با هیچ یک از معادلات نظامی و اصول جنگ های منظم و کلاسیک آن دوران همخوانی نداشت. روی نقشه و باتوجه به توان نظامی و نیروهای موجود، کمتر تئوریسین نظامی دنیا می توانست تصور کند تنها یک ماه بعد از پایان عملیاتی سنگین (فتح المبین) عملیات بسیار پیچیده و خاص بیت المقدس اجرا شود و به پیروزی برسد. پیروزی ما آنگونه که امام خمینی(ره) فرمودند توسط خدا محقق شد تا خشم صدام و اضطراب هم پیمانان غربی عربی اش را به دنبال داشته باشد. در گفت وگو با سیدهاشم موسوی، یکی از فرماندهان خراسانی اطلاعات و عملیات آزادسازی خرمشهر، به بررسی ابعاد این پیروزی می پردازیم.
فکر می کنم لازم باشد در ابتدا به کمی قبل از عملیات فتح المبین اشاره کنم. بعد از سقوط دولت لیبرال بنی صدر، استراتژی نظامی کشور از حالت پدافندی و تثبیت دشمن در مواضع خود، به تلاش برای بیرون راندن دشمن تغییر یافت.
در همین راستا سلسله عملیات هایی هم اجرایی شد؛ عملیات «فرمانده کل قوا خمینی روح خدا» و بعد از آن هم عملیات شکست حصر آبادان (ثامن الائمه) و عملیات طریق القدس که به مرز چزابه و بستان رسیدیم و با این کار بین جبهه میانی و جنوبی دشمن فاصله ایجاد و خیالمان راحت شد که دشمن از این مسیر نمی تواند نفوذ کند. بعد از آن هم عملیات فتح المبین آغاز و ٢۴٠٠ کیلومتر از خاک کشورمان از چنگ دشمن آزاد شد.
بله، بعد از این عملیات تنها جایی که در جنوب در اختیار دشمن مانده بود، منطقه خرمشهر بود؛ یعنی حد فاصل رودخانه کارون تا مرز جمهوری اسلامی. بعد از عملیات فتح المبین توانستیم از دشمن امتیاز بگیریم؛ اینکه متوجه شدیم وزنه جنگی دشمن خیلی سنگین نیست و می توانیم با همان نیرو و سلاح های محدود به دشمن بتازیم؛ بنابراین طرح ریزی عملیات بیت المقدس انجام شد.
بعد از خلع بنی صدر از قدرت، باتوجه به اتحادی که میان فرماندهان نظامی ایجاد شده بود، شهید صیاد شیرازی و سرلشکر محسن رضایی به عنوان فرماندهان عالی رتبه ارتش و سپاه، انجام ١٢ عملیات را پیش بینی کردند. عملیات بیت المقدس هم در واقع یکی از همان عملیات ها بود.
اختلاف نظرها درباره نحوه اجرا بود. درست یک روز بعد از اتمام عملیات فتح المبین، روز ١٠ فروردین سال۶١ شناسایی منطقه برای اجرای عملیات بیت المقدس شروع و ١٠اردیبهشت هم عملیات بیت المقدس آغاز شد.
در این مقطع اختلافات تاکتیکی وجود داشت. فرماندهان ارتش باتوجه به برتری تجهیزات ارتش بر سپاه، به جنگ کلاسیک اعتماد داشتند و معتقد بودند اگر تکِ جبهه ای به دشمن بزنیم، می توانیم موفق باشیم. فرماندهان سپاه هم معتقد بودند به جای اینکه از اهواز و با طی ١٢۴ کیلومتر و انجام تک جبهه ای به دشمن برسیم، باید روش دیگری را دنبال کنیم؛ زیرا باتوجه به توان نظامی دشمن، آن ها می توانستند در این فاصله ١٢۴ کیلومتری در هر جا که اراده کنند، مانع از پیشروی ما بشوند. البته قبل از اجرای عملیات بیت المقدس، در عملیات «فرمانده کل قوا، خمینی روح خدا»، بچه های تیپ ٢٧ محمد رسول ا...(ص) مواضع دشمن را شناسایی کرده بودند و تحلیل این بود که اگر از وسط، خط، دشمن را بشکنیم، باتوجه به اینکه سپاه مرکزی دشمن در جفیر مستقر است، از آن مسیر هم می توانیم جفیر را تحت تأثیر قرار دهیم.
درنهایت اختلاف ها به امام(ره) ارجاع شد. امام هم فرمودند هر دو سناریو را اجرا کنید؛ یعنی ارتش تاکتیک منظم خود را با کمک سپاه اجرا کند و از طرفی سپاه نیز برنامه نفوذی خود را با کمک ارتش اجرایی کند. البته اختلافات اساسی نبود، اما اگر دامن زده می شد، می توانست در اجرای عملیات اختلال ایجاد کند.
خراسان در این عملیات دو تیپ داشت؛ تیپ امامرضا(ع) و تیپ جوادالائمه(ع) و برای این عملیات اعلام شد تیپ امامرضا(ع) بهدلیل استعداد بیشتر نیروها بهطور مستقیم وارد عملیات شود تا خط چزابه را که قبلاز عملیات فتحالمبین در دست داشت و پاتکهای عراق را هم دفع کرده بود، به تیپ جوادالائمه(ع) تحویل بدهد.
قسمتی از تیپ جوادالائمه(ع) هم چزابه را دراختیار گرفت و قرار شد تیپ امامرضا(ع) با قرارگاه قدس که حدفاصل حاشیه کرخه کور قرار داشت (از نزدیکی چزابه در دهلاویه تا اهواز و حاشیه رودخانه کارون) تک جبههای را اجرا کند. در ابتدای کار شناساییهایی هم انجام شد. از ارتش هم لشکر ١۶زرهی قزوین و ۵٨ ارتش حضور داشت.
بچههای تیپ جوادالائمه(ع) هم جناح راست عملیات را پوشش میدادند. شبهای ١٠، ١١ و ١٢اردیبهشت بچههای ما به خط سمت هویزه هجوم بردند و چون این منطقه ١٨کیلومتر تا سپاه سوم عراق فاصله داشت، دشمن این منطقه را زیر آتش بسیار شدید گرفت؛ ضمن اینکه آنها فریب خوردند و تصور کردند باتوجهبه حضور ارتش و سپاه در این منطقه، خط و هدف اصلی ما همین منطقه است و مقابله بسیار سرسختانهای هم صورت گرفت.
بچههای سپاه اصفهان و شمال و سایر یگانهای ارتش و سپاه وارد شدند و دشمن را تا نزدیک جاده خرمشهر عقب راندند. اینجا به روزهای ١۴ و ١۵اردیبهشت رسیده بودیم. دستور آمد یگانهایی هم که با قرارگاه قدس همکاری میکردند، به صف حمله به طرف خرمشهر بپیوندند. بچهها آمدند و حرکتی بسیار قوی از حاشیه کارون تا ایستگاه حسینیه شکل گرفت.
بعد به جاده رسیدند و از جاده به طرف ایستگاه زید و مرز ایران و عراق رسیدند. اینجا بود که سپاه سوم عراق دچار وحشت شد و به نیروهایش در روزهای ١۶ یا ١٧اردیبهشت دستور عقبنشینی تا طلائیه را داد. موقعیت خوبی برای ما ایجاد شد تا مرحله سوم عملیات انجام شود. دشمن بهدنبال این بود که در قوا صرفهجویی کند تا در مواقع لازم با تکهای سنگین روال عملیات را بهسمت خودش تغییر دهد. در اینجا قرارگاههای فتح و نصر، با حمایت ارتش، دشمن را تا نزدیک مرز عقب راندند. پشتیبانی زرهی ارتش از بچههای سپاه هم خیلی خوب بود.
روزهای ٢٨ و ٢٩اردیبهشت، دشمن خودش را به سمت طلائیه رسانده بود. آنها قصد داشتند از ایستگاه حسینیه یک فلش باز کنند و دارخوین را به تصرف درآورند. اگر اینجا موفق میشدند، میتوانستند موانع بسیاری برای ما ایجاد کنند. در اینجا بچههای خراسان دوشادوش هم مردانه جنگیدند و مانع از نفوذ دشمن شدند.
سازماندهی سپاه بسیار قوی بود. توپخانه و تانکهای ارتش خیلی خوب همراهی کرد و بخشی از غنیمتیهای عملیات فتحالمبین هم خیلی به کار ما آمد. در این دو روز بسیاری از تانکهای عراقی را هدف قرار دادیم. دشمن تا ٣٠٠متری ایستگاه راهآهن آمده بود. دشمن، تیپ۶۴ زرهی از لشکر١٢ خود را که از اول جنگ بهطور تازهنفس در سومار نگه داشته بود، برای مقابله با ما فرستاد تا عملیات را به نفع خودش تمام کند. این تیپ ١۵٠تانک پیشرفته داشت. از طرف دیگر با توپخانه و هواپیما هم از دشمن حمایت میشد.
بله، در همین روزها بود که دشمن برای اولینبار بمبهای خوشهای را هم به کار گرفت. اما نکته جالب این بود که به لطف و مشیت الهی، بیشتر بمبها را بهجای اینکه روی سر بچههای ما بریزند، به اشتباه روی مواضع خودی میریختند.
در همین روزها بود که به مواضع خوبی رسیدیم و تاحدودی عقبنشینی دشمن تثبیت شد. البته تک و پاتکها و درگیری هنوز در جبهه کوشک و زید ادامه داشت، تا اینکه بچههای ما موفق شدند جهت تهاجم فلشها از غرب به شرق را به جهت شمال تا جنوب تغییر بدهند و از ایستگاه٩٠ راهآهن بهسمت خرمشهر حرکت کنند.
دشمن در جاده پشت خرمشهر ٢٠ تا ۵٠متر از راه را به طول ١٨کیلومتر دیوار آجری کشیده و داخل آن را قیر ۴٠درجه ریخته بود. بعد از آن هم بهطرف اهواز میدانهای مین کار گذاشته و در آنها سیمخاردار فرشی و سیمخاردار حلقوی ایجاد کرده بود. خاکریزهایی هم با دو متر ارتفاع درست کرده و وسط این خاکریزها میلههای ۶متری قرار داده بود.
این میلهها برای جلوگیری از فرود چتربازها بود. موانع دیگر را هم برای جلوگیری از حضور نیروهای پیاده، خودرو و تانکهای ما ایجاد کرده بود. این استحکامات تا خرمشهر ادامه داشت، از جاده اصلی خرمشهر تا پل مارد؛ تا خود کارون این استحکامات ادامه داشت. بنابراین هرچه تلاش کردیم از شمال وارد خرمشهر شویم، نتوانستیم.
درنهایت فرماندهان به این نتیجه رسیدند از همانجایی که دشمن وارد خرمشهر شده، ما هم باید وارد شویم. برنامهریزیها انجام شد تا از سمت دژ عرایض وارد شویم. پشت رودخانه عرایض خاکریز بلندی بود که ٣متر ارتفاع داشت و استحکامات دیگری هم وجود داشت که میتوانست به کمک ما بیاید. از پشت رودخانه عرایض وارد شدیم و جاده شلمچه به خرمشهر را بستیم.
تیپ جوادالائمه(ع) هم ٣گردان نیرو اضافه داشت که آنها را به قرارگاه فجر داد؛ دو گردان در همین جاده مستقر شد و ما از همان مسیری که دشمن وارد خرمشهر شده بود، وارد شدیم. ١٩هزار اسیر را فقط از داخل خرمشهر گرفتیم. از شمال شهر خرمشهر تا منطقه دارخوین و کوشک، بیشاز ٢٠٠٠اسیر دیگر هم گرفتیم. ادوات زیادی هم به دست آوردیم.
از ٢٨اردیبهشت تا ۴خرداد پرشمارترین درگیریها را داشتیم. در تعداد زیادی از تانکهای دشمن فقط «شنی» هدف آرپیجی قرار گرفته و پاره شده بود. بعد از این عملیات بچهها همان شنیها را تعمیر کردند و تانکها را به غنیمت گرفتیم.
تجهیزات و سلاحهای زیادی هم به دست آوردیم. در عملیات بیتالمقدس در فاصله زمانی یکماهه، از فتحالمبین تا شروع عملیات آزادسازی خرمشهر، قدرت سازماندهی ما خیلی خیلی زیاد شد و این بهدلیل هماهنگی و اتحاد میان ارتش و سپاه بود.
برسیم به روز پیروزی و آزادی خرمشهرخیلیها گریخته بودند. حتی باد لاستیکها را از ترس خالی کرده و رفته بودند یا با تیوپ لاستیک ماشینهایشان به رودخانه زده و رفته بودند. آنچه مطرح میشود که ساعت١۴ وارد شهر شدیم درست نیست.
ساعت١۴ پرچم بالای مسجد جامع خرمشهر افراشته شد، اما ورود ما مربوط به ساعت ٩:٣٠ تا ١٠ صبح بود که بچهها از گمرک عبور کردند و وارد شهر شدند. اینجا عقبه دشمن بسته شد و آنها متوجه شدند نمیتوانند کاری کنند. اسلحهها را گذاشتند و تسلیم شدند.
ما از ٢٧اردیبهشت دائم برای خط شلمچه به خرمشهر نیرو میفرستادیم. سوم خرداد مقاومت دشمن شکست اما تا ۵ و ۶خرداد همچنان پاکسازیها ادامه داشت و از داخل خانهها و سنگرها اسرای عراقی را که مخفی شده بودند، بیرون میآوردیم.
نمازخواندن در مسجد و افراشتن پرچم پیروزی توسط نیروهای احتیاط انجام شد و نیروهای خط مقدم نبرد همچنان مشغول ورود و پاکسازی بودند. همان زمان در حاشیه کارون باید نیروهایی مستقر میشد تا دوباره دشمن ازطریق آب اقدام به حمله به شهر نکند.
وقتی ساختمان گمرگ را گرفتیم باید دفاع را از همانجا آغاز میکردیم تا دوباره موردحمله قرار نگیریم. تا غروب در مسجد جامع همهچیز تحت کنترل بود اما درگیریهای پراکنده هنوز تا ۴ و ۵خرداد ادامه داشت تا سرانجام خرمشهر بهطور کامل به وطن بازگشت.