
انیسآغا ابراهیمزاده، همسر مرحوم خانسالار که برای بسیاری از مردم مشهد نامی آشناست، نزدیک یک قرن از خداوند عمر گرفته و کولهباری از خاطرات تلخ و شیرین، از گذشته با خود بههمراه دارد.
این بانوی مهربان در خانه باصفایش در حاشیه خیابان دانشگاه میزبان ما میشود و با لبخندی شیرین که از یادآوری خاطرات دور ناشی است، میگوید: از چند هفته به نوروز مانده جنبوجوشی درمیان مردم پدید میآمد. برخی در فکر تهیه لباس نو بودند و بیشتر مردم لباسهای کهنه خود را تمیز میکردند. لباس عید بیشتر برای بچهها معنی داشت.
همه خانهتکانی میکردند، ظروف مسی را به رویگر داده و سفید میکردند. فرشها را میتکاندند (البته من فرشها را بعد از تکاندن حتما میشستم)، اثاثیه و زوایای اتاقها را گردگیری کرده و میرُفتند و گندم یا عدس در دیس و دوری و بشقاب خیس میکردند و خاکشیر و ترتیزک و اسفرزه، پشت کوزه و روی پارچه میچسباندند.
او میافزاید: شب چهارشنبهسوری مردم جشن میگرفتند و با چای و شیرینی و آجیلِ شیرین که بیشتر شامل انواع برگهها و قیسی بود، از هم پذیرایی میکردند و بچهها با چادرشب صورتشان را میپوشاندند و برای گرفتن عیدی از همسایهها ملاقهزنی میکردند. ما هم پول خرد، نقل و نبات و قند در ملاقههایشان میگذاشتیم. در این شب، شام همه مردم عدسپلو و آشرشته و در خانوادههای متمول، کوفته بود.
انیسآغا ادامه میدهد: در روز عَلَفه (عرفه مردگان) -۲۹ اسفند- مردم به یاد همه درگذشتگان محله که از ابتدا تا انتهای سال به رحمت خدا رفته بودند، در مسجد محل جمع میشدند و هرکسی خودش مقداری غذا و شیرینی و آجیل با خود میآورد و خانوادهها و بازماندگانِ درگذشتهها را به سالی پرامید نوید میداد. با آغاز سال نو نیز، همه برای عیددیدنی به منزل بازماندگان میرفتند.
این بانوی کهنسال ادامه میدهد: شب عید، مردم کوکوسبزی و پلو میخوردند. قبل از فرارسیدن لحظه تحویل سال نو، سفره هفتسین را میچیدند و لباسهای نوی خود را میپوشیدند. مُشک و عنبر میسوزاندند و اسپند در آتش میریختند و در اتاقها شمع میافروختند.
سپس سفره سفیدی پهن کرده و دور آن مینشستند. سفره را هم با دو چراغ لاله، یک جلد کلاما... مجید و یک آیینه میآراستند و جلوی آیینه هم چند دانه گندم میپاشیدند، روی آیینه یک تخممرغ میگذاشتند تا وقت سال تحویل، تخممرغ، روی آیینه بچرخد! یک ظرف عسل و یک عدد نان سنگک و سینی هفتسین را در وسط سفره میگذاشتند. یک عدد سیب و سبزهای را هم که دو هفته قبل تهیه کرده بودند، در کنار سینی قرار میدادند.
تنگ ماهی قرمز، یک کاسه آب و چند ساقه سبز و یک دانه نارنج درون آب را هم در سفره میگذاشتند. علاوه بر اینها ظرفی آجیل و شیرینی هم سر سفره مینهادند. کمی از شام شب عید نیز بر سر سفره میگذاشتند.او میگوید: مردم معتقد بودند که آب، علامت طول عمر است و ماهی را هم نشانه رزق حلال میدانستند. عسل، نماد شیرینکامی و تندرستی و نان و سکه هم برای جلب نعمت و برکت بود. عدهای نیز قبل از تحویل سال به مسجد یا به پابوس و زیارت حرم امامرضا (ع) میرفتند.
مردم معتقد بودند که آب، علامت طول عمر است و ماهی را هم نشانه رزق حلال میدانستند
بهگفته انیسآغا، یکی از آداب و رسوم مردم این بود که چند لحظه قبل از تحویل سال، قدری «آب جوجهخروس پخته» یا شیر میخوردند، چون باور داشتند اگر به هنگام سالتحویل آب جوجهخروس بخورند، پوست بدنشان در تمام سال لطیف و درخشان میشود و اگر شیر بنوشند، پوست بدنشان سفید و نرم خواهد شد
عدهای نیز لحظه سالتحویل دور سفره مینشستند و هریک سکهای یا چنددانه برنج یا یک گوخدا (خرخاکی)! در مشت میگرفتند یا کله جوجهخروس در جیب میگذاشتند و سر مرغ و دل و جگر و سنگدان و گردن او را میپختند و به مرد خانه میدادند تا بخورد و ثروتمند شود.
بیشتر مشهدیها شب اول سال نو، رشتهپلو میخوردند. روز شنبه اول سال هم آش میپختند تا در طول سال، کارشان رشته بگیرد.از کوکویی هم که از شب آخر سال کهنه مانده بود، مقداری میخوردند تا اینکه در تمام سال، رزقشان حلال باشد و در سال نو از «کو؟ کو؟» گفتن راحت بشوند.
وی میگوید: مشهدیها معمولا با بعضی بازیهای رایج، در نوروز خود را سرگرم میکردند. از جمله این بازیها، الکدولک، کُشتی، آراآرا، سرنو قزلخانم، اُستا سهپایه، اُستای زنجیرباف، از گلاچی گل، بجُلبازی، جوزبازی، شیطونبرشته، کبدیکبد، عرقچین گردونک، لوچمبه، لیسپالیس، درنهبازی و خرسوزپالونسوز بود.
مشهدیها تا پایان نوروز با انواع شیرینیهای خانگی و آجیل و میوه از میهمانهایشان پذیرایی میکردند. آنگاه روزهای ۱۲، ۱۳ و ۱۴ فروردین در دل طبیعت دور هم جمع میشدند. تابهای بلندی میبستند که جوانها با آن تاب میخوردند و یک نفر از پایین انار یا چوبی به تابسوار میزد تا جواب سؤالش را بدهد. مردم معمولا سیزدهبهدر آش میخوردند و خوردن کاهوسکنجبین و چغالهبادام از خوردنیهای مرسوم عصر این روز بود. در پایان هم دخترهای دمبخت نیت میکردند و سبزهها را گره میزدند و به آب میانداختند و با امید به سالی خوب و آیندهای روشن، به خانههایشان بازمیگشتند.
* این گزارش شنبه ۱۶ اسفند در شماره ۱۴۴ شهرآار محله منطقه یک چاپ شده است.