دیرزمانی است که بهواسطه زحمت فراوان و درآمد اندک، بسیاری از هنرمندان صنایع دستی، هنر خود را کنج خانه دلشان رها کرده و در خیابانها بهدنبال شغلی دیگر برای گذران عمر میگردند. «نجمه رحمانی» هنرمند معرقکار محله جاهدشهر، اما به این راحتیها هنرش را کنار نمیگذارد.
او که اتاق و دلش را دربست دراختیار این هنر گذاشته، با سختیها و درآمد اندک این کار نیز میسازد؛ چراکه معتقد است: «اصالت هنر بومی، چیزی نیست که بهآسانی و در زمان اندک به دست آید؛ برایناساس جای تاسف دارد که ثمره هزارانساله را به بهایی اندک بفروشیم و برای کسب متاعی دوروزه با دست خود، تیشه به ریشه این هنر اصیل بزنیم.»
نجمه رحمانی ازجمله هنرمندان تحصیلکرده است که نهتنها براساس علاقه و تجربه که بهصورت آکادمیک «معرق» را دنبال میکند. او رشته تحصیلی دبیرستان خود را «معرق» انتخاب کرده و تا فوقدیپلم این رشته پیش رفته است؛ «تازه دو سال بود که رشته معرق در کاردانش آموزش داده میشد.
کسی در فامیل ما اینکاره نبود که از او درباره سختیهای کار بپرسم؛ به همین دلیل خودم تحقیق درباره رشته معرق را شروع کردم و پساز مدتی چنان شیفته این هنر اصیل ایرانی شدم که بی هیچ شک و تردیدی در رشته معرق ثبت نام کردم.»
بیشتر ما در دوران کودکی، تکههای رنگی مقوا، پارچه و کاغذ را به اشکال مختلف بریده و کنار هم قرار میدادیم و درنهایت به شکل خاصی مانند درخت، خانه و گل میرسیدیم. نجمه از همین بازی کودکانه برای تعریف معرق بهره میگیرد و میگوید: «اگر این کار را با چوبهای مختلف به رنگهای متنوع و مطابق با طرح موردنظر انجام دهیم، در اصل معرق کار کردهایم؛ بنابراین معرق از ترکیببندی چوبهای رنگی به وجود میآید؛ زیرا هر چوبی یک رنگ دارد.»
چوب هر درخت، رنگی منحصربهفرد دارد. معرق از همین گوناگونی رنگهای چوب بهره میگیرد و با چیدن هنرمندانه آن، تابلوهای بینظیر خلق میکند. نجمه، خاصبودن جایگاه معرق ایران در جهان را به آب و هوای ایران گره میزند و میگوید: «تنوع رنگهای طبیعی و دلنشین چوب که بهدلیل گوناگونی گونههای درخت در آبوهوای متنوع ایران آمده است، جایگاه خاصی به معرق ایران داده، به نحویکه بهجرئت میتوان گفت معرق ایران سرآمد همه جهان است.»
صنایع دستی ازجمله رشتههایی است که میتواند کارکردهای ویژه و حیاتی مانند اشتغالزایی، جلب توریست، درآمدزایی و... داشته باشد. بااینحال این روزها پای درددل هنرمندان این رشتهها که بنشینی، بوی امیدی استنشاق نمیشود.
یکی از این هنرمندان که ساکن محله جاهدشهر است، دراینباره میگوید: «تعداد هنرمندان مشهدی خیلی بیشتر از شهرهای دیگر است، ولی چون به آنها بها داده نمیشود و درآمدی ندارند، بسیاری از هنرمندان این رشته را کنار میگذارند و سراغ کار دیگر میروند.
برای مثال از ۱۵ نفری که با هم رشته معرق را شروع کردیم، فقط دو نفر کار را بهصورت جدی ادامه دادیم و بقیه به خلق یکیدو تابلو برای خود و دوستانشان اکتفا کردند. من هم باید در حال حاضر یک کارگاه داشته باشم، اما بهدلیل هزینههای زیاد و از آن سو، درآمد اندک مجبورم در خانه کار کنم. الان اتاق خواب من و کارگاهم یکی است. بهدلیل چوبریزههای فراوان این کار، دو روز تمام مشغول مرتبکردن اتاقم بودم تا بتوانم از شما در اینجا پذیرایی
کنم.»
حمایت مردم و مسئولان دولتی با خرید آثار هنری، خواسته رحمانی برای امانتداری از هنر ایرانی و رساندن آن به نسلهای آتی است. او میگوید: «صنایع دستی، بخشی از یادگارهای ما هستند و بهامانت در این زمان و مکان، مورد استفاده ما قرار گرفتهاند.
ما نیز وظیفه داریم این امانت را سالم و حتی آراسته به فرزندان خود بسپاریم. بر این اساس میتوانیم با خرید یک اثر اصیل هنری، صنایع دستی کشورمان را ابتدا در سبد خرید خانوار قرار دهیم، سپس با استانداردسازی آن، مسیر را برای تولید صنایع دستی اصیل هموار کنیم و درنهایت گامهای موثری برای ازبینبردن موانع و مشکلات صادرات آن برداریم.»
نجمه که تاکنون در نمایشگاههای زیادی ازجمله «مشهد دوستداشتنی» حضور داشته است، با تکیه بر تجربه خود میگوید: «در شهرهای مذهبی مثل مشهد، معرق روی مس بیشتر از چوب طرفدار دارد.» بااینحال او خود کار روی چوب را ترجیح میدهد و میگوید: «مس جسم مرده است، اما چوب زنده است.
البته کار با چوب سختتر است، چون گره دارد، پوکی دارد، ممکن است ناگهان خالی شود و دستت را ببرد، اما در مس، خطی مستقیم را شروع میکنی و پیش میروی. در کل میتوان گفت چوب مثل بچهای است که اذیتت میکند، اما دوستداشتنی است. تابهحال بارها دستم هنگام کارکردن با چوب بریده و بخیه خورده است.»
دستبریدنها، بخیهخوردنها، سختیهای رفتوآمد و از همه مهمتر درآمد اندک و... هیچکدام از اینها موجب نمیشود نجمه، قید معرق و کار هنری را بزند. او با تمام این سختیها سایر بانوان را هم به این هنر دعوت میکند و میگوید: در معرق، سختی کار مردانه و ظرافت زنانه درهمآمیخته است.
کار با سمباده، اره و... سخت است، اما این هنر نیاز به ظرافتی دارد که بیشتر از عهده خانمها برمیآید. از آنسو، درآمد این کار اندک است و با آن نمیتوان زندگی را چرخاند، اما برای درآمد کناره و سرگرمی خوب است. به همین دلیل بیشتر از خانمها دعوت میکنم به این رشته روی بیاورند. خداراشکر با کمک همین کار معرق، من از هفدهسالگی حتی هزارتومان از مادرم نگرفتهام.»
چندوقتی است که نجمه بههمراه دوستش در یکی از مراکز توانیابی بهرایگان به معلولان معرق میآموزد. او میگوید: اصل کار برعهده دوستم است و من هم حدود دوسهجلسه در ماه برای کمک به او میروم و کار با مس را به بچهها میآموزم. استعداد برخی بچههای معلول باورکردنی نیست.
اصلا اینطور نیست که فکر کنید، چون معلولند، نمیتوانند. بهجرئت میتوانم بگویم دوسه تا از بچهها خیلی از من حرفهایتر هستند. دوسهنفر هم معمولی هستند و بقیه برای سرگرمی کار میکنند و چندان حرفهای نیستند.»
تمرکز ذهنی و جسمی، ازجمله نیازهای اولیه این هنر است. نجمه میگوید: «معلولانی که از کمر به پایین قطع نخاع هستند و بالاتنه قوی دارند، در این هنر موفقترند.»
«اگر جایی مثل نمایشگاهی دائمی درنظر گرفته شود که همه هنرمندان منطقه گرد هم جمع شوند، کمک شایانی به پیشرفت صنایع دستی خواهد بود.» این پیشنهاد نجمه رحمانی است. او ادامه میدهد: «امروز گویی هر یک از هنرمندان منطقه، در یک جزیره هستند!
هیچکس از حال دیگری خبر ندارد، اما جمعشدن اینها کنار هم و تشکیل گروه هنرمندان منطقه که به یکدیگر برای فروش مشورت بدهند، کمک بسیار خوبی است و هنرمندان میتوانند با ارتباط و همفکری با یکدیگر به پیشرفت هم کمک کنند.»
نجمه با بیان خاطرهای از پدرش، کلام را به پایان میبرد: «در دبیرستان طرحی اجرا میکردیم با تابلو نئوپان که برش آن بسیار سخت بود. پیشبینی من این بود که خودم میتوانم برش بزنم. معلم پرسید و من هم ناخودآگاه گفتم برش زدم! معلمم باتعجب گفت: فردا بیاور که ببینم.
به خاطر حرفی که زده بودم، مجبور شدم تمام شب را کار کنم. صدای برش چوب در نیمهشب خیلی اذیتکننده بود. نگران این موضوع بودم که پدرم در را باز کرد. با خود فکر کردم الان مرا دعوا میکند. اما پدر وقتی مرا درحال کار دید، گفت: آفرین! مطمئنم با این پشتکار، حتما موفق میشوی. خدایش بیامرزد.»
* این گزارش پنج شنبه، ۲۸ بهمن ۹۵ در شماره ۱۸۰ شهرآرامحله منطقه ۱۲ چاپ شده است.