وارد کانون ناشنوایان در خیابان توحید مشهد که میشوم، صدای استاد طب سنتی میآید که با ایما و اشاره مطالب را میگوید. نیمکتها دورتادور کلاس چیده شده است و بانوان و آقایان نشستهاند و چشم دوختهاند به استاد و برخی مواقع با همان زبان مشترک، پرسشهایشان را مطرح میکنند.
بهدنبال اتاق معصومه ترابیمقدم، رئیس کانون، هستم. نمیدانم سؤالم را چگونه مطرح کنم، زیرا ظاهرشان مثل هر شهروند دیگری است و نشانی از معلولیت ندارند. اگر در اتوبوس بنشینند یا در خیابان از کنارت رد شوند، تا وقتی با دستهایشان سخن نگویند، متوجه نمیشوید که ناشنوا هستند. شاید هم گاهی بهنظر برسد بیش از دیگران به برقراری روابط اجتماعی مشتاقند.
بالاخره یک نفر را پیدا میکنم و به طرف اتاق رئیس کانون هدایت میشوم. اتاق شلوغ است و گویا خانوادهای ناشنوا برای رفع مشکلشان به اینجا مراجعه کردهاند. ترابیمقدم با آنها گرم صحبت است و از نوع حرکات دست و صورتش بهخوبی میتوان تشخیص داد که چه زمان عصبانی است و چه زمان آرامتر بحث را پیش میبرد.
درمیان کارهایش، حواسش به ما هم هست که برای تهیۀ گزارش از مرکزشان رفتهایم و به مترجمان اطرافش میگوید به کارمان رسیدگی کنند. خودش درمیان همان بحث خانوادگی گاهی از پشت میز بلند میشود. کاری را انجام میدهد و دوباره بحث را آرام میکند. برای اینکه بتوانیم با «حسین تقیزاده»، بنیانگذار کانون، هم ارتباط برقرار کنیم، لیلا منیری، یکی از مترجمانِ کانون هم همراهیمان میکند.
حسین تقیزاده ۷۵ سال دارد و کارمند بازنشستۀ بهزیستی است. او اولین کانون ناشنوایان مشهد را در سال ۶۵ راهاندازی کرده است. منیری ضمن ترجمۀ این گفتههای تقیزاده، پرسشهای ما را برای این پیشکسوت کانون ترجمه میکند.
او از قول تقیزاده میگوید: «کارمند بهزیستی بودم و برای کارم به تهران رفته بودم که از کانون ناشنوایان بازدید کردم. کانون تهران از سال ۱۳۳۲ شکل گرفته بود و خدمات خوبی به این افراد میداد.
هنگامی که از تهران برگشتم، با خودم فکر کردم چرا ما در شهرمان چنین مرکزی نداشته باشیم؟ با این فکر که باید ما هم مرکزی برای دورهم جمع شدن و آموزش و ارائه خدمات داشته باشیم، اقدام به تأسیس کانون کردم.
سال ۶۵ مجوزهای لازم را از استانداری گرفتیم و بعد به بنیاد مستضعان مراجعه کردیم و آنها یک اتاق در خیابان مدرس یا همان چهارطبقه به ما دادند. این اولین مکان کانون ناشنوایان بود. هیئتامنا انتخاب شدند و در این سالها چندین دوره انتخابات برگزار شده و کانون، هفت یا هشت رئیس به خود دیده است.
بعد از هشت سال که در آن ساختمان بودیم، کانون به مکان فعلی در خیابان توحید منتقل شد؛ البته قبل از اینکه کانون تأسیس شود، ناشنوایان یک هیئت مذهبی داشتند که سال تأسیس آن ۱۳۳۷ یا ۱۳۳۸ بود، اما فعالیت آنها همواره از کانون جدا بوده است.
در این سالها برای ناشنوایان کارهای بسیاری ازجمله کاریابی انجام دادهام؛ بهعنوان مثال ۴۰ ناشنوا را برای کار به ایرانخودرو، نان رضوی و کارخانههای مختلف معرفی کردم.
برای ازدواج، سوادآموزی و گواهینامۀ این گروه هم اقدام کردم. آن دوران کمترکسی، فرهنگ ارتباط برقرار کردن با ناشنوایان را میدانست و بیشتر مردم با آنها بیگانه بودند که با این اقدامات کانون، ناشنوایان از انزوا خارج شدند.».
بهدنبال فرصتی هستم تا بتوانم با ترابیمقدم که سخت درگیر رتقوفتق امور است، گفتگویمان را شروع کنم. همین که فرصتی دست میدهد، او به منیری اشاره میکند که با تلفن صحبت کند و حرفهایش را برای فردی که پشت خط است، ترجمه کند.
آنطرف خط کسی نیست جز پسر ترابیمقدم که امسال وارد دانشگاه شده است. تلفن را میگیرم و با او صحبت میکنم. اولین جملهای که میگوید، برایم بسیار جالب است: «مادرم اگر شنوا بود، رئیسجمهور میشد.».
او ادامه میدهد: «به مادر افتخار میکنم. در جمع دوستانم میگویم مادرم ناشنواست و این همه توانایی دارد. حالا شما بگویید مادرتان با اینکه شنواست، این همه فعال هست؟ گاهی دوست داشتم مادرم برایم لالایی بخواند، اما او محبتش را از راههای دیگر نشان میداد.».
حالا دیگر ترابیمقدم سرتاپا گوش است تا منیری رابطمان شود: «متولد ۵۳ هستم و تحصیلاتم را تا مقطع دپیلم ادامه دادم. همسرم هم ناشنواست و برای انجام امور خیر با خیران در ارتباط است و به این وسیله با کانون همکاری میکند.
دخترم مدرک کارشناسیاش را گرفته است و پسرم دانشجوست. با کانون از همان دوران کودکی آشنا شدم. سال ۸۵ با رأی اعضا به ریاست کانون انتخاب شدم. در حال حاضر ۳۰ نفر از همکاران و مترجمان ما بهصورت افتخاری در کانون فعالیت میکنند.».
او دربارۀ اعضا و فعالیتهایی که کانون انجام میدهد، میگوید: «۴ هزار پرونده از اعضا در این کانون به ثبت رسیده است و برای آنها کارت مخصوص صادر کردهایم.
فعالیتهای ما به هشت بخش تقسیم میشود که هرکدام از این بخشها، وظایف مخصوص خودشان را برعهده دارند؛ این بخشها عبارتند از: امور فرهنگی «مانند تئاتر و سرود» که ناشنوایان این مرکز توانستهاند مقام دوم کشوری را در اردیبهشت امسال کسب کنند.
امور آموزشی مانند «آموزش زبان اشاره، برگزاری کلاسهای آموزشی مختلف»، امور اجتماعی «مشاوره و پیگیری مسائل حقوقی و قضایی ناشنوایان»، امورخیریه و مشارکتهای مردمی که در این زمینه نیز ۳۰۰ خانوار را تحت پوشش داریم و مواد غذایی بین آنها توزیع کردهایم.
همچنین در تهیۀ جهیزیه به آنها کمک میکنیم. امور رفاهی «تسهیلات وام بانکی»، بهداشت و درمان «طرح ویزیت رایگان و سمعک» که یک روز در هفته خانم «گروانی» که مددکار است، به کانون میآید و در زمینه تنظیم، خرید، تعمیر و قالب سمعک به ناشنوایان کمک میکند.
بهای تمامشدۀ خدمات برای افرادی که از این خدمات استفاده میکنند، بسیار کمتر و گاهی نیمهبهاست. در هفته ۲۰ مراجعه در زمینه سمعک داریم که به همۀ آنها خدمات داده میشود. مشاورۀ قبل و بعد ازدواج و تربیت فرزندان و طرح سامانۀ اعزام مترجم هم از برنامههای ماست.».
ترابیمقدم طرحی را برای اولینبار در کشور ارائه کرده است که در مشهد در حال اجراست. او برای این طرح از سازمان بهزیستی کشور لوح تقدیر گرفته است.
از منیری میخواهم تا از چگونگی شکلگیری این طرح برایمان بگوید. او توضیح میدهد:«ناشنوایان مشکلات بسیاری دارند. آنها قادر به سخن گفتن نیستند و در این وضعیت، مجبور به انجام کارهای روزمره همچون ارتباط برقرار کردن با دیگرانند.
زندگی در این وضعیت اصلا آسان نیست، اما ناشنوایان در همین وضعیت زندگی میکنند. با وجود معلولیت، درس میخوانند، در جامعه رفتوآمد میکنند، خرید میکنند و در یک کلام، همۀ فعالیتهایی را که نیاز به شنیدن و سخن گفتن دارد، انجام میدهند.
در این میان گاهی برای آنها مشکلات حقوقی، پزشکی، انتظامی و... پیش میآید که باید به ادارهها و ارگانها مراجعه کنند، اما حقوحقوقشان پایمال میشود. متاسفانه اطرافیان ناشنوایان در بسیاری از مواقع بهجای آنها تصمیمگیری میکنند و حتی حرف میزنند.
گاهی نیز به آنها میگویند باشد بعد، برایت میگویم که چه اتفاقی افتاده است. قبلا اگر ناشنوایی میخواست فردی همراه او باشد، باید هزینه مترجم را خودش پرداخت میکرد؛ به همین خاطر تصمیم گرفتم سامانۀ اعزام مترجم را راهاندازی کنم تا ناشنوایان بتوانند بهطور مستقیم نظر و حرفشان را به گوش مسئولان برسانند.
مترجم هیچ دخالتی نمیکند و فقط حرفها را برایشان ترجمه میکند. هنگامی که موضوع را با معاونت توانبخشی بهزیستی مطرح کردم، آنها بسیار استقبال و مقدمات کار را فراهم کردند. در این طرح ناشنوا در هرجا و در هر ساعت از شبانهروز احتیاج به مترجم داشته باشد، با ارسال پیامک، درخواست مترجم میکند و برایش مترجم ارسال میشود.
هزینۀ مترجم هم با بهزیستی است. اتفاق خوب دیگر این است که سازمان بهزیستی کشور به تمام بهزیستیهای کشور دستور اجرای این طرح را داده، اما بهدلیل نبود بودجه این طرح فقط در مشهد اجرا شده است.».
او ادامه میدهد: «هماکنون ۱۷ مترجم در کانون مشغول هستند که همگی بهصورت افتخاری کار میکنند. این افراد از فرزندان ناشنوایان هستند و به زبان اشاره تسلط دارند.».
صحبت از مشکلات که میشود، ترابیمقدم میگوید: «بزرگترین مشکل ما کمبود فضاست و بهدلیل همین مشکل ما نمیتوانیم پاسخگوی حجم انبوه مراجعان باشیم. فضای مناسبی نداریم تا بتوانیم کلاسهای آموزشی را در آن برگزار کنیم. ازسویی هر ماه یکمیلیونو ۶۰۰ تومان هزینه برای این مکان قدیمی پرداخت میکنیم که برایمان بسیار زیاد است.
بهتازگی فضایی را در خیابان مجد دراختیارمان قرار دادهاند که با بودجهای که بهزیستی کشور در اختیارمان قرار داده است، میخواهیم این فضا را دوباره بسازیم. از خیران میخواهم که ما را در ساخت این مجموعه همراهی کنند تا بتوانیم هرچه سریعتر کار ساخت ساختمان جدید را به پایان برسانیم.
مشکل دیگر ما اشتغال ناشنوایان است. گاهی سختترین کارها به این افراد سپرده میشود و بعد مدتی از کار اخراج میشوند و عدهای هم بیکار هستند، درصورتیکه ناشنوایان، کار با رایانه را بهخوبی میتوانند انجام دهند و توانمندیهای چشمگیری در این حوزه دارند.».
لیلا منیری از پدر و مادری ناشنوا متولد شده است و با درد این گروه از افراد بهخوبی آشناست. او دوران کودکیاش را در همین کانون پشتسر گذاشته است و خاطرههای بسیاری از محل کانون قدیمی دارد.
او از سال ۹۳ بهطور رسمی همکاریاش را با کانون شروع کرده است. هنگامی که سامانه مترجمان ناشنوایان راهاندازی میشود، او با توجه به اینکه گواهینامه زبان اشاره را در سال ۹۰-۸۹ گرفته و به این زبان مسلط بوده است، بهدنبال مدرک مترجمی میرود و چهار دوره بینالمللی را میگذراند و مدرک بینالمللیاش را میگیرد.
سال گذشته در مترجمی مقام اول را در کشور کسب کرده و با گروه سرود کانون بهعنوان مربی سرود، مقام اول کشوری را به دست آورده است. خودش میگوید: «تا قبل از راهاندازی این سامانه حق ناشنوایان بسیار پایمال میشد.
با افتتاح سامانه، ناشنوا بهصورت آنلاین میتواند درخواست مترجم کند تا در آزمایشگاه، دادگاه، دکتر، بیمه، پست، ثبتنام مدرسه و... برایش مترجم فرستاده شود. مترجم بهنوعی صدای ناشنواست و بهطور دقیق آنچه میشنود، ترجمه میکند.».
او توانمندیهای ناشنوایان را ذکر میکند و میگوید: «اینکه ناشنوایان در انزوا هستند، صحبت درستی نیست. اعضای کانون ما بسیار فعال هستند و مقامهای کشوری بسیاری را در فوتسال، شنا، بولینگ، والیبال، سرود و... دارند، حتی برخی ورزشکاران ما عضو تیم کشوری هستند.». قصد خروج از کانون را دارم. اعضا در گوشهوکنار این ساختمان قدیمی گردهم جمع شدهاند و به تبادل اطلاعاتشان میپردازند. گویی قصد رفتن به خانههایشان را ندارند.
* این گزارش شنبه ۶ آبان ۹۶ در شمـاره ۲۶۶ شهرارا محله منطقه۲ به چاپ رسیده است.