سمیرا یارمحمدی، متولد 1368 در محله اسماعیلآباد زندگی میکند. این بانوی خیاط و هنرمند مشهدی که در ابتدای کار با سرهم کردن پارچههای رنگارنگ در کنار هم، دوخت و دوز میکرد، اندک زمانی بعد از آغاز فعالیت در این حوزه با استفاده از پشتکاری مثالزدنی و با پیمودن مسیری سخت موفق میشود به بخشی از رؤیاهایش جامه عمل بپوشاند. او را در محله به عنوان خیّری خیاط میشناسند چون بخشی از وقتش را صرف آموزش خیاطی با بهای بسیار ناچیز به بانوان محله میکند. در این گزارش روایت زندگی این بانوی هنرمند را از زبان خودش مرور میکنیم تا بدین گونه بیشتر با او آشنا شویم.
از سال 88 به دلیل علاقه شدید به خیاطی، تصمیم گرفتم در این حوزه به کار بپردازم و آیندهام را با خیاطی گره بزنم، البته پیش از آن تا مقطع سوم راهنمایی درس خوانده و پس از آن وارد حیطه یادگیری خیاطی شده بودم. مربیام مقدمات خیاطی را به من آموزش داد و من شروع به کار کردم. پدرم توان مالی خوبی نداشت که به من کمک کند، بنابراین آن زمان با 2هزار تومان 2هزار تومانی که روزانه جمع کردم، اندوختهام را به 40 هزارتومان رساندم و با کمی پول قرضی توانستم چرخ خیاطی بخرم. بعد برای آموزش به مربی مراجعه کردم و پس از گذراندن یک دوره آموزشی دوماهه، به دلیل اینکه توان اجاره مغازه را نداشتم در خانه مشغول به کار شدم. کم کم با پسانداز کردن و کار در خانه توانستم مبلغ مورد نیاز برای شرکت در دوره آموزشگاه را فراهم کنم تا دورههای پیشرفته خیاطی(ژورنال، نازکدوزی، ضخیمدوزی و ...) را بگذرانم. بعد از پایان این دورهها مدتی کار کردم تا بتوانم پساندازی برای پایان دوره داشته باشم و سپس برای دادن آزمون فنیوحرفهای راهی سرخس شدم تا مدرک فنی و حرفهای را آنجا دریافت کنم، زیرا دریافت مدرک در سرخس ارزانتر بود. پس از گرفتن مدرک باز هم حدود 4 سال در منزل فعالیت کردم تا اینکه توان اجاره یک مغازه را پیدا کردم و بدین گونه آموزشگاه خیاطی خودم را در سال 1394 راهاندازی کردم. سپس با کمک اطرافیانم گروهی را تشکیل دادیم تا بتوانم کارهای تولیدی بیشتری انجام دهم و فعالیتم را در اینباره بیشتر کنم، البته تعدادی از افراد گروه داخل خانه چرخ خیاطی داشتند و همانجا کارها را انجام میدادند.
زمانی که آموزشگاه را دایر کردم، بیشتر خانوادههای محلات نزدیک به دلیل اینکه از قشر ضعیف جامعه بودند، دختران خود را برای آموزش خیاطی راهی آموزشگاه میکردند تا هم هنری بیاموزند و هم کمک خرج خانواده باشند و کسب درآمد کنند. حدود 67 هنرجو در آموزشگاه من تعلیم دیدند و راهی بازار کار شدند، البته پس از جابهجایی ما به این محله، دوباره آموزشگاهم را در اسماعیلآباد دایر کردم و اکنون نیز هنرجوی تحت تعلیم دارم. حدود 4 سال است که در این محله ساکن هستیم. در این محله بارها از مادران خواستهام دخترانشان را با هزینه خیلی کم به من بسپارند تا خیاطی یادشان بدهم. در اسماعیلآباد با گرفتن 100تا 200هزار تومان آموزش خیاطی میدهم. این پول تنها هزینه نخ و برق چرخهای خیاطی است. حتی لوازم کار را هم در اختیارشان قرار میدهم تا هنری بیاموزند و از پس خرج و مخارج خود برآیند.
در طول فعالیت خیاطی کمکم به سبکهای مختلف سنتی دوزی علاقهمند شدم و نمونههایی از این سبکهای سنتی را روی جانماز، کیف و کفش پیاده کردم، اما بودجه کافی برای راهاندازی و شرکت در نمایشگاه نداشتم. به دلیل اینکه درباره خیاطی تخصص و مهارت بسیاری دارم، خیلی دوست داشتم کارگاه بزرگی راهاندازی کنم و در این حوزه اشتغالزایی انجام دهم، اما متأسفانه نشد و از هیچ جایی هم حمایت نشدم. اکنون تلاش دارم که نمایشگاهی برای عرضه لباسهای سنتی ایجاد کنم تا حداقل نتیجه زحماتم را برای عموم مردم به نمایش بگذارم.
اکنون 3 پایه چرخ خیاطی دارم که با همین چرخها خاطرات زیادی را برای خودم ثبت کردهام، شخصیدوزی کردم و در کنار آن انواع لباسهای سنتی و لباس بیمارستانی هم دوختهام. از زمان شیوع کرونا دوخت لباسهای شخصی و سفارشی را کنار گذاشتهام و مشغول دوخت لباس مخصوص کروناییها (محافظ بیمار و پرستار)، گان و ماسک شدهام. تاکنون 12 هزار لباس و 22 هزار ماسک در کارگاه زیر نظر خودم با کمک همکارانم آماده کرده و تحویل دادهایم.
اکنون به هر دری میزنم تا شرایط را فراهم کنم و به دختران تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی(ره) که علاقه مند به خیاطی هستند این هنر را آموزش دهم. بارها به کمیته امداد و فنی و حرفهای رفتهام تا هماهنگیهای لازم را برای آموزش به این دختران انجام دهم، زیرا وقتی میبینم برخی از این دختران نیازمند به جای آموزش هنر وقتشان را در کارهای نادرست میگذرانند دلم میسوزد. امیدوارم بتوانم قدم کوچکی در این راه بردارم.