با دقت همه فنرها را اسپری میزند. مخزن آهنی را برق میاندازد. روکش صندلی را با دستمال تمیز میکند. کلاه را بر سرش میگذارد و دستکش را به دست میکشد. خودش را در آینه بغل نگاه میکند و دسته گاز را میگیرد. صدای اگزوز که بلند میشود، انگار سوت آغاز را زدهاند. با چشمانی تیز و گرد، رو به جلو نگاه میکند و موتورش را میراند. هرچه بیشتر گاز میدهد و صدای اگزوز بلندتر میشود، عطش سرعتش بیشتر میشود. سالهاست عشق برای علی برزوزاده در موتورسواری خلاصه شده.
او از سیزدهسالگی موتورسواری حرفهای را آغاز کرده است و توانسته مقامهای استانی و کشوری متعددی به دست آورد. درپانزدهسالگی هم درمیان اهالی هیئت موتورسواری و فدراسیون بهعنوان پدیده موتورسواری ایران شناخته شده است.
از سال۸۹ تاکنون فقط سهنفر در ایران توانستهاند در مسابقات آسیایی موتورسواری، مقام کسب کنند که یکی از آنها این شهروند محله دانشآموز است. او حالا در سیودوسالگی درحالیکه یازدهجای بدنش شکسته است، مربی و داور موتورسواری است و شاگردانش مقامهای کشوری کسب میکنند.
از بچگی چنان عاشق موتور بود که شبها خواب موتورسواری میدید. سیزدهساله که شد، آنقدر به پدرش اصرار کرد تا برایش یک موتور خرید. او تعریف میکند: پدرم یک موتور قدیمی داشت. آنقدر که من اصرارش کردم، موتور خودش را فروخت و یک موتور ۸۰ سیسی برایم خرید.
آن موقع اصلا موتورها را نمیشناختم و نمیدانستم موتور کراس چیست. قرار هم نبود حرفهای موتورسواری را یاد بگیرم. پدرم هرچه یاد داشت، به من آموخت. اولینبار که رفتم پیست موتورسواری، پیشکسوتهای آنجا به پدرم گفتند پسرت خیلی استعداد دارد و میتواند به جایی برسد. پدرم هم خیلی به موتور علاقه داشت و وقتی دید من علاقه و استعداد دارم، حمایتم کرد تا آن را بیشتر یاد بگیرم.
بعد از چندماه تمرین، سال۸۴ در مسابقات استانی مقام اول را به دست آورد و سال۸۵ برای مسابقات کشوری معرفی شد. علی تعریف میکند: موتورم مدل پایین بود و نمیتوانستم با آن به مسابقات کشوری بروم. پول جمع کردم و یک موتور بهتر خریدم.
او سال۸۵ در مسابقات انتخابی تیم ملی برگزیده شد و با این انتخاب، باز موتور خود را ارتقا داد. برزوزاده سال۸۶ درحالیکه فقط پانزدهسال داشت، با موتور ۴۵۰ سیسی در مسابقات کشوری بزرگسالان شرکت کرد و لقب پدیده موتورسواری ایران را به دست آورد. تا این زمان کسی نبوده که در پانزدهسالگی در این رده سنی شرکت کند و مقام بیاورد. هنوز هم کسی رکوردش را نشکسته است.
او از آن پس در مسابقات کشوری متعددی شرکت کرده و بین سالهای۸۴ تا ۱۴۰۰، حدود پنجاهمقام برگزیده استانی و کشوری به دست آورده است.
علی سال۹۲ (۲۰۱۳ میلادی) راهی مسابقات آسیایی در مالزی شد و در آنجا هم مقام سوم را به دست آورد. این قهرمان موتورسواری میگوید: تاکنون فقط سه نفر در ایران مقام آسیایی در رشته موتورکراس دارند که یکی از آنها من هستم و دو نفر دیگر از اصفهان و تهران هستند.
به نظر برزوزاده، پنجاهدرصد موفقیت در مسابقات رشته موتورسواری به تکنیک، قدرت بدنی و مهارت موتورسوار مربوط میشود و پنجاهدرصد دیگر به کیفیت موتوری که سوار بر آن است.
او ادامه میدهد: یک موتور نهایت ششماه کارکرد خوب برای موتورسوار دارد، اما من سال۲۰۱۳ با موتور سال۲۰۰۸ مسابقه دادم. آنجا هم که رفتم، شرکتکنندگان کشورهای دیگر، همراهشان مکانیک، روانشناس، پزشک تغذیه و... بود، اما من از ایران بهتنهایی به مسابقات رفته بودم. خودم را به لحاظ روحی آرام میکردم. کارهای تعمیر و رگلاژ موتورم را انجام میدادم و خلاصه اینکه همه چیز به خودم بستگی داشت. با همین امکانات کم و حداقلی هم مقام به دست آوردم.
او که در میان صحبتش بارها از نبود حمایت مسئولان گلایه میکند، میگوید: ما در مشهد حتی برای پیست کلی مشکل داشتیم. ابتدا به هزینه خود موتورسوارها قسمتی از ورزشگاه ثامن ایتدای جاده شاندیز را برای پیست موتورسواری آماده کردیم و برایش امکانات خریدیم. سال۹۶ هم در همین پیست برای اولینبار میزبان مسابقات کشوری شدیم، اما متأسفانه بعد از مدتی گفتند این زمین فوتبال است و بسیاری از امکاناتی که آنجا گذاشته بودیم، دزدیده شد.
بعد از آن، باز خود موتورسوارها زمینی در ویرانی را که به نام هیئت اتومبیلرانی و موتورسواری است، با هزینه خودشان تجهیز کردند و الان در آن تمرین میکنیم، اما همه این کارها با هزینه شخصی موتورسواران انجام شده است.
به گفته او از آن زمان تاکنون دیگر مشهد میزبان مسابقات کشوری نبوده است. در ایران هم تا کنون میزبان مسابقات آسیایی نبودهایم. به نظر برزوزاده برگزارنشدن مسابقات و نداشتن اردوی تیم ملی، موجب شده سطح ورزشی و تکنیکی موتورسواران کاهش پیدا کند.
علی که حالا فقط مشغول کار مربیگری است، گرانی و هزینههای زیاد این ورزش را یکی دیگر از دلایل کماقبالی آن در سالهای اخیر میداند و ادامه میدهد: کسی که میخواهد وارد این رشته شود، همان ابتدا باید ۸۰۰-۷۰۰میلیون تومان برای خرید موتور هزینه کند. ۱۰۰میلیون هم هزینه لباسش است. بعد این هزینهها، تازه میبیند تمریناتش به جایی نمیرسد و خبری از اردوی تیم ملی نیست.
او که اکنون داور و مربی موتورسواری است، هشت شاگرد دارد که سهتای آنها مقام کشوری کسب کردهاند؛ با این حال معتقد است: ما در حال حاضر در آسیا حرفی برای گفتن نداریم. پایه ورزش موتورسواری ایران ضعیف شده است و همینهایی که هستند، فرزندان پیشکسوتان قدیم هستند، وگرنه نیروی جدید چندانی وارد نشده است.
- گفتید ۳۲ جای بدنتان شکسته است. این آسیبدیدگیها هیچوقت شما را از ادامه راه منصرف نکرد؟
نه، اصلا. آنقدر عاشق موتورسواریام که به این چیزها فکر نمیکنم. زمان مسابقات تنها دغدغهام این بود که محل شکستگی زودتر خوب شود تا بتوانم تمریناتم را ادامه دهم. یکی از بدترین خاطراتم در این زمینه هم مربوطبه سال۸۹ است که در اردوی تیم ملی، بعداز پانزدهروز تمرین، آخرین روز در مرحله نهایی تمرین، پایم شکست و از رفتن به مسابقات بازماندم.
- درست است که میگویند موتورسوارها افراد ماجراجویی هستند؟
بله، کاملا درست است. موتورسوار افراد نترس و جسوری هستند. از هیجان و مواجهه با موقعیتهای هیجانی لذت میبرند و همین جسارت آنها را به این رشته کشانده است. البته به چشم تماشاچی ممکن است رشته ما رشته خشنی باشد و بیننده با خودش بگوید اینها دیوانه هستند که با این سرعت حرکت میکنند، ولی تماشاچی نمیداند کنار این جسارت چقدر عقلانیت نهفته است.
- منظورتان از این عقلانیت چیست؟
برخلاف ظاهر موتورسواری که ممکن است خشن به نظر بیاید، یک موتورسوار باید ذهن خیلی آرامی داشته باشد. حواسش به همه چیز باشد. همه پستی و بلندیها و چموخم جاده را بپاید. فاصلهاش با حریف را بسنجد و مدام محاسبات سرعتی داشته باشد. اینها مستلزم داشتن همان ذهن آرام و عقلانیت است و کسی که چنین ذهن آرامی نداشته باشد، نمیتواند در این رشته موفق شود.
- یعنی قبول ندارید موتورسواری رشته خشنی است؟
موتورسوار حرفهای حتی در اوج سرعت باید عقلش بر هیجانش غلبه کند، وگرنه از ادامه راه بازمیماند. برای همین میگویم موتورسواری ممکن است به چشم بیننده، دور از عقلانیت باشد، اما دقیقا برعکس این است. موتورسوار دائم دارد با محاسبات عقلانی پیش میرود که این مستلزم داشتن همان ذهن آرام است.
- ولی خیلی از مردم از موتورسوارها میترسند؟
بله، ولی همینجا میخواهم به آنها بگویم نباید موتورسوارهای بیکله خیابانی را با موتورسوار حرفهای مقایسه کنند. خود من هم وقتی دارم رانندگی میکنم، اگر ببینم موتورسواری دارد تکچرخ میزند، از آن میترسم و فاصله میگیرم. کیفقاپهایی که با موتور نزدیک افراد میشوند، واقعا ترس دارند. رفتارشان هم خشن است. مردم باید بدانند این افراد هیچ ارتباطی با ورزشکاران ما ندارند. اینها برعکس موتورسواران حرفهای، ممکن است رفتارهای غیرعقلانی انجام دهند و همین موضوع باعث دید منفی مردم درباره موتورسواران شود، درحالیکه ورزشکاران اصلی این حرفه برعکس این هستند.
- اخلاق در موتورسواری چه جایگاهی دارد؟
پهلوانی فقط متعلق به کشتیگیرها نیست. به نظر من، ورزشکار در هر رشتهای، باید مرام پهلوانی داشته باشد. در رشته موتورسواری هم کم نداریم قهرمانانی که مرام پهلوانی دارند.
- میتوانید مثال بزنید؟
بله، تا حالا چندبار پیش آمده است که در مسابقات، من و چند نفر دیگر حضور داشتهایم، ولی وقتی موتور من خراب شده، دوستانم قید مسابقه خودشان را زدهاند و گفتهاند تو احتمال برندهشدنت بیشتر است و موتورشان را به من دادهاند. اینها کار کوچکی نیست؛ کلی تمرین کنی، به قصد مسابقه راهی شهر دیگری بشوی، موتورت را با هزار زحمت و هزینه ببری، موقع مسابقه آن را به یک نفر دیگر بدهی تا او برنده شود. این اوج مرام، اخلاق و انسانیت است. در کمتررشتهای میتوانید چنین گذشت و ایثارهایی ببینید، اما موتورسوارهای ما چنین روحیهای دارند که بسیار ارزشمند است.
- مربیگری بهتر است یا زمانیکه خودتان مسابقه میدادید؟
سؤال سختی است. وقتی خودم مسابقه میدادم، تمام فکر و ذهنم قهرمانی بود و در هر مسابقهای مقام نمیآوردم، کلی گریه میکردم. دوره موتورسواری خیلی خوب بود؛ ولی بهدلیل اینکه حمایتی از سمت مسئولان نیست و هزینههای این رشته و حضور در مسابقاتش خیلی سنگین است، خسته شدم. یا باید موتورسوار خودش هزینههای بیشتر حضور در مسابقات را بپردازد یا قید آن را بزند.
این خیلی سخت است که ببینی توانایی و استعدادش را داری، اما شرایط برای پیشرفتت مهیا نیست. حتی اگر خودت هزینه کنی و به جایی برسی، باز خیلی از مسئولان ما برایشان مهم نیست و قدردانی نمیکنند. همین کملطفیها من را از عرصه مسابقات دور کرد و دوسالی هست که در آن شرکت نکردهام، اما مربیگری حال و هوای دیگری دارد. من دوست دارم هرچه یاد گرفتهام به نسل جدید منتقل کنم تا در آینده، آنها راه ما را ادامه دهند و نام ایران را بالای سکوی قهرمانی ببرند.
اکنون از بندرعباس، اسفراین، نیشابور و... شاگرد دارم. گاهی من آنجا میروم، گاهی آنها برای تمرین به مشهد میآیند. همین که میبینم شاگردانم دارند مقامهای قهرمانی کشوری به دست میآورند و به مسابقات جهانی راه پیدا میکنند، افتخار میکنم و لذت
میبرم.
- موتور یا ماشین؟
ماشین هم دارم و استفاده میکنم، اما لذت موتور بیشتر است. گاهی به پیست ماشین سواری میروم، اما من آخر هیجان را در موتورسواری دیدهام و دیگر هیچچیز نمیتواند مثل موتور برایم لذتبخش باشد.
- جزو آنهایی هستید که بگویید بهترین رفیقم موتورم هست؟
دوستان خیلی خوبی دارم و دلم نمیآید بگویم بهترین دوستم موتورم است، اما عشقم موتورسواری است.
- آچار به دست هم هستید؟
بله، قطعا. یک موتورسوار باید بتواند همه کارهای موتورش را از صفر تا صد انجام دهد. موتورسوار باید تشخیص دهد موتورش در چه وضعیتی است و چه تغییراتی باید روی آن انجام دهد تا بتواند بهترین بهره را ببرد. حتی باید اندازه موتور را متناسببا قد و شرایط جسمی خودش تغییر دهد.
در مسابقات خارجی که شرکت میکردیم، نمیتوانستیم موتورهای خودمان را از مرز خارج کنیم. از طرف فدراسیون آسیایی یک کانتینر موتور میآوردند و باید از بین آنها یکی را انتخاب میکردیم و بعد آنطورکه میخواستیم، تنظیم کنیم. همه اینها مستلزم این است که آچار به دست خوبی باشیم.
- چه صحبتی با موتورسواران دارید؟
آنهایی که به پیست میآیند، اطلاعات لازم را دریافت میکنند، اما میخواهم به آنهایی که در خیابان و بزرگراه حرکات نمایشی انجام میدهند، بگویم این یعنی به استقبال مرگرفتن. کسی که وسط بزرگراه تکچرخ میزند، چیزی درباره موتورسواری نمیداند. ما که سالهاست حرفهای تمرین میکنیم، در خیابان چنین کارهایی انجام نمیدهیم. اینها چیزی نیست که فردی خودش یاد بگیرد و در هر جایی تمرین کند؛ حتما باید زیر نظر مربی و در پیست آن را آموزش دید.
* این گزارش ۵ شنبه ۹ آذرماه ۱۴۰۲ در شماره ۵۳۰ شهرآرامحله منطقه ۱۱ و ۱۲ چاپ میشود.