آنقدر در عرصه ترویج کلام مولا علی(ع) فعالیت داشته که فعالان مذهبی و فرهنگی او را با لقب «کوچک نهجالبلاغه» میشناسند. جدیت، بارزترین ویژگی او است که بهراحتی در اولین دقایق گفتوگو میتوان متوجه آن شد. گرچه سن و سالی را گذرانده و دیگر انرژی جوانی را ندارد اما هنوز با چنان جدیتی درباره ترویج نهجالبلاغه صحبت میکند که اثری از کهولت و خستگی در او دیده نمیشود.
کارهای بسیاری انجام داده و طرحهای انس با نهجالبلاغه را ابتدا در مشهد و استان اجرایی کرده و سپس آن را به سطح کشور توسعه داده است. وابسته به هیچ نهاد و دولتی نیست. عشق به امیرالمؤمنین(ع) دارد و معتقد است نهجالبلاغه همانند خود مولا غریب واقع شده است. همین باور، او را به همه جای کشور کشانده تا به نوبه خود، کاری برای شناساندن این کتاب انجام دهد.
محمدرضا اشگذری متولد 1325 و از ساکنان محله دانشآموز است. دوران جوانیاش در مشهد مدتی به کار گلدوزی و سپس تعمیر یخچال مشغول بوده اما همزمان با انقلاب در تظاهرات که شرکت داشته مجروحیتِ منجر به جانبازی پیدا میکند.
بعد از پیروزی انقلاب هم با اعلام نیاز سپاه به این نهاد میپیوندد و در آنجا مشغول فعالیتهای فنی و فرهنگی میشود. با آغاز جنگ تحمیلی، عازم جبهههای نبرد میشود و در عملیات والفجر8 زیر بمباران شیمیایی قرار میگیرد.
گرچه از کودکی در خانوادهای مذهبی رشد کرده اما علاقهاش به نهجالبلاغه ریشه در زمانی دارد که برای ورزش باستانی پا در میدان زورخانه گذاشته است. وقتی مرشد از خلق و خو و جوانمردی علی میخوانده، او به عشق مولا در گود میچرخیده و با خود میگفته این علی کیست که چنین نام، مرام و سیرهای دارد. همانزمان شروع به خواندن نهجالبلاغه میکند و پی به غربت و تنهایی مولا(ع) میبرد.
دلش میلرزد و با خود عهد میبندد تا زنده است هر کار از دستش برمیآید برای معرفی نهجالبلاغه انجام دهد. او اکنون در 74سالگی همچنان به عهدش پایبند است و در تمام این سالها آنقدر کارهای گستردهای انجام داده که حافظهاش یاری نمیکند همه آنها را بگوید برای همین پسرش مهدی که امام جماعت مسجد عمار یاسر محله دانشآموز نیز هست، همراهش آمده تا یاریگر پدر باشد.
اشگذری از 20سال پیش سخن میگوید. آنزمان که پیشنهاد دایرکردن باشگاه باستانی در ساختمان دادگاه انقلاب را میدهد و موافقت میشود. با راهاندازی این باشگاه، نامش را گلهای فجر میگذارند و هر شب پس از ورزش باستانی، حدود 20دقیقه درباره نهجالبلاغه در آن سخنرانی میکنند.
محمدرضا اشگذری تعریف میکند: پس از چندی رئیس دادگاه انقلاب عوض شد و آن باشگاه را جمع کرد اما ما به هدفمان ادامه دادیم و به زورخانههای مختلف رفتیم و پیشنهاد دادیم پس از ورزش، چند دقیقهای درباره نهجالبلاغه و تفسیر آن صحبت کنند. ابتدا باشگاههای مشهد را پیگیری کردیم اما بعد گفتیم این طرح میتواند در کل کشور اجرا شود بنابراین با اداره کل ورزش کشور هماهنگ شدیم و ایدهمان را به فدراسیون ورزشهای باستانی گفتیم.
پس از آن با کمک خیران کتابهای نهجالبلاغه میخریدیم و علاوهبر توزیع در مشهد و حاشیه شهر و شهرستانها به گودهای زورخانه شهرهای دیگر میرفتیم و در کنار اهدای کتابهای نهجالبلاغه از آنها میخواستیم کنار ورزش، دقایقی را به بیان کلام مولا علی(ع) و تفکر و تعقل درباره آن اختصاص دهند. در همین سالها کانون مذهبی و فرهنگی گلهای فجر خراسان زیر نظر سازمان تبلیغات اسلامی استان را تشکیل دادیم تا بهطور رسمی بتوانیم اهداف را در قالب یک مؤسسه ثبتشده دنبال کنیم. خودم هم مدیر عامل این کانون بودم.
اشگذری وقتی ورزشکاران گودهای زورخانه را با نهجالبلاغه آشنا میکند، تصمیم میگیرد سراغ مساجد برود و از آنها بخواهد هر روز یا هر هفته دقایقی را به خواندن و تفسیر مطالب گهربار این کتاب اختصاص دهند. این طرح را هم ابتدا از مساجد مشهد شروع میکند اما خیلی زود آن را به مساجد کشور تعمیم میدهد و طرح «۱۱۰ حکمت» به ۱۱۰مسجد در استانهای مختلف ابلاغ میشود تا در قالب آن، بعد از اهدای نهجالبلاغه به مساجد، امام جماعت آن مسجد هر روز وقتی برای قرائت این کتاب بگذارد.
محمدرضا اشگذری میگوید: بعد از این، طرح ورزش در سایه قرآن و عترت را ارائه کردیم و گفتیم چقدر خوب است که همه ورزشکاران رشتههای مختلف در کنار تمرینهای ورزشی با نهجالبلاغه آشنا شوند و این پیشنهاد را به ورزشکاران و مربیان رشتههای والیبال، بسکتبال و... ارائه دادیم.
اشگذری، پیرمرد عاشق اهل بیت(ع)، دغدغه ترویج نهجالبلاغه در کشورهای مجاور را نیز داشته است بنابراین در قالب گروهی 50نفره 8سفر در ایام اربعین به کربلای معلی داشتهاند که در آن ابتدا اعضای گروه، مقابل حرم امام رضا(ع) ورزش باستانی انجام میدهند و سپس به کربلا رفته و در عراق و نجف دوباره به انجامدادن این حرکات ورزشی میپردازند.
او خاطرههای زیادی از این سفرها دارد و میگوید: در طول مسیر، مردم استقبال زیادی از ما و ورزش باستانی میکردند. در یکی از این سفرها، ورزشکاران ما به باشگاهی در کربلا رفتند و به اجرا پرداختند. در پایان هم وسایل ورزشی خودرا به ورزشکاران عراقی اهدا کردند. روز بعدش هم مسئولان ورزشی کربلا در حضور ورزشکاران ما کلنگ احداث اولین گود ورزش زورخانهای این شهر را زدند و این خاطره همچنان برای من ارزشمند و به یاد ماندنی است.