کد خبر: ۵۶۸۰
۲۷ تير ۱۴۰۲ - ۱۰:۵۹

هیئتی‌های محبان حسین(ع) اهل تو و من نیستند!

هیچ‌کس در هیئت محبان حسین(ع)، رهروان شهدا» اهل تو و من نیست و همه یکدل هستند و به یکدیگر کمک می‌کنند و هر‌کس گوشه‌ای از کار را می‌گیرد.

پسربچه روی چهارپایه ایستاده و با دستان کوچکش گوشه‌ای از پرچم عزای اباعبدالله(ع) را به دست گرفته است. پسر دیگری با اشاره دست آن طرف پرچم را نشان می‌دهد و راهنمایی می‌کند تا صاف و مرتب بیرق سیاه روی دیوار نصب شود. بعد از اینکه پرچم جای خودش را پیدا می‌کند، پسربچه دستی روی نام مبارک امام‌حسین (ع) می‌کشد و هم‌زمان زیر لب صلواتی می‌فرستد.

با اینکه سن و سال چندانی ندارند، نوکری و خادمی در دستگاه اباعبدالله (ع) را به‌خوبی یاد گرفته‌اند. هجده سال از تأسیس هیئت نوجوانان «محبان‌حسین (ع)، رهروان شهدا» در محله بهارستان می‌گذرد. هیئتی که جلسات قرآن یکشنبه‌های هر هفته آن، قاریان قرآن، مداحان و طلبه‌های بسیاری پرورش داده است.

در آستانه ماه محرم که شهر حال و هوای دیگری به خود می‌گیرد، اعضای نوجوان این هیئت مشغول سیاه‌پوش‌کردن مسجد محله و هیئتشان هستند.


پرورش مداحان

سال‌۸۴ چهار نوجوان از پایگاه بسیج شهید‌صیاد شیرازی مسجد حضرت قمربنی‌هاشم (ع) احساس کردند که برنامه‌های پایگاه برای جذب بچه‌ها کافی نیست و باید کودکان و نوجوانان را به‌شکل دیگری پای منبر تفسیر قرآن آورد. آن‌ها تصمیم گرفتند هیئت نوجوانان را راه‌اندازی کنند و برای این کار خود، اهداف بلند‌مدتی طراحی کردند.

مجتبی شوشتری یکی از همان نوجوانان است که همچنان ریاست هیئت نوجوانان «محبان حسین (ع)، رهروان شهدا» را بر‌عهده دارد. به‌نرمی و بسیار محترمانه با بچه‌ها صحبت می‌کند. درکنار آن‌ها حاضر شده است برای سیاه‌پوش‌کردن مکان هیئت و مسجد کمکشان کند.

شوشتری اصالتا خوزستانی است. در اهواز متولد شده و از سال ۷۷ همراه خانواده‌اش ساکن مشهد شده است؛ او در حین راهنمایی بچه‌ها برای برپایی بیرق عزا از زمانی می‌گوید که هیئت شکل گرفت؛ «زمانی‌که در محله سیدی ساکن شدیم، مسجد حضرت قمربنی‌هاشم (ع) بسیار کوچک بود و این محله ساکنان زیادی نداشت؛ به‌همین‌دلیل ایام شهادت و ولادت مراسم غریبانه برگزار می‌شد.»

او ادامه می‌دهد: همراه احمد طاهری، مجید چوپانی و مرتضی یوسف‌زاده که از بچه‌های پایگاه بسیج بودند، پایه هیئت نوجوانان را بنا نهادیم و از همان اول هدفمان این بود که چطور نوجوان و جوان آینده را تربیت کنیم.

سال اول تعداد اعضای هیئت هفت‌هشت نفر بیشتر نبود، اما کم‌کم تعدادشان زیاد شد؛ «روخوانی و روان‌خوانی کلام‌الله مجید را در این جلسه داشتیم و هر هفته یکی از بچه‌ها برای برگزاری جلسه در خانه‌شان اعلام آمادگی می‌کرد. در‌کنار تلاوت قرآن در ایام ولادت و شهادت هم مراسم مولودی‌خوانی و عزاداری برپا می‌شد. احساس استقلال و اینکه بچه‌ها می‌توانند در‌کنار هم یک برنامه را هدایت کنند، سبب شد کودکان و نوجوانان جذب هیئت شوند.»

شوشتری با اشاره به اینکه چهل‌نفر از اعضای هیئت بین هشت تا بیست‌سال سن دارند، توضیح می‌دهد: در هجده سال گذشته، پانزده‌مداح اهل‌بیت (ع) و بیست‌روحانی از همین هیئت پرورش یافتند و همچنان ارتباط خود را با هیئت حفظ کرده‌اند و برای آموزش قرآن و گفتن احکام در جلسات شرکت می‌کنند.

نوزدهمین میزبانی «محبان حسین(ع) رهروان شهدا» در محرم

 

بزرگ شدن پای منبر امام حسین(ع)

پرچم کوچکی را برداشته است و با دقت آن را تا می‌زند. نگاهی به پرچم می‌اندازد و دوباره بازش می‌کند، انگار که باب دلش نیست. شهریار کریمی هشت‌ساله کوچک‌ترین عضو هیئت است که برای شروع محرم شور و شوق زیادی دارد. او می‌گوید: دو سال پیش، دوستم، معراج، من را به هیئت آورد.

در جلسه اول دیدم وقتی بچه‌ها سوره‌ای را از حفظ می‌خوانند، آقای شوشتری به آن‌ها هدیه می‌دهد؛ پس سوره‌ای را حفظ کردم و دوباره به هیئت آمدم. با زبان کودکانه‌اش توضیح می‌دهد: ایام محرم بیشتر دوست دارم به هیئت بیایم؛ چون با بچه‌ها سینه می‌زنیم، به مسجد می‌رویم و پرچم‌های سیاه می‌زنیم. عاشورا و تاسوعا در خیابان شربت پخش می‌کنیم.

حسین یوسف‌زاده نه‌ساله یکی دیگر از بچه‌هیئتی‌ها ادامه صحبت‌های دوستش را می‌گیرد و می‌گوید: ما بچه‌ها به‌خاطر این به هیئت می‌آییم که خدمت به درگاه امام‌حسین (ع) را دوست داریم. پدرم همیشه از کربلا و اسارت حضرت زینب (س) برایم گفته است.

وقتی به جلسه هیئت می‌آییم، داستان‌های بیشتری از امام‌ها می‌شنویم. حسین ظرف قندانی را که در دست دارد، با دستمالی تمیز می‌کند و توضیح می‌دهد: دو‌سه روز بیشتر به محرم نمانده است و باید لباس‌های سیاهمان را بپوشیم و برای پذیرایی از عزاداران آماده باشیم.

 

بها دادن به نوجوانان

سامان بذرکار هفده‌سال دارد و به‌دلیل قد بلندش بیشتر کار‌های نصب پرچم روی دیوار را به‌عهده گرفته است. با چند سوزن داخل دستش که برای محکم‌کردن پرچم روی دیوار است، بازی می‌کند؛ «مادرم دوست داشت که پای منبر اباعبدالله (ع) بزرگ شویم. شش‌سالی می‌شود که با جان و دل به هیئت می‌آیم و در برپایی مراسم کمک می‌کنم.»

او که علاقه بسیاری به مداحی دارد، می‌گوید: دو‌سه‌سال پیش به آقای شوشتری گفتم دلم می‌خواهد مداح شوم و برایم جالب بود که با روی باز پذیرفت. متنی را به من داد تا تمرین کنم و جلسه بعد خواست میکروفون را به دست بگیرم و مداحی کنم.

سامان از این اعتماد بسیار خرسند است؛ «هیچ‌کس در هیئت اهل تو و من نیست و همه یکدل هستند و به یکدیگر کمک می‌کنند. ایام محرم و صفر باشد یا دهه ولایت و کرامت؛ فرقی نمی‌کند. کافی است بچه‌ها بدانند به حضور آن‌ها نیاز است؛ هر‌کس گوشه‌ای از کار را می‌گیرد.»

سعید برادر سامان بیست‌ساله است و از پانزده‌سالگی عضو هیئت بوده است. او که دانشجوی رشته نرم‌افزار کامپیوتر است، دو‌سالی می‌شود که علاوه‌بر مشارکت در برگزاری مراسم، بنر‌های تبلیغاتی هیئت را هم طراحی می‌کند؛ «از بچگی که پدر و مادرمان ما را به مجالس روضه می‌بردند، زیر پرچم آقا اباعبدالله(ع) بزرگ شدیم و یاد گرفتیم که نباید برای خدمت به میهمانان حضرت کم بگذاریم.»

 

حال و هوای محرم را با هیچ‌چیز عوض نمی‌کنم

صحبتمان با بچه‌های هیئت گل انداخته است که یکی از پسر‌ها توجهمان را جلب می‌کند. پرهام بهنام سیزده‌ساله کاغذ‌هایی با طرح‌هایی از ماجرای فدک، واقعه کربلا، سخن‌گفتن حضرت‌علی (ع) در چاه و‌... را مرتب می‌کند؛ «این کاغذ‌ها برای بچه‌های کوچک است تا آن را رنگ‌آمیزی کنند و قصه هر اتفاق را بشنوند.»

پرهام درباره شروع ماه محرم نیز می‌گوید: حال و هوای ده شب اول محرم را با هیچ‌چیز عوض نمی‌کنم. بیشتر وقتم را در مسجد و هیئت می‌گذارنم. در‌کنار سینه‌زنی و پذیرایی، هرسال مطلب جدیدی درباره امام‌حسین (ع) و یارانش یاد می‌گیرم و برای دوستانم تعریف می‌کنم.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44