«تیبیتی» شاید واژه گمنامی برای من و شما باشد، اما خیلی از پدربزرگها و مادربزرگهای ما آن را به یاد دارند و هنوز هم که میخواهند آدرسی را در حوالی چهارراه میدانبار تا چهارراهابوطالب بدهند، از تیبیتی کمک میگیرند.
در آن سالها تمام سفرهای درونشهری در انحصار چند شرکت مسافربری بود که برخی از آنها مانند همین تیبیتی که در منطقه ماست، اسمورسم خاصی داشتند و هنوز هم برخی از آن اسامی بهعنوان مشخصه آن محله باقی مانده است.
کمتر مشهدیای هست که در سالهای ۴۰ و ۵۰ زندگی کرده باشد و هنگام عبور از خیابان قرنی، یاد شرکت مسافربری تیبیتی نکند و از ساختمان و اوضاع و بروبیایی که این شرکت مسافربری داشته است، حرف نزند.
امروز از ساختمان تیبیتی فقط چند دیوار از هتلی که بالای این شرکت مسافربری بوده، باقی مانده است و بقیه آن شرکتی که روزی هیاهوی آن، روز و شب نداشته، به پروژههای کوچک و بزرگ تبدیل شده است.همراه شدیم با کسبه قدیمی و مدیرعامل فعلی شرکت مسافربری شماره ۱۵ تیبیتی تا از چگونگی شکلگیری این شرکت مسافربری در محله ما بگویند.
بهدنبال شخصی بودیم که اشراف کاملی به خیابان قرنی و شکلگیری آن داشته باشد که حاجی رهبر را در مغازهاش کنار بانک سپه پیدا کردیم. کسی که ۷۰ سال قبل این خیابان را به یاد دارد. حاجی رهبر که اصالتا گلمکانی است، کودکیاش را در همین خیابان گذرانده است، زمانی که تنها چند خیابان در مشهد بود و دروازهقوچان برجوبارو داشت.
او برایمان تعریف میکند: «۷۰ سال قبل، مشهد تا دروازهقوچان بیشتر گسترش نداشت و تمام خیابانهای امروزی، کاربرد کشاورزی داشت و باغ انگور بود. آن زمان پسربچه شیطانی بودم که روی همین برجوبارو بازی میکردم. جوی آبی در این خیابان بود که دو متر تا دو مترونیم عمق داشت که از همین خیابان عبور میکرد و بعد از عبور از زیر حرم مطهر، به بست پایینخیابان میرفت. این رودخانه از نهر گناباد سرچشمه میگرفت و برای آبیاری زمینها و باغهای کشاورزی این خیابان استفاده میشد.
در این حوالی فقط دو آسیاب بود. یکی در نزدیکی تیبیتی و دیگر در محله کلاهدوز فعلی. خیابان تعبدی هم با آمدن دکترتعبدی و ساکن شدنش، به محلی مسکونی تبدیل شد. خیابان فعلی قرنی چندین سال طول کشید تا شکل شهر را به خود بگیرد.
کمکم زمینهای کشاورزی به قطعات کوچکتر تقسیم شد و مردم آنها را خریداری کردند و منزل مسکونی ساختند. کاروانسراهای بسیاری هم در این راسته خیابان ساخته شد.
میدانبار را دو برادر به نام برادران خلخالی و شخصی به نام گلکار ساختند و بهرایگان دراختیار مغازهداران قرار دادند تا مردم به این سمت شهر کشیده شوند. تمام این تغییرات و عوض شدن چهره این خیابان و گرفتن چهره شهر، ظرف مدت ۱۰ تا ۱۵ سال رخ داد. با این تغییرات و امتداد پیدا کردن شهر بهسمت خیابان قرنی، افراد مختلفی برای به راه انداختن کسبوکارشان به اینجا آمدند؛ ازجمله شرکت مسافربری تیبیتی.»
«اطمینان» را اولین فردی میداند که مدیریت شرکت تیبیتی را بهعهده میگیرد
قدیمها همان زمانی که من و شما به یاد نداریم، جایی به نام پایانه مسافربری یا ترمینال وجود نداشت و شرکتهای مسافربری با اسم تعاونی به فراخور نیاز مردم، گاهی در نزدیکی مبادی ورودی و خروجی شهرها یا میادین اصلی شهر درکنار گاراژهای بزرگ که درواقع پارکینگ اتوبوسها بود، دفتری داشتند که در آن بلیت اتوبوس میفروختند و مردم را از همان گاراژها راهی سفر میکردند.
آن زمان که خبری از تهیه بلیت اینترنتی و رزرو آنلاین بلیت نبود، مسافرها مجبور بودند ساعتها کنار همان گاراژها اتراق کنند و باروبنه سفر را حتی برای یک شب هم پهن کنند. رهبر هرچند با اتوبوس مسافرت نکرده است، این صحنهها را بهخوبی به یاد میآورد و از مشقت و سختی سفر میگوید.
به یاد دارد که اتوبوسهای دهه ۳۰ صندلیهای چوبیای داشتند که دورش، کلافی آهنی کشیده شده بود. بلیت اتوبوس خط تهران-مشهد کرایهاش ۱۲ تومان بود و کرایه افرادی که بین راه سوار میشدند، ۵ تومان. هنگامی که صحبت از صاحب اصلی تیبیبی میشود، او بهجز فامیلش که باقرزادهنامی بوده، چیزی به خاطر ندارد.
«اطمینان» را اولین فردی میداند که مدیریت شرکت تیبیتی را بهعهده میگیرد: «او گاراژ بزرگی را حدود ۲ هزار متر احداث کرد که در طبقه پایین دفترشان بود و در طبقه بالا هتلی بود که تا همین اواخر هم پابرجا بود. یکی از دلایلی که این شرکت مسافربری به اینجا آمد، این بود که تقریبا در آن سالها خیابان قرنی فعلی دور از شهر محسوب میشد و در نظم شهر خللی وارد نمیکرد.
هیچوقت سوار اتوبوسهای این شرکت نشدم، اما یادم میآید که این شرکت مسافربری، نظم و ترتیب خاصی داشت، چه برای ورود و خروج کارمندانش و چه برای رانندگانش.
با آمدن تیبیتی به این محدوده، رفتوآمد مردم به این قسمت بیشتر از قبل شد، بهحدیکه از سال ۱۳۵۹ بهخاطر اینکه شرکت در محدوده شهر واقع شده بود و ترافیک ایجاد میکرد، به مسئولانش دستور دادند از اینجا به مکان دیگری بروند، اما آنها تا سال ۶۹ اینجا بودند و بعد از ساخته شدن مکان جدید ترمینال به آنجا نقل مکان کردند؛ البته در این مدت فعالیتی نمیکردند و تنها اسم تیبیتی بود و از اتوبوسها خبری نبود.»
شاید من و شما یادمان نیاید، اما اگر پای صبحت پدربزرگها بنشینید، آنها برایتان خواهند گفت که در گذشته شرکتهای اتوبوسرانی بینشهری برووبیایی برای خودشان داشتند.
همان زمانی که هنوز سفر با هواپیما و قطار چندان رونقی نداشت و بیشتر مردم با اتوبوسهای بینشهری مسافرت میکردند؛ البته در آن سالها بز و گوسفند و مرغ و خروس همراه مسافران به داخل اتوبوس آورده میشد. آن زمان رانندهها کیابیایی داشتند.
شوفرها اسامی مستعاری داشتند که بیشتر مسخره و گاهی ترسناک بود؛ البته فقط این افراد نبودند که اسم منحصربهفرد داشتند، بلکه شرکتهای مسافربری هم اسامی منحصربهفردی داشتند. آن زمان رنگ و بدنه اتوبوس، نشانه بارز اسم شرکت بود و بدون خواندن کنار اتوبوس هم میتوانستید بفهمید که متعلق به کدام شرکت است.
یکی از شرکتهای مسافربری که در این سالها خدمات بسیار خاص و ویژهای به مسافرانش میداد، شرکت مسافربری «تیبیتی» بود. محمد رهنما، مدیرعامل فعلی تیبیتی، ۲۴ سال در شرکت حملونقل سابقه فعالیت دارد و از سال ۸۲ مدیرعامل فعلی «شرکت مسافربری شماره ۱۵ تیبیتی» شده است.
او از همان دوران کودکی که همراه اتوبوس پدرش شهرهای کشورمان را میگشته، اتوبوسهای تیبیتی را به خاطر رنگ خاصشان و برتر بودن اتوبوسهایش به یاد دارد. حالا او پس از سالها مدیر این شرکت حملونقل شده است. با او همکلام شدیم تا بیشتر درباره تاریخچه این شرکت بدانیم.
رهنما اشاره میکند که آن زمان چندین شرکت حملونقل در مشهد کار میکردند که بهعنوان مثال شرکت ایرانپیما متعلق به فردی به نام مقدم بود و در چهارراهمقدم فعلی فعالیت میکرد و رنگ ماشینهایشان نارنجی و قرمز بود. او میگوید: «شرکت مسافربری تیبیتی (T.B.T) را دو دوست به نامهای «توکلی» و «باقرزاده» در سال۱۳۳۳ در تهران افتتاح کردند و نام این شرکت هم مخفف اسم همین دو نفر است که سهامداران آن بودند. باقرزاده فردی صاحبنفوذ در رژیم ستمشاهی بود و به دربار رفتوآمد داشت؛ به همین دلیل توانست چنین شرکت و سرمایهای داشته باشد. او فرد بسیار منظم و دقیقی بود و این شرکت را براساس استانداردهای اروپایی آن زمان دایر کرد و شعبههای مختلفی در سراسر ایران باز کرد.اتوبوسهای خط مشهد به تهران اولین خط اتوبوس بینشهری آنها بوده است.»
همزمان با تاسیس تیبیتی در تهران، برادران اطمینان به نامهای ابوالحسن و محمدباقر در مشهد که خود صاحب موسسه مسافربری اطمینان بودند، نمایندگی تیبیتی را میگیرند.
در گذشته دفتر فروش بلیتِ همۀ گاراژها، دور میدان حضرت بوده است که به دستور استاندار وقت، گاراژها به خارج از شهر منتقل میشوند. بدین ترتیب برادران اطمینان هم دفتر خود را به خارج از شهر منتقل میکنند.
رهنما در ادامه صحبتش به خاص بودن برند و اتوبوسهای این شرکت اشاره میکند و آن را از چندین زاویه، خاص میداند و در اینباره توضیح میدهد: «موسس تیبیتی که باقرزاده باشد، فردی بسیار دقیق و حساس به اجرای قوانینش در شرکت بود. تمام ماشینهای این شرکت به رنگ سبز پستهای یا آبی بودند و در تمام ایران هر جا ماشینی با این رنگ دیده میشد، همه بدون خواندن کنار اتوبوس میدانستند که متعلق به شرکت مسافربری تعاونی ۱۵ تیبیتی است.
یکی دیگر از ویژگیهای این شرکت، پوشیدن لباس فرم و کلاه لبهدار رانندهها بود. آنها لباسهای یکسانی در تمام شهرها داشتند و اگر رانندهای کلاهش را دربین مسیر برمیداشت یا کلاه به سر نداشت، بهطور حتم شرکت جریمهاش میکرد.
ویژگی دیگری که این شرکت را از سایر شرکتها متفاوت میکرد، این بود که راننده فقط حق داشت داخل گاراژ، مسافر سوار کند و در بین راه حق ایستادن و مسافر سوار کردن نداشت.
رانندگان قدیمی تعریف میکنند که بارها شاهد بودند خود باقرزاده در بین جاده، اتوبوس را متوقف میکرد و از مسافران میپرسید آیا راننده، کنار جاده برای سوار کردن مسافر ایستاده است یا نه. درصورت مثبت بودن پاسخ، عذر آن راننده را میخواست. یا اگر در بازرسیهایش، میفهمید رانندهها کلاه یا لباس فرم ندارند، بهطور حتم توبیخشان میکرد.»
در آن سالها که اتوبوسها دو ردیف صندلی داشتند و از نظر بهداشتی چندان چنگی به دل نمیزدند، اتوبوسهای تیبیتی تکصندلی بودند. از نظر درجهبندی و سطح شرکتها نیز میتوانم بگویم جزو بهترینها بودند. در آن زمان ایرانپیما و تیبیتی حرف اول را درزمینه خدماتدهی به مسافر میزدند.
صحبت به این موضوع که میرسد، رهنما با هیجانی که از صدایش پیداست، میگوید: «آن زمان خیلی کم اتفاق میافتاد که اتوبوسی تکصندلی باشد و تعداد مسافر در این اتوبوسهای سوپردولوکس ۲۷ نفر بود.
قیمت بلیت هم نسبتبه سایر شرکتهای حملونقل گرانتر بود.» رهنما به اقداماتی که برادران اطمینان در مشهد انجام دادهاند، اشاره میکند و توضیح میدهد: «آن زمان مسافران گاه برای تهیه بلیت مجبور بودند پشت در گاراژها بخوابند. این دو برادر بعد از انتقال به مکان جدید در طبقه بالای گاراژ، هتل توحید را بنا میکنند تا مسافران بتوانند در آنجا اقامت کنند. گاراژ تیبیتی در سال ۶۰ یا ۶۱ که هیچ گاراژی مجهز به دوربین نبوده، برای ورود و خروج اتوبوسها و زیر نظر داشتن ترددها مجهز به دوربین بوده است.»
بعد از انقلاب با متواری شدن صاحبان اصلی شرکت، بنیاد مستضعفان، اداره این شرکت را بهعهده میگیرد و بعد از مدتی رانندگان که جمعی ۵۰۰ نفری را تشکیل میدادند، تعاونیای تاسیس میکنند و سهامدار این شرکت میشوند و تیبیتی را از بنیاد تحویل میگیرند و شروع به فعالیت میکنند.
نوع اداره این مجموعه نیز هیئتمدیرهای است. رهنما اشاره میکند که در سال ۵۹ دستور از وزارتخانه میآید که تمامی گارژاها باید ظرف مدت معینی به خارج از شهر منتقل شوند و این قانون شامل حال تیبیتی هم میشود، زیرا با گسترش شهر حالا دیگر تیبیتی وسط شهر واقع شده است و تردد اتوبوسها سبب ترافیک و مشکلاتی برای شهروندان میشود.
با آنکه دستور جابهجایی داده بودند، رفتن به مکان ترمینال جدید ۱۰ سال طول میکشد و تیبیتی در تاریخ یکم آذر سال ۱۳۶۹ به ترمینال قدیم نقل مکان میکند.
شرکت تیبیتی دیگر از آن خاص بودن سالهای گذشته دور میشود و دیگر رنگ خاصی تداعیکننده این شرکت نیست و رانندگان لباس فرم ندارند، اما بهتازگی حرکتهایی برای خاص شدن این برند انجام شده است.
یکی از اتفاقات خوب برای این شرکت این است که عضو فدراسیون بینالمللی فیاتا شده و درزمینه حملونقل بینالمللی کالا را بهصورت زمینی، دریایی، ریلی و هوایی جابهجا میکند که این تنها در سایه فعالیت پنجاهساله این شرکت قدیمی و فعال است.
برای تکمیل این گزارش، بسیار پیگیری کردیم تا با خانواده اطمینان ارتباط برقرار کنیم، حتی با شرکت تعاونی شماره ۱۵ تیبیتی تهران هم تماس گرفتیم، اما متاسفانه هرچه گشتیم، بیشتر به در بسته برخورد کردیم.
با آنکه برادران اطمینان در مشهد جزو اولین افرادی بودند که شرکت حملونقل را تاسیس کردند، کوچکترین اسم و عکسی از آنها در صنعت حملونقل شهرمان نیست!
* این گزارش شنبه ۱۳ آبان ۹۶ در شماره ۲۶۷ شهرآرا محله منطقه یک به چاپ رسیده است.