کد خبر: ۶۶۹۰
۱۰ مهر ۱۴۰۲ - ۱۲:۰۰

قرار نیست همیشه برنده باشم

محمد‌عماد بهرامی وقتی به پیشنهاد برادر بزرگ‌ترش در کلاس‌های کاراته ثبت نام کرد، اول به رشته دای دو علاقه‌مند شد اما کمی بعد، رشته کیک‌بوکسینگ را انتخاب کرد.

علاقه‌اش به ورزش بر‌می‌گردد به روز‌های گرم تابستان که در کوچه‌پس‌کوچه‌های خیابان عمار یاسر در محله آقامصطفی‌خمینی با هم‌سالانش فوتبال بازی می‌کرد. استعداد اصلی محمد‌عماد بهرامی رشته‌های رزمی است. این را دو سال پیش متوجه شد، وقتی به پیشنهاد برادر بزرگ‌ترش در کلاس‌های کاراته ثبت نام کرد. او اول به رشته دای دو علاقه‌مند شد. کمی بعد، اما رشته کیک‌بوکسینگ را انتخاب کرد.


- چه مقام‌هایی در رشته دای دو و کیک‌بوکسینگ کسب کرده‌ای؟
اولین مدال را مرداد سال‌۱۴۰۲ در مسابقات استانی قهرمانی کمربند طلایی در سبک دای‌دو کاراته به دست آوردم. خیلی استرس داشتم، اما توانستم سوم شوم. بعد از آن، چهار مدال دیگر در استان به دست آوردم. آخرین مدالم را هم دو ماه پیش گرفتم، مدال طلای استان در رشته کیک‌بوکسینگ.

- برای به‌دست‌آوردن این مدال‌ها چه سختی‌هایی کشیدی؟
قبل‌از مسابقات باید هر روز چند ساعت تمرین کنیم. خیلی وقت‌ها هم دچار مصدومیت می‌شدم. آخرین‌بار در یکی از تمرین‌ها دوستم به شقیقه‌ام ضربه زد. چشم‌هایم سیاهی رفت و روی زمین افتادم. خیلی وقت‌ها در خانه تنها می‌ماندم و به مهمانی‌های فامیلی نمی‌رفتم. ساعت‌ها در خانه می‌ماندم و با کیسه بوکسی که داشتم، تمرین می‌کردم.

- اگر در مسابقه‌ای برنده نمی‌شدی چه احساسی داشتی؟
اولش ناراحت می‌شدم. فکر می‌کردم تلاش‌هایم به نتیجه نرسیده است. اما چند روز می‌نشستم با خودم فکر می‌کردم و ایراد‌هایم را متوجه می‌شدم. مربی‌ام هم به من می‌گفت که قرار نیست همیشه برنده باشیم. باید از شکست‌هایمان درس بگیریم و نا‌امید نشویم.

- دوستانت را هم به ورزش تشویق می‌کنی؟
بله. دست خیلی از بچه‌های همسایه را گرفته‌ام و به کلاس‌های کاراته و کیک‌بوکسینگ برده‌ام. همان جلسه اول علاقه‌مند شدند و ثبت‌نام کردند.

- اگر به این رشته وارد نمی‌شدی، چه رشته‌ای را انتخاب می‌کردی؟
من متوجه شدم که علاقه اصلی من رشته‌های رزمی است. اگر کیک‌بوکسینگ را انتخاب نمی‌کردم، احتمالا یک شاخه رزمی دیگر را انتخاب می‌کردم.

- دلت می‌خواهد چه امکاناتی در محله‌تان باشد که نیست؟
ما اصلا امکانات ورزشی نداریم. همه بچه‌های محله اهل فوتبال هستند، اما یک زمین فوتبال هم نداریم. برای فوتبال بازی‌کردن خیلی وقت‌ها تا پارک رجا می‌رویم. خیلی از بچه‌ها هم پدر و مادرشان اجازه نمی‌دهد و نمی‌توانند همراهمان بیایند.

- فکر می‌کنی که آخر این مسیر برای تو به کجا می‌رسد؟
دلم می‌خواهد مدال‌های جهانی داشته باشم و همه من را بشناسند. دوست دارم یک روز استاد هم بشوم و به بچه‌های محله رایگان آموزش بدهم.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44