امروز در تقویمها روز «سرو ابرکوه» است؛ یکی از موجودات قدیمی و زنده زمین که دستکم ۴ هزارو ۵۰۰ سال عمر دارد و برخی نیز عمر این کهنسال سبز را ۷ هزار سال تخمین زدهاند؛ اولین درختی که نامش بهعنوان میراث ملی کشور به ثبت رسیده است.
این ویژگی، جرقه یک سؤال را در ذهنمان روشن میکند؛ اینکه قدیمیترین درخت مشهد چند سال دارد و کجا ریشه در خاک دوانده است یا اصلا ما در مشهد چند درخت کهنسال داریم که نامشان در فهرست میراثملی ثبت است؟ گزارش پیشرو، جستوجوی ما برای یافتن پاسخ این پرسشهاست.
بهدنبال بهانهای بودیم تا از درختان تاریخی مشهد بگوییم؛ آنها که شاهد تاختوتاز ترکمانها، لشکرکشی مغولها، قحطی مشهد و طاعون این شهر بودهاند و از توپبندی گنبد حرم، اشغال روسها و خیلی از حوادث و رویدادهای دیگر خاطره دارند.
تصور کنید اگر «چنارهای صفوی بالاخیابان» هنوز جان داشتند، چه میگفتند؟ اگر گنجشکها هنوز در لابهلای شاخسار «درخت پیر وسط خیابان خسروی» لانه داشتند، چه قصهای برایمان تعریف میکردند؟
مشهد در گذشته، یک باغشهر بوده است که با شروع دوران توسعهاش، ساختمانهای تازهسربرآورده از دل خاک، قاتل این سرسبزی شدند و حالا ما به مناسبت روزسرو ابرکوه بهدنبال بازماندگان سبز آن روزگاران برآمدهایم و میخواهیم بدانیم قدیمیترین درخت مشهد، چندساله است یا اینکه اصلا چند درخت قدیمی در این شهر هنوز چترشان سبز است و نفس میکشند؟
راستش در گام نخست، خوشبین بودیم و خیال میکردیم وقتی حرف از درختان کهنسال این شهر به میان بیاید، چند فهرست جلویمان ردیف میشود و حتی نام بعضی درختان آشنا مانند «شاتوت باغ وکیلآباد» را در آن مشاهده میکنیم و میتوانیم یکیبهیکی بهسراغشان برویم و درمیان کوچههای این دیار، احوال جانداران سبز تاریخی اش را بپرسیم.
یک جستوجوی ساده در فضای مجازی و مقالات بارگذاریشده، هیچ چراغی برایمان روشن نکرد، پس بهسراغ سازمان میراثفرهنگی خراسانرضوی رفتیم تا مگر نام درختان کهنسال ثبتشده شهر را در آنجا بیابیم. آنجا هم خبری نبود و عجیب اینکه در فهرست میراث طبیعی مشهد، نام هیچ درخت ثبتشدهای را که در بافت شهری مشهد جای گرفته باشد، نیافتیم. تماس با محمود طغرایی، مسئول ثبت آثار در میراثفرهنگی، نیز امیدبخش نبود. ناگفته نماند که ما دو سال پیش هم با همین سؤال «قدیمیترین درخت مشهد کجاست و چندساله است؟»
بهسراغ این سازمان رفتیم و دست خالی برگشتیم و امروزهم همان قصه دو سال پیش برای شناسایی درختان سالخورده مشهد و همان پاسخها دوباره تکرار شد. سازمان پارکها و فضایسبز شهرداری مشهد، مقصد بعدی بود. میدانستیم که دستاندرکاران این سازمان، یک طرح برای شناسایی و پلاککوبی درختان قدیمی شهر اجرا کردهاند. پیگیریهایمان، ما را به یک سلسلهشمارهتلفن رساند که تماس با آنها، ما را به پاسخ قرص و محکمی برای این پرسش نرساند.
ما سؤالمان معلوم بود، اما پاسخی که دادند، به این صراحت و شفافیت نبود. هنوز هم درحال پیگیری هستیم و شاید زمانی یک نفر پیدا شود که بتواند ما را به این فهرست برساند و اگر چنین اتفاقی بیفتد، گزارش دیگری مینویسیم و از درختان قدیمی کوچههای این شهر حرف میزنیم. شاید هم باید خودمان دوره بیفتیم و تمام خیابانهای شهر را گز کنیم تا با کهنسالان سبز این دیار آشنا شویم!
ما با این پاسخها دست از کار نکشیدیم و جستوجوهایمان را ادامه دادیم تااینکه کاوشها، ما را به یک نام دیگر رساند؛ دکتر علیرضا زارع، کارشناس سازمان تحقیقات جهادکشاورزی (بخش جنگلها و مراتع)، طرحی را در خراسان اجرا کرده است. او در این طرح، درختان کهنسال این استان را شناسایی کرده و اطلاعات آنها را به ثبت رسانده است. این طرح سال ۹۵ آغاز شده و سه سال طول کشیده است تا به سرانجام برسد.
کوهنوردان و روستاییان و مردم محلی، مهمترین منبع جمعآوری داده برای آنها بودند. سپس آنها باید عزمشان را جزم میکردند و بهسراغ درختان میرفتند تا از نزدیک وضعیت آنها را ببینند و کهنسالیشان را تأیید کنند. کار آنها که میخواستند تکبهتک به دیدار درختان بروند، ساده نبود. آنها به دیدار ۱۸۵ اصله درخت کهنسال که شانزده گونه دارند، رفتهاند؛ درختانی که روزی بهصورت دستی، آنها را کاشته و اکنون برای ما به یادگار ماندهاند.
مسنترین درخت کهنسال این طرح، «ارسِ دره قرهقات» با عمری هزاروصدساله است؛ البته دکتر زارع چندسالی است که به دوران بازنشستگی پا گذاشته است و به همین دلیل بهسراغ همکاران و همراهان او میرویم. دو نفر در کشف و مشاهده درختهای کهنسال خراسان، همراه او بودهاند؛ غلامرضاحسینیبمرود و محمدرضا شیردل.
غلامرضاحسینی هنوز مشغول کار است و از گزارش ما استقبال میکند و با سخاوتِ یک پژوهشگر دلسوز، ما را یاری میدهد. نام مشهد نُهبار در این مقاله آمده است. نُه درخت کهنسال در شهرستان مشهد جان دارند که هیچکدام در کوچهپسکوچههای این شهر نیستند. همه تلاشهای ما برای رسیدن به درختان مسن باقیمانده درون بافت مشهد، به همینجا ختم شد. این فهرست، ارزشمند است و با مهربانی کارشناسان بخش جنگل و مرتع سازمان تحقیقات جهادکشاورزی، دراختیار ماست، اما ما باز افسوس میخوریم که چرا نام هیچ درختی از شهر مشهد، درون آن نیست.
ما بارها در کوچههای این شهر، درختانی کهنسال را دیدهایم که قامت افراشتهاند؛ درختانی که باید برایشان نگران بود و منتظر؛ نگران اینکه هر لحظه، سازهای بتنی جای آنها را بگیرد و منتظر برای آنکه بالاخره یک نفر به آنها و حال خوبشان فکر کند. وقتی نگاهی به این درختان کهن بیندازید، احتمالا یاد همه درختهای قدیمی این شهر میافتید که بارها از کنارشان عبور کرده و نگاهی به قدوقامتشان انداختهاید و اکنون میدانید کسی احوالپرسشان نیست. متأسفانه در این طرح، سن این درختان کهن، بیان نشده است و پیگیری ما هم برای دستیابی به این اطلاعات، بینتیجه ماند.
پس از «ارسِ دره قرهقات» که پیرترین درخت در فهرست درختان کهنسال خراسان است میتوان از یک درخت قدیمی دیگر نیز نام برد که در زمینهای سنگلاخی «پایین تپه» روستای حسن آباد، سالهاست به پای امامراده بیبیصنوبر نشسته است. انگار به گنبد کوچک و سبزرنگ، اما زاده قول داده است تا تو هستی، من بر سر زائرانت سایه میافکنم.
چنارِ بیبیصنوبر را اهالی هم احترام میکنند و برایش یک حصار آجری به ارتفاع یک متر ساختهاند؛ درختی که حالا دور کمرش، بیشتر از هشت متر شده است و ۲۵۸ سانتیمتر هم قطر دارد. اگر از سلامتی این درخت کهنهسال بپرسیم، شاید اوضاعواحوالش را خیلی خوب نبینیم، ولی این درخت هنوز جانی ارزشمند دارد. او سالهاست با یک جوی آب در رفاقت بهسر میبرد؛ جویی که همیشه و هنوز، او را سیراب میکند.
مظهر قنات روستای دهسرخ، شاید بهترین جایی باشد که یک درخت چنار، میتواند در خاک ریشه کند و هیچگاه نگران رسیدن آب به رگههای حیاتش نباشد؛ ریشههایی که گاهی به روی خاک آمدهاند، اما همچنان امتداد زندگیِ این جان سبز هستند.
گرداگرد تنه این درخت به پنج متر و ۲۵سانتیمتر رسیده است که حکایت از سالها زندگی اوست. درخت، ۱۰ متر قد دارد که از حشرات درامان نمانده است. نخها و باریکهپارچههایی که بر شاخههای این درخت گره خوردهاند، میگویند که اهالی حاجتهایشان را با او پیوند زدهاند و انتظار دارند این درخت، دعاهای آنها را به آسمان ببرد.
در حاشیه جاده روستای کاهو و در داخل یک گورستان قدیمی، یک درخت سرو زندگی میکند. شاید روزی کسی خواسته است سایه این سرو بر قبر کسانش بیفتد و آنها را از داغی آفتاب نجات بدهد. ازآنجاکه این سرو کهن از منابع آبی فاصله دارد، این باور تقویت میشود که این درخت، بازمانده ارادت و مهربانی به مردهای است که در اطراف درخت، دفن شده است. قطر درخت، نزدیک به دو متر است که جان سالمی را با خودش به این روزگار آورده است.
درخت گردوی آقای شرافتی، سالیان سال او و خانوادهاش را از خرید گردوی سالیانه بینیاز کرده است؛ درختی که بهترین پناهگاه قائمباشک و چرخیدن بچههاست و دو آدم بزرگسال بهسختی میتوانند دستهایشان را بر گرداگرد تنه ۳۶۰ سانتیمتریاش حلقه کنند.
در این باغ، یک درخت دیگر هم هست که سالها در همسایگی درخت گردو، زندگی کرده و روزگار مشترکی را با او گذرانده است. این درخت هم سه متر و چهل سانتیمتر پیرامون دارد و قدمتی به اندازه همسایهاش. این دو درخت گردو با درختان سیب، گلابی، صنوبر و دیگر درختان میوه زندگی میکنند.
امامزاده خواجهزکریا در دهستان کنویست و روستای هندلآباد، آرام گرفته و یک درخت ارس را به میزبانی پذیرفته است. این درخت قدیمی که تنهای به قدر یک متر و شصت سانتیمتر دارد، از وقتی اهالی ده یادشان هست، در همینجا خانه داشته است. یکی از شاخههای فرعی درخت بر روی زمین خزیده و راه آسمان را پیش نگرفته است. درخت ارس که بخشهایی از ریشههای آن از خاک بیرون آمده است، بر شاخههایش، گوشوارههایی از نخ و پارچه باد میخورد تا میزبان مرغآمین برای اهالی باشد.
درخت دیرزیست دیگری که در این روستا همچنان جان دارد، یک پده (گونهای از درخت صنوبر) است که در گوشه غربی آرامگاه امامزاده به زیست نباتی خودش ادامه میدهد. متر بر گرد این درخت، عدد ۲/۳ متر را نشان میدهد که حکایت از کهنسالی آن دارد. پاجوشهایی که در شروع سراشیبی تپه بهتازگی روییده است، نشاندهنده جریان زندگی برای درخت است. یک ارس میانسال دیگر هم در نزدیکی این پده زندگی میکند.
دره روستای اندرخ در حوالی مشهد، با زیبایی و سرسبزی، پیوندی دیرینه دارد. در پاییندست سد کارده، این روستا با سه امامزاده «میرعمادالدین» و «سیدفتح ا...» و «بیبیربابهبیگم» همچنان به حیات خودش ادامه میدهد.
دور نیست که درختان زیادی، این نقطه از خاک را برای ماندن انتخاب کرده و در آن، ماندگار شده باشند. کوهنوردان زیادی بارها از کوههای مجاور این روستا بالا رفته اند و در درههای سبز آن سرازیر شده و از کنار این درختان قدیمی گذر کردهاند. دو چنار تاریخی، قدمت زندگی در این روستا را به سالیان قبل میبرد.
درخت نخست در بافت روستا و در مسیری که مردم آمدوشد میکنند، ریشه در خاک دارد. یک جوی آب که جریان زندگی را به باغهای پاییندست میبرد، هم از دووجبی آن میگذرد. خیابان آسفالت نیز بعدها به همسایگیاش آمده است؛ البته این مجاورت با خیابان، بیدردسر نبوده و باعث خشک شدن بخشهایی از آن شده است. تنه محکم و ستبر این درخت، سه متر و ۸۵ سانتیمتر و قدش، شانزده متر است.
چنار کهن دیگری در این روستا هست که اگر متر دور کمرش بیندازیم، بیش از سه متر میشود. دیوارههای بتنی و آسفالت خیابان، حریم آن را نیز شکسته است، اما این درخت با قدی دوازدهمتری همچنان به زندگی ادامه میدهد.
سرو خمرهای، گونه دیگری از درختان کهنسال این روستای کهن است؛ یک درخت قدیمی که از ضربات بیرحم تبر، زخم برداشته و در قسمتهایی، پوست از آن جدا شده است. این گیاه بیرونآمده از دل تاریخ، از جریان آب دور است، اما شاید باور اهالی به تقدس آن بوده است که به او همچنان جان میدهد. نخها و پارچههایی که از شاخوبرگ آن آویزان شده، با خودش باور مردم را بههمراه آورده است. شاید آب دادن به این درخت هم آیینی است برای کسانی که دعایی در دل دارند.
* این گزارش چهارشنبه ۱۷ آبانماه ۱۴۰۲ در شماره ۴۰۷۸ روزنامه شهرآرا صفحه تاریخ و هویت چاپ شده است.