شیخ احمد کافی یزدی متولد ۱۳۱۵، از روحانیان و خطیبان نامدار پیش از پیروزی انقلاب بود. سخنرانیهای وی پرشور و با مخاطبان زیاد برگزار میشد. طنین سخنان گرمش و مراکز دینی پرشماری که به همت او ساخته شده پس از سالها هنوز ماندگار است.
او در عصر پهلوی اول در یک خانواده ده نفری به دنیا آمد، پدرش حاج میرزامحمد کافی یزدی و مادرش خانم زهرا غفورپور بود. پدربزرگش میرزا احمد کافی یزدی، از علمای معروف یزد به قصد زیارت به مشهد عزیمت کرده و در آنجا سکنی گزیده بود.
او در یکی از سخنرانیها اینطور تعریف میکند: «یکی از من پرسید شما اهل کجا هستید؟ من هم گفتم اهل بینالملل، اصلیتم یزدی است متولد مشهد و ساکن تهران».
کافی همزمان با تحصیل دروس جدید در نزد جد خود به فراگیری علوم اسلامی پرداخت. بخشی از مقدمات را نزد وی فراگرفت و در ۱۳۲۷ ش. وارد مدرسه علمیه نواب مشهد شد.
او برای ادامه تحصیلات دینی و کسب معرفت از حوزه علمیه نجف در سال ۱۳۳۳ شمسی به همراه میرزا احمد کافی عازم آن شهر شد و در مدرسه سید به تحصیل پرداخت و طی پنج سال اقامت در آن حوزه از محضر استادانی، چون آیات عظام خویی، حکیم، راستی کاشانی و مدنی بهرهمند گردید و سپس به قم آمد و تا سال ۱۳۴۰ در قم ساکن بود و به ادامه تحصیلات دینی پرداخت.
کافی مهدیههای متعددی در شهرهای مختلف ایران تأسیس کرد. وی اواخر سال ۱۳۴۷ با کمکهای مردمی قطعه زمینی به مساحت ۴هزار متر در منطقه امیریه تهران خریداری و مهدیه تهران را تأسیس کرد.
محور سخنان دینی او مقابله با فساد در بین جوانان و توجه عموم مردم به ساحت قدسی حضرت، ولی عصر (عج) و روشنگری علیه حرکتهای ضددینی در آن دوران بود.
وی به رغم کشمکشها و احضارهای مکرر از جانب مقامات پلیس و نیروهای امنیتی حکومت با حضور فعال خود به ارائه خدمات دینی و ارشادی و تبلیغی و حمایت از گروههای مبارز و پرورش نیروهایی برای مبارزه با حکومت پهلوی میپرداخت.
کافی زمانی احضار و زمانی دیگر در بازداشت و گاهی تبعید میشد و این فشارها و محدودیتها، باعث نشد وی دست از فعالیت و مبارزه بردارد. به طوری که دو سال قبل از مرگش یعنی در سال ۱۳۵۵ که به مدت دو سال به ایلام تبعید شد، او به خدمات اجتماعی و فرهنگی در این شهر دست زد.
تاسیس حوزه علمیه، ساخت مسجد، مدرسه و حمام در ایلام، ساخت و بازسازی چندین حمام، مدرسه و مسجد در دیگر شهرهای استان ایلام، و روستاهای اطراف از جمله خدمات وی در زمان تبعید است.
وی به شیوههای گوناگون به خانوادههای بیسرپرست و محروم کمک میکرد. صدها خانواده مستمند را زیر نظر خویش داشت. لولهکشی آب برای خانوادهها، تأمین هدایایی، چون کفش، لباس و… برای بیبضاعتان از جمله خدمات وی است که بعدها به همین دلیل به عنوان کمک به خانواده خرابکاران و مخالفان شاه، دستگیر شد.
نخستین گزارش ساواک علیه وی در سال ۱۳۴۱ تهیه شد. کافی در سحرگاه جمعه ۳۱ تیرماه ۱۳۵۷ بر اثر تصادف رانندگی به شکل مرموزی کشته شد. در این تصادف یک کامیون ارتشی با ماشین پژویی که وی در آن قرار داشت تصادف کرد.
برادر او (حسن) از احتمال کشته شدن احمد کافی در آمبولانس توسط عوامل ساواک، سخن گفتهاست. نصیری (رئیس ساواک) گفته بود که طرح تصادف به دستور مستقیم محمدرضا پهلوی بوده است. هرچند احتمالات دیگری هم مطرح است.
با پخش خبر تصادف کافی، مردم شهرها و روستاهای دور و نزدیک پیاده و سواره، مسیرهای منتهی به شهر راه، را با حضور خود اشغال کرده بودند. پس از گذشت چند ساعت سراسر مسیر جاده قوچان ـ مشهد پوشیده از ماشینهای شخصی بود و در مسیر حرکت شعار سر میدادند.
نیروهای دولتی سعی کردند از گسترش موج تظاهرات و شعارها ممانعت شود. اخبار دیگری هم حاکی از آن است که عدهای از جوانان مذهبی شهر تهران برای بردن و دفن کردن بدن او راهی مشهد شدند که با ممانعت نیروهای نظامی مواجه شدند.
هنگام تشییع جنازه احمد کافی، مردم به تظاهرات و راهپیمایی پرداختند و در مسیر حرکت از میدان فردوسی تا مسجد جعفریها شعارهایی سر دادند و گزارشهای ساواک خراسان در این زمینه نمایانگر این مدعی است.
به عنوان نمونه در گزارش چنین آمدهاست: «عده زیادی برای تشییع جنازه کافی آمدهاند و مشغول قطع کردن برقهای چراغان و شکستن لامپها و شیشههای مغازهها هستند؛ و شعار میدهند زنده باد خمینی…».
به نقل یکی از کارمندان وقت شهرداری مشهد جنازه احمد کافی به آرامگاه خواجه ربیع منتقل و با حالتی شبیه حکومت نظامی و بدون حضور مردم دفن و ورودی قبر به قطر یک متر بتن ریخته شد.
هدف از این کار این بود اگر کسی برای بردن جنازه مراجعه کرد نتواند به مقصود خود برسد، زیرا شنیده شده بوده که احمد کافی وصیت کرده بود جنازهاش در مهدیه تهران دفن شود.