پرقدرت ادا میشوند. بهاره و بیتا عافیتیپور، خواهران رزمیکار محله شهیدرستمی، همان اول کار با هماهنگی یکدیگر چندحرکت نمایشی کاراته را در گوشهای از خانه اجرا میکنند تا چشمهای از هنرشان را نشان بدهند.
بهاره سیزدهساله است و بیتا هشتساله. بهاره بهتازگی کمربند مشکیاش را گرفته است؛ کمربندی که معمولا افراد کمی در کمتر از پانزده سال موفق به دریافتش میشوند. بیتا هم بهتبع او وارد این ورزش شده است و دلش میخواهد غیر از چند مدال رنگارنگ استانی که دارد، مثل خواهرش در سطح بینالمللی هم مقامآور باشد.
دراینمیان زهرا پورشریفی، مادر خانواده، قسمتی از خانه را برای تمرین بچهها خالی کرده است تا راحت باشند. آنها هم تا فرصت پیدا میکنند، لباس کاراته خود را به تن میکنند و مشغول تمرین و مبارزه میشوند. البته مادر خانواده چند روزدرمیان بچهها را به سالن رزمی فرهنگسرای غدیر میبرد تا زیرنظر استاد عزتمند تمرین کنند.
شروع ورزش رزمی برای بهاره با ثبتنام در کلاس تابستانه شروع میشود. زهراخانم تصمیم میگیرد اوقات فراغت دختر نهسالهاش با شرکت در کلاس کاراته پر شود. آن زمان ساکن بولوار توس بودند و بهاره یکروزدرمیان به سالنی در نزدیک خانه میرود و تمرین میکند.
البته در آن سنوسال نگاهش به ورزش جدی نیست، اما رفتهرفته اوضاع تغییر میکند و پساز مدتی، بهاره همه امور زندگیاش را براساس این ورزش میچیند و تمرین کاراته میشود اولویت زندگیاش.
هدفش میشود کسب مدال بهترین مسابقات کاراته. بهاره شروع خوبی دارد و آذر۹۸ در اولین مسابقه زندگیاش در رده سنی خردسالان مسابقات قهرمانی استان، گرامیداشت روز وحدت حوزه و دانشگاه، مقام سوم استانی را در سبک کاتا به دست میآورد. کمی بعد، بیتا هم که کوچکتر است، تحتتأثیر شور و اشتیاق خواهر بزرگش قرار میگیرد و با او همراه میشود.
البته همراهیاش در ابتدا فقط به آمدن سر جلسات تمرینی، تماشای مبارزات خواهرش و دعا برای پیروزیاش محدود میشود، اما پساز مدتی خودش هم لباس میپوشد و وارد گود میشود. شیوع کرونا باعث میشود که بهاره و بیتا مدتی ورزش حرفهای را کنار بگذارند.
بهاره، اما جستهوگریخته فنون را در خانه با خواهرش تمرین میکند؛ «در خانه مبارزه میکردیم تا از ورزش و فضای مبارزه دور نمانیم. مسابقات که شروع شد، ششماه زیرنظر مربیام فشرده تمرین کردم تا بتوانم مهر۱۴۰۱ در مسابقات بینالمللی کومیته کیوکوشینپروفی ایران که به میزبانی تهران برگزار میشد، شرکت کنم.»
مسابقات از چندکشور همسایه ایران، شرکتکننده دارد و همه قَدَر هستند، اما بهاره همه را شکست میدهد؛ «فکرش را نمیکردم که اول شوم، اما استرسم را کنترل کردم و مسابقهبهمسابقه اعتمادبهنفسم بهتر شد و توانستم از همه تواناییهایم بهره ببرم. در ورزش خیلی مهم است که استمرار داشته باشید و از شکستها ناامید نشوید.»
سال۱۴۰۱ برای بیتا هم خوشیمن است؛ چون با تلاش موفق میشود اولین مقام استانیاش را در مسابقات کاپ آزاد استان و در بخش کومیته به دست آورد؛ «دلم میخواست مثل بهاره موفق باشم و پدر و مادرم به من افتخار کنند. بههمیندلیل تمام تلاشم را کردم و مدال نقره را به دست آوردم.»
زهرا پورشریفی در همه مسابقات، بچهها را همراهی میکند. او از هیچ تلاشی برای موفقیت دخترانش دریغ نمیکند. به عقیده او نقطه قوت بهاره، مشتهای قویاش و نقطه قوت بیتا هم اعتمادبهنفس خوبش است. میگوید: بهاره میتواند با یکمشت، حریف را از پا دربیاورد و بیتا هم تحت هر شرایطی روحیهاش را حفظ میکند و به بازی ادامه میدهد.
فاطمه عزتمند مربی بیتا و بهاره است. به نظر او بهاره هدفمند تمرین میکند. او میگوید: بهاره همیشه از قهرمانی حرف میزند و به کمتر از مدال طلا راضی نیست. تمریناتش به باشگاه محدود نمیشود و برای رسیدن به قهرمانی در خانه هم تمرینها را ادامه میدهد. بیتا هم بهاره را الگوی خودش قرار داده است و روزبهروز در کاراته بیشتر پیشرفت میکند.
معصومه حیدری، مدیر مدرسه «مرضیه رستمی» در بولوار شهید رستمی است. بیتا یکی از دانشآموزان اوست که در بیشتر فعالیتهای گروهی مشارکت دارد. او میگوید: بیتا امسال در المپیاد ورزشی درونمدرسهای خیلی کمک کرد تا مراسم را به بهترین شکل برگزار کنیم؛ هم در رشته کاراته برای بچهها حرکات نمایشی اجرا کرد و هم در پشتصحنه حضور داشت.
- شخصیت شما بیرون و داخل باشگاه چطور است؟
بهاره: آرام و خندهرو هستم، اما زمان تمرین جدی میشوم. رزمیکارهای کوچکتر از من حساب میبرند. در یک اردوی تفریحی بود که بچههای باشگاه قدری با من صمیمی شدند، میگفتند اصلا فکر نمیکردیم تو لبخند هم بزنی!
بیتا: من فکر میکنم همهجا خوشحال و خندهرو هستم و برایم فرقی ندارد کجا باشم. در باشگاه با همه زود دوست شدم و سربهسر همه میگذارم. گاهی وقتها هم بازیگوشی میکنم و حرص بهاره را در میآورم.
- هیجانانگیزترین تجربهتان از این رشته چیست؟
بهاره: یکی از شاخههای این ورزش، شکستن سنگ و چوب است. باید مدتی روی استپ ورزشی مشت بزنیم تا غضروف دست عادت کند. سال پیش در همایشی که در فرهنگسرای غدیر برگزار شد، اولین سنگ را شکستم. کلی استرس داشتم، اما خیلی راحت شکسته شد.
بیتا: من هم برای شکستن سنگ خیلی هیجان داشتم. مربی گفته بود که باید کتفم را کامل بچرخانم و دستم را با پرش روی سنگ فرود بیاورم. چندبار تمرین کردم و بعد در سالن توانستم سه سنگ را بشکنم. هیچ دردی هم نداشتم و راحت بود.
هر دختری باید فنون رزمی را بلد باشد تا بتواند از خودش دفاع کند
- تابهحال فنون رزمی را جایی غیر از باشگاه اجرا کردهاید؟
بهاره: یکی از کلاس نهمیهای قلدر مدرسه، زنگهای تفریح سال تحصیلی گذشته به کلاسمان میآمد و بچهها را اذیت میکرد. با پا چند فن زدم که ادب شد، اما از خودم هم تعهد گرفتند که دیگر از این فنون در مدرسه استفاده نکنم.
بیتا: من با همه دوستم و پیش نیامده است که بخواهم کسی را بزنم؛ فقط چندباری وسط دعوا بهاره را زدهام. گاهی موقع تمرین زیادی به من سخت میگیرد و با هم دعوا میکنیم.
- چه چیزی باعث میشود این ورزش را ادامه بدهید؟
بهاره: به نظر من هر دختری باید فنون رزمی را بلد باشد تا بتواند از خودش دفاع کند.
بیتا: من کلی دوست جدید در باشگاه پیدا کردهام. هر هفته به بهانه تمرین یکدیگر را میبینیم و صحبت میکنیم.
- بیست سال بعد خودتان را کجا میبینید؟
بهاره: مقامهای بینالمللی بیشتری کسب کردهام و مربی شدهام. دوست دارم در آینده بچههای بااستعداد این منطقه را آموزش بدهم.
بیتا: دوست دارم دکتر شوم و در کنارش ورزش را هم ادامه بدهم و حتی دیگر رشتههای رزمی را هم امتحان کنم.
***
بهاره تا اینجای کار، چهارمدال استانی، یک مقام کشوری و یک مقام بینالمللی کسب کرده است. بیتا هم چهارمدال استانی دارد. هردو بیشتر سبکهای ورزش کاراته را امتحان کردهاند، اما بهاره اهل مبارزه است و سبک کومیته را بیشتر دوست دارد. بیتا نیز، چون استرس مبارزه تنبهتن را تاب نمیآورد، به حرکات نمایشی کاراته و کاتا رو آورده است.
* این گزارش دوشنبه ۲۳ بهمنماه ۱۴۰۲ در شماره ۵۶۷ شهرآرامحله منطقه ۵ و ۶ چاپ شده است.