پشت در حسینیه حضرتزهرا (س)، انبوهی از کفشها مرتب چیده شده است و صدای مناجات خوانی شنیده میشود. سالن حسینیه حدود سیصدچهارصدمتر است که دورتادورش دختران نوجوان نشستهاند و خانمی بالای سن، بعداز اینکه مناجاتخوانی را به پایان میرساند، جملاتی درباره ارتباط با خدا میگوید.
اینجا قرار است سهروز دختران نخبه شهر و استانمان با خدای خود خلوت کنند؛ مراسم اعتکافی که اداره استعدادهای درخشان آموزشوپرورش با همراهی آستان قدس رضوی برای ۳۵۰دانشآموز دختر و پسر نخبه سمپادی در ایامالبیض تدارک دیده است.
قبل از آمدن به مراسم میدانستم خانم «بهآبادی» سرپرست و مدیر آن است. پیداکردن او در آن جمعیت، کار آسانی نیست. برای دقایقی برقها خاموش میشود. آسمانی آبی با ابرهای سفید که بخشی از تزیینات مسجد است، روی سقف روشن میماند. برای دو دقیقه سکوت برقرار میشود تا بچهها با خدای خودشان در دل حرف بزنند.
برخی نگاهها و دستها به سمت آسمان آبی است و عدهای چادر به صورت کشیدهاند و اشک میریزند. چراغها که روشن میشود، صدای پیشخوانی اذان، فضا را پر میکند. ولولهای به راه میافتد. عدهای شروع به انداختن سفره و مهیاکردن بساط افطار میکنند و عدهای دیگر در قسمت جلو حسینیه مشغول پهنکردن سجادههای نماز هستند.
نرگس چهاردهساله از نیشابور به همراه دوستانش، زینب و نگار آمده است. او که اولین حضور در مراسم اعتکاف را تجربه میکند، همانطورکه برای خواندن نماز اول وقت آماده میشود، میگوید: از حس و حال خوب این مراسم زیاد شنیده بودم، اما چیزهایی در همین یک روزونیم حضورم در این مراسم تجربه کردم که توصیفناپذیر است.
نرگس که دارنده مدال برنز کشوری در رشته کاراته و جزو برترینهای دبیرستان فرزانگان نیشابور است، ادامه میدهد: من در سرتاسر زندگی حضور خدا را حس میکنم و سعی کردهام ارتباط خوبی با خالقم داشته باشم، اما اینجا تازه فهمیدم معتکفشدن و خلوت با خدا یعنی چه.
علاوهبر نرگس که از نیشابور میهمان شهر امامرضا (ع) است، یاسمین، نگار، فاطمه، زهرا و حسنا، کوثر و... هم از تربتجام، گناباد و تربت حیدریه به این مراسم دعوت شدهاند تا بعداز سه روز عاشقی، نایبالزیاره ملتمسان دعا در حرم، امامرضا (ع) هم باشند.
بعداز اقامه نماز جماعت، دخترها برای بازکردن روزه پای سفره افطار مینشینند. از ما دعوت میشود سر سفره مربیها و خدمتگزاران به معتکفها بنشینیم. زن جوانی که روبهرویم نشسته است، میگوید: کاش ما هم در نوجوانی این تجربهها را داشتیم. زن میانسالی که تازه نمازش تمام شده است، کنار زن جوان مینشیند. آنها مادر و مادربزرگ یکی از دخترها هستند.
بیآنکه چیزی بپرسم، زن میانسال میگوید: در بهشترضا (ع) بودیم. قرار بود فقط خبری از پریسا، نوهام، بگیریم، اما قسمت شد که نماز را جماعت بخوانیم و سر سفره افطار میهمان ناخواندهشان شویم. او معتقد است که تجربه این برنامهها و دورهمیهای معنوی در سنین کم و درکنار گروه همسنوسالها میتواند در بارورکردن ارزشهای دینی و مذهبی بچهها بسیار تأثیرگذار باشد.
پریسا یاراحمدی، دانشآموز دبیرستان فرزانگان ۲، مشغول چیدن سفره است. مادربزرگش صدایش میزند تا چند کلام هم از زبان خودش بشنویم. او اولین تجربه اعتکاف دانشآموزیاش با دوستانش را بسیار شیرین و خاطرهانگیز میخواند و از اعتکاف چندسال قبلش در مسجد محله میگوید که خیلی سخت و کسلکننده گذشته است؛ «آن سه روز برخی بزرگترها، خیلی سخت میگرفتند.
به همه کارمان کار داشتند و حتی خندههای ریزمان را حرمتشکنی به مکان مقدس مسجد میدانستند. خاطره خوشی از آن سه روز ندارم، اما اینجا درکنار نماز و دعا و نیایش، مباحثه داشتیم، مسابقه اجرا شد، تفریح و سرگرمی و بازی هم برقرار بود. اینها در کنار دوستان، اعتکاف معنوی پرخاطرهای را برای ما رقم زد، به ویژه که همه بچههای سمپادی و نخبه بودند.»
شلوغی و همهمه بعد از افطار هم ادامه دارد. بچهها بعد از بازکردن روزه به مدت یکساعت میتوانند از گوشیهایشان استفاده کنند. در این فاصله دخترها با خانواده تماس میگیرند و حال و هوای مراسم اعتکاف را برایشان بازگو میکنند.
دختر نوجوانی درحالیکه برگه و خودکار آبی در دست دارد، به سمتم میآید. میپرسد: شما خبرنگارید؟ با تأیید من، برگه را پیش رویم میگیرد و میگوید: همین الان شعری گفتم که دوست دارم برایتان بخوانم. مناسبت شعرم همین شب و روزهاست و بعد شروع میکند به خواندن: سه روز اینجا آشیانه ما بود/ این سه روز نوری در دل ما بود/ این سه روز بود برپا نماز/ معتکفان میکردند با خدا راز و نیاز....
اخلاص، ایمان و صفای قلبی که من در این سه شب از دختران گلم دیدم، توصیفناپذیر است
دختر نوجوان غزاله نام دارد. سیزدهسال دارد و از مدرسه فرزانگان۳ در این مراسم حاضر شده است. غزاله قهرمان رشته ژیمناستیک و دارنده چند مدال طلای کشوری در رده حرفهای است. او هم حضور خدا را در اعتکافی که اولین تجربهاش است، بیشتر حس کرده است؛ حال خوشی که دوست دارد سالهای دیگر در این ایام دوباره تجربه کند.
راضیه بهآبادی را درحال سرزدن به بچهها و پرسوجو از حال و احوال آنها میبینم. او درباره این مراسم میگوید: در این برنامه حدود ۳۵۰دانشآموز دختر و پسر نخبه در زمینههای علمی، هنری، ورزشی و... حضور دارند. حسینیه مؤسسه جوانان آستان قدسرضوی در این ایام، میزبان حدود ۱۳۰دختر دانشآموز از مدارس فرزانگان مشهد و شهرهایی، چون تربتجام، گناباد، نیشابور و... است.
به گفته سرپرست ثابت و مدیر این مراسم، اعتکاف دانشآموزان سمپادی استان برای نخستینبار است که برگزار میشود. بهآبادی، معاون پرورشی دبیرستان فرزانگان۵، در ادامه میگوید: امسال خدا توفیق داد برنامه هماهنگ اعتکاف را برای دانشآموزان نخبه سرتاسر استان خراسانرضوی برگزار کنیم.
او در توصیف این مراسم میگوید: اخلاص، ایمان و صفای قلبی که من در این سه شب از دختران گلم دیدم، توصیفناپذیر است. گاه در دل شب میدیدم عزیزی یک گوشه دنج را اختیار کرده و درحالیکه چادر به صورت کشیده است، اشک میریزد و با خدای خودش راز و نیاز میکند. دیدن گعدهها و جمعهایی با موضوع مباحثه دینی و عرفانی و بهچالشکشیدن تا رسیدن به نتیجه منطقی، زیبایی شبهایی بود که پشت سر گذاشتیم.
به آبادی که از یک روز قبلاز شروع مراسم اعتکاف در حسینیه حضور دارد، از فرداشب که شب جدایی است، میگوید و دلی که از حالا گرفته است؛ «رفاقت و دوستیای که در همین مدت کوتاه سه شبانهروز بین بچهها ایجاد شده، عجیب دلچسب است و به همان اندازه جدایی، سخت. تکتک این دخترها که شاید اسم آنها را ندانم، اما به چهره خوب میشناسمشان، مثل دختر خودم عزیز هستند.»
* این گزارش شنبه ۱۴ بهمنماه ۱۴۰۲ در شماره ۵۴۶ شهرآرامحله منطقه ۱ و ۲ چاپ شده است.