زهراخانم میگوید فقط به یک چیز فکر میکرده است؛ اینکه به کربلا برود. اما میدانسته است که تا سیدالشهدا (ع) اجازه ندهد، نمیتواند راهی شود. یکیدو شب مانده به محرم امسال، دلش بدجور هوای زیارت امام حسین (ع) رامیکند، اما خودش هم میدانسته شرایط رفتن برایش جور نخواهد شد. به دلش وعده رفتن به روضههای محلی را داده، اما به قول خودش، مسیر نزدیک نبوده و پای رفتن نداشته است.
روز اول دهه محرم که کنار پنجره نشسته بود و با صدای مداحی تلویزیون خانه زمزمه میکرد، نوایی از بیرون توجهش را جلب کرد. بعد که پرسوجو کرد، به او گفتند گروهی در آن سمت خیابان هیئتی به راه انداخته و بساط روضه برپا کردهاند. اشک از چشمانش جاری شد؛ خوشحال بود که میتواند در روضه سیدالشهدا (ع) شرکت کند.
بین اهالی محله امامخمینی (ره)، کم نیستند کسانی مانند زهراخانم که امسال توانستهاند نزدیک محل سکونتشان در مراسم عزاداری شرکت کنند. آنها تا پایان دهه اول محرم، هرشب خود را به فضای باز بین خیابان ثامنالائمه (ع) ۱۴ و ۱۶ میرسانند تا از مراسم عزاداری که بههمت بانوان مکتب نرجس (س) در جوار بوستان جهانشهر برگزار شده است، استفاده کنند.
همهچیز برایشان مهیاست، نه دغدغه پارک خودرو را دارند و نه نگران کودکانشان هستند که از حضور چندساعته در روضه خسته شوند.
دو چایخانه خواهران و برادران ابتدای مسیر قرار دارد و محل توزیع شربت، چای و دمنوش است. خادمانش دانشآموختگان مکتب نرجس (س) هستند و به عشق امامحسین (ع) آنجا ایستادهاند تا خدمت کنند. با هرکدامشان همکلام میشویم، میگویند تمایلی به مصاحبه ندارند و ترجیحا عکسی از آنها گرفته نشود. اعتقادشان بر این است که کارشان کار دل است و جای حرف دیگری نیست.
مریم قربانی همانطورکه استکان شربت را به دست گرفته است، رو به بانیان میگوید: خدا خیرتان بدهد که چراغ روضه را در محله ما روشن کردید. پسرش در همان نزدیکی مکانیکی دارد. صدای روضه، توجه او را به خودش جلب کرده، ماجرا را به مادرش گفته است و او هم از خیابان ثامنالائمه (ع) یک، به اینجا میآید و آخر شب با پسرش به خانه برمیگردد.
آهسته قدم برمیدارد تا پاهایش روی زمینی که با گراویه پوشانده شده است، سُر نخورد. به قول خودش «اگر بیفتم، چینی شکسته میشوم که دیگر بند نمیخورد.» میخواهد زودتر به روضه برسد. در میان راه با او همکلام میشویم. نامش صدیقه خزائی است و بیشاز هشتادبهار از زندگیاش میگذرد.
او میگوید: در این ۴۵ سالی که ساکن خیابان ثامنالائمه (ع) ۹ هستم، برای اولینبار است که میبینم روضهای به این گستردگی و پرشور در محلهمان برگزار میشود.
صدیقهخانم بههمراه دخترش آمده است. البته شیطنتهای امیرعلی، نوه کوچکش، سبب شده است آنها زودتر بهسمت حسینیه کودک بروند و امیرعلی را به آنجا بسپارند.
او میگوید: خدا خیر بدهد بانی این مراسم را که ما هم توانستیم از روضههای ماه محرم فیض ببریم. فضای باز اینجا برایم بهتر است و اگر خسته شوم، میتوانم بدون مزاحمت برای کسی، پایم را دراز کنم و جابهجا شوم.
به موازات چایخانه خواهران، حسینیه کودک هم برپا شده است. صدای بچهها کمتر از صدای مداح و سخنران نیست؛ آنقدر محو بازی هستند که حواسشان به سروصدای خودشان نیست. محمد سلیمانی بههمراه خانوادهاش از خیابان امامرضا (ع) برای حضور در روضه به اینجا میآید.
او میگوید: در اینجا نه مشکل پارک خودرو داریم و نه نگران بچهها هستیم. من و همسرم به روضه گوش میدهیم و بچهها هم بازی میکنند.
مشتاقتر میشوم تا به داخل حسینیه بروم. خانمی در ورودی جلو مرا میگیرد و وقتی خودم را معرفی میکنم، اجازه ورود میدهد. او میگوید این بچهها امانت هستند و بهجز مربیان، کسی اجازه ورود ندارد. همان ابتدا هنگام تحویل کودکان، نام و نام خانوادگی و شماره تماس والدین را ثبت میکنند تا درصورت لزوم و دلتنگی کودک، با خانوادهاش تماس بگیرند.
وقتی از تعداد کودکان میپرسم، میگویند هرشب بیشاز ۱۵۰ کودک را به آنها میسپارند و آنها با بچهها بازی میکنند تا والدینشان با خیال راحت گوش جان به مراسم بسپارند.
مربیان دانشآموخته مکتب نرجس (س) هستند و سابقهای طولانی در کار با کودک دارند؛ البته ساعت که از ۹:۳۰ شب میگذرد، روحانی به جمعشان اضافه میشود و داستان واقعه عاشورا را به زبان کودکانه برایشان تعریف میکند. آنطورکه پیشبینی میکنند در شبهای آینده بر تعداد کودکان اضافه خواهد شد. آنها دغدغه این موضوع را ندارند و میگویند مربی برای بچهها به تعداد کافی دارند.
آنطرفتر غرفهای با نام VR (واقعیت مجازی) عاشورا قرار دارد. پسربچههای قدونیمقد آنجا به صف ایستادهاند تا نوبتشان بشود. آنها با دیدن تصاویر سهبعدی واقعه عاشورا، خود را در میدان نبرد میبینند و آن اتفاقات را از نزدیک حس میکنند.
محمد که دوربین سهبعدی را روی چشمانش زده است و تصاویر را تماشا میکند، ناگهان بلند میشود و انگار در میدانی ایستاده باشد، گیج و سرگردان دور خودش میچرخد. بچهها او را با دست میگیرند و مینشانند و میگویند «باش! ما هم میخواهیم ببینیم.»، اما انگار او نمیشنود و دوباره بلند میشود.
دو خانم جوان در ورودی مراسم نشستهاند و حواسشان به مستمعینی است که وارد میشوند. به محض دیدن کفشهایی که روی آن خاک نشسته است، آنها را برمیدارند و واکس میزنند. اهل پاکستان و هندوستان هستند و برای تحصیل در مکتب نرجس (س) به اینجا آمدهاند. دوست ندارند نام و عکسشان را منتشر کنیم.
این دو نیز مانند همه بانیانی که در این مراسم حضور دارند، نیت کردهاند قدمی در مسیر عاشورا بردارند و مخلصانه به عزاداران حسینی خدمت کنند.
منور شایستهخو، مدیر مکتب نرجس (س)، درباره برگزاری این مراسم میگوید: نزدیک به پنجاهسال برنامهها را در حوزه برپا میکردیم، اما با شیوع کرونا بستر جدیدی برای ما فراهم شد تا از فضای بسته بیرون بیاییم و همراه خانوادهها در برنامهها شرکت کنیم. امسال سال دوم و برنامه چهارمی است که حوزه برگزار میکند. در این مراسم، همه کار را طلبهها مدیریت میکنند و هیئت بانوان با پشتیبانی آقایان (خانوادههایشان) میتوانند مدل خوبی برای اجتماعات ما باشند.
در این مراسم، مسائل روز را آموزش میدهیم. دوموکب پذیرایی چای برای برادران و خواهران، موکب اطعام، موکب مشاوره حقوقی، خیمه فروش محصولات فرهنگی، خیمه واقعیت مجازی با هوش مصنوعی و VR، حسینیه کودک و غرفه پاسخ به سؤالات بانوان در این ۱۰ شب دایر است.