کد خبر: ۵۱۶۶
۱۰ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۱:۱۲

چهارشنبه‌ها یک پرس بیشتر می‌پزیم

دوسال است دویست‌نفر از بانوان محله آب‌و‌برق در چهارشنبه‌های زیارتی امام‌رضا (ع)، وعده ناهارشان را برای چند نفر بیشتر درست می‌کنند.

همسایه امام‌رضا (ع) بودن برای همه ما مشهدی‌ها یک توفیق است که تا لحظه مرگ همراهمان می‌ماند. انگار معنای این همسایگی، سال‌ها و دهه‌ها به زندگی‌مان وزن می‌دهد و در ما احساس دین ایجاد می‌کند. این دین سبب می‌شود هرکدام ارادتمان را به‌نوعی به آقا نشان دهیم؛ یکی با زیارت، یکی با مودت و دیگری با کار‌های خوب دیگر.

دوسال است که یک گروه دویست‌نفری از اهالی محله آب‌و‌برق دور هم جمع شده‌اند و هر چهارشنبه که روز زیارتی امام‌رضا (ع) است، وعده ناهارشان را برای چند نفر بیشتر درست کرده و آن را در طبق اخلاص به مسجد امام‌صادق (ع) تقدیم می‌کنند.

چهارشنبه‌ها قبل از نماز مغرب و عشا در مسجد بر‌وبیایی است. بوی غذا‌های مختلف، از قورمه‌سبزی و پلومرغ تا عدس پلو و جوجه‌کباب، نه‌تن‌ها در مسجد، بلکه در منازل پراکنده می‌شود تا وعده غذایی باشد سر سفره نیازمندان.

یک پرس بیشتر برای یک گرسنه

فاطمه‌خانم برای ناهار امروز قرمه‌سبزی درست کرده است. سعی می‌کند چهارشنبه‌ها غذای مقوی بپزد. غیر از خانواده پنج‌نفره خودش، هشت‌پیمانه برنج بیشتر درنظر گرفته و گوشت و حبوبات قابلمه خورش را هم بیشتر کرده است. بوی زعفران دم‌کشیده، عطر برنج ایرانی را دوچندان کرده است. خورش‌ها را که روی برنج می‌ریزد، این جمله مادرش را تکرار می‌کند: «وقتی می‌خواهی به نیازمند کمک کنی، سیر و پُر بگذار تا گوشت شود به جانشان.»

فاطمه صنعتکار سال گذشته ایده طبخ کریمانه در روز چهارشنبه به ذهنش رسید و هر هفته بیش از دویست‌نفر را با همین برنامه اطعام می‌کند. او دستگیری از نیازمندان را از مادرش آموخته است. بچه همین محله بود و در دبستان «معلم» درس می‌خواند. از کودکی می‌دید که مادرش، اعظم قربان‌زاده، با افسر قوی‌پنجه، مسئول خیریه حضرت ابوالفضل (ع)، چطور برای نیازمندان بسته‌های معیشتی و لوازم زندگی فراهم می‌کنند.

خودش هم که بعد از سال‌ها با دوستان دوران کودکی‌اش در مسجد امام‌صادق (ع) دور هم جمع شده‌اند، با همان شیطنت‌ها و شوخی‌های دخترانه، ایده‌های جالبی مطرح می‌کنند. سال گذشته در همین ایام دهه کرامت بوده که ایده طبخ یک پیمانه بیشتر به ذهنش رسیده و وقتی آن را با دوستانش در مسجد مطرح کرده، با استقبال خوبی روبه‌رو شده است.

دیگ بزرگی را که در حیاط خانه‌شان جای مستقلی برای خودش دارد، نشان می‌دهد و می‌گوید: سال‌هاست که با همکاری هیئت محل در مناسبت‌های مختلف برای تعداد زیاد غذا پخته‌ایم. گاهی تا ۳ هزار پرس غذا درست کرده و برده‌ایم سمت گاز و خیابان رسالت و بولوار توس توزیع کرده‌ایم. صحنه‌هایی از مردم گرسنه دیده‌ایم که دلمان به درد می‌آمد و گاهی گریه می‌کردیم.

یک ظهر تابستان بود که به ذهنم خطور کرد غیر از مناسبت‌های خاص هم به فکر سفره نیازمندان باشیم. اما این کار نیاز به خیّری داشت که هزینه مواد اولیه غذا را تأمین کند. وقتی داشتم برای خودمان غذا درست می‌کردم، با خودم گفتم یک پرس بیشتر یک نفر را سیر می‌کند؛ اگر از هر خانه فقط یک غذا جمع شود، به چند نفر می‌توانیم غذای گرم برسانیم؟

برکتش به زندگی آدم می‌رسد

فاطمه این ایده را با دوستانش در مسجد مطرح می‌کند، «اطعام مهدوی در چهارشنبه‌های امام‌رضایی» با نیت سلامتی امام‌زمان (عج). وقتی می‌بیند خانم‌های مسجدی استقبال کرده‌اند، با مادرش و حاج‌خانم قوی‌پنجه هم مشورت می‌کند و از آن‌ها که عمری در کار خیر بوده‌اند، حمایت می‌خواهد. در جمع نمازگزاران این طرح بیان می‌شود و بعد هم گروهی دویست‌نفره تشکیل می‌دهند.

بعد از فاطمه‌خانم به خانه لیلا سجادی، همسایه دیگر، می‌رویم که رفیق قدیمی و پایه ثابت پخت غذا برای نیازمندان است. او می‌گوید: برای چهارشنبه‌ها دو غذای برنجی در گروه پیشنهاد می‌شود. یک غذا با گوشت و دیگری با حبوبات؛ برای اینکه هر‌کس با هر برنامه غذایی ساده هم بتواند در این طرح کریمانه شرکت کند.

لیلا‌خانم گوشت و پیاز را روی عدس‌پلو می‎ریزد و درباره برکات این کار می‌گوید: مواردی بوده که افراد یک پرس کوکو یا شامی‌کباب آورده‌اند، اما خودشان را ملزم کرده‌اند که حتما در این طرح شرکت کنند؛ چون ایمان دارند که برکتش به زندگی آدم می‌رسد. نکته جالب این است که بین همین خانواده‌ها، کسانی هستند که خودشان با مشکلات اقتصادی روبه‌رو هستند، اما شنبه تا سه‌شنبه غذای ساده می‌خورند تا بتوانند روز چهارشنبه، غذایی بپزند که خورشت آن مرغ یا گوشت داشته باشد.

 

بانوان محله آب و برق در چهارشنبه‌های زیارتی به نیت کمک به نیازمندان بیشتر غذا می‌پزند

 

برسد به سفره یک مادربزرگ تنها

بی‌بی‌صفیه موسوی مبنای غذایش را اولویت غذای گروه دانسته و برای امروز مرغ درست کرده است. هر هفته هم به نام شهیدی نیت می‌کند. این هفته به نیت شهید حمیدرضا الداغی، شهید مدافع غیرت، و طیبه واعظی، شهید انقلاب اسلامی، پای گاز ایستاده است. کوثر و محمدصدرا بشقاب غذایشان را جمع می‌کنند و گوشه‌ای می‌نشینند.

کوثر یازده‌ساله می‌گوید: سه‌شنبه که مشخص می‌شود غذا‌های این هفته چیست، با محمدصدرا انتخاب می‌کنیم که مامان کدام غذا را درست کند. کوثر به قدری مادربزرگ خودش را دوست دارد که دلش می‌خواهد غذایش به دست یک مادربزرگ تنها برسد و می‌گوید: دوست ندارم هیچ مادربزرگی گرسنه بماند.

غذا‌ها با ترشی افسر‌خانم مزه می‌گیرد

همراه با فاطمه صنعتکار به مسجد می‌رویم. صدای اذان مغرب به گوش می‌رسد. نمازگزاران یکی‌یکی به مسجد امام صادق (ع) می‌آیند؛ نه دیگی برپا شده و نه آشپزخانه‌ای در کار است، اما بوی غذا در مسجد پیچیده. وارد که می‌شویم، بین بروبیای خانم‌ها، درست پایین پله‌ها ظرف‌های غذا در‌کنار هم روی میزی چیده شده است و هر لحظه هم تعدادشان بیشتر می‌شود.

خانم میان‌سالی با سه‌ظرف غذا وارد می‌شود و یکراست می‌رود سراغ میز. همین‌طور که زیر لب صلوات می‌فرستد، غذا‌ها را می‌گذارد و با عجله کالسکه فرزند خردسالش را هل می‌دهد و می‌رود. به فاطمه‌خانم می‌گوید فقط آمده است غذا را برساند و برود. پدرش در خانه است و به مراقبت نیاز دارد.

وجیهه احمدزاده، فرمانده پایگاه مسجد، پشت سر او وارد می‌شود. ظرف غذایی را که در دست نوه خردسالش است، می‌گیرد و می‌گذارد کنار بقیه غذاها. همه خانم‌های مسجدی این طرح را از خود می‌دانند و بدون هیچ تکلفی در چیدن غذا‌ها روی میز کمک می‌کنند. همه می‌دانند جای سبد ترشی که هر هفته افسرخانم قوی‌پنجه برای کنار غذا‌ها درست می‌کند، پایین میز است.

 

اجر معنوی را خانوادگی جمع می‌کنیم

تا نماز برپا شود، بیش از دویست‌پرس غذا جمع شده است و وقت توزیع فرا‌می‌رسد. قرار است این غذا‌های گرم برسد به دست نیازمندانی مانند فاطمه و معصومه در پهنه صابر و ارتفاعات نُه‌دره که فرزندان خردسالشان، چهارشنبه‌ها منتظر غذای گرم و خوشمزه هستند. برای توزیع، آقایان پای کار هستند.

آن‌طور‌که خانم صنعتکار توضیح می‌دهد، اوایل طرح اطعام کریمانه غذا‌ها به محله‌هایی مثل بولوار توس و آخر خیابان رسالت فرستاده می‌شد، اما هم فرایند زمان‌بری داشته است و هم متوجه شده‌اند که در یک‌قدمی خودشان نیازمندان بسیاری زندگی می‌کنند که به نان شب محتاج هستند.

با خانواده حسینی راهی محله صابر می‌شویم. حمیده حسینی از دوستان دبستانی فاطمه‌خانم است که مسئولیت توزیع غذا بیشتر وقت‌ها برعهده همسر و برادر اوست. حمیده‌خانم می‌گوید: دلیل موفقیت این طرح، حمایت همسرانمان بوده است. با جان و دل راضی هستند که ما از مواد غذایی منزل برای پخت غذای نیازمندان استفاده کنیم و هم اینکه در توزیع غذا‌ها پای ثابت هستند.

سید‌سجاد، برادر خانم حسینی، با موتور می‌آید و غذا‌ها را می‌گذارد داخل ماشین شوهرخواهرش. سید‌محسن طباطبایی هم که در کار پخش عرقیجات است، چهارشنبه‌ها یک‌ساعتی کار را تعطیل می‌کند و می‌آید در ثواب این طرح شریک شود. دو پسر کوچکش را نیز همراه می‌کند تا از همین سن کم، معنی کار معنوی و خیر را درک کنند.

 

برنامه‌ریزی برای توزیع درست غذا‌

می‌رسیم به شهرک صابر و به خیابان شهید‌ابویسانی و می‌رویم به خانه فاطمه زارعی‌مقدم. غیر از عروس و همسرش که برای کمک جلو می‌آیند، چند‌نفر از خانم‌ها هم داخل خانه نشسته‌اند و منتظرند تا غذا‌ها برسد. یک عده هم می‌دانند چهارشنبه‌ها اینجا سفره‌ای پهن است و از قبل بیرون منتظرند تا شاید لقمه‌ای هم قسمت آن‌ها شود؛ مثل پیرمردی که تا نزدیک ماشین می‌آید و سهم خودش را از اطعام کریمانه می‌خواهد.

فاطمه زارعی، ساکن سی‌ساله این محله، برای کمک‌خرج زندگی، عطاری کوچکی در خانه راه انداخته است و در محله به کار خیر شهرت دارد. فرمانده بسیج و رابط بهداشت است و می‌داند بین همسایه‌هایشان کدام یک نیازمند است و کدام نیازمندتر.

غذا‌ها که می‌رسد، همه را می‌چیند و عکس می‌گیرد و در دفترش یادداشت می‌کند. تعداد را که متوجه می‌شود، با کمک فاطمه حسینی، عروس کوچکش، یکی‌یکی زنگ می‌زند به افراد تا بیایند و غذایشان را بگیرند. زارعی فهرستش را نشان می‌دهد و می‌گوید: به بعضی‌ها که نیازمندترند، هر هفته غذا می‌دهیم، اما بیشتر افراد را هفته‌درمیان خبر می‌کنیم تا غذا به همه برسد. یک بار غذای گوشتی، یکی هم برنج ساده. این‌طوری انصاف هم رعایت می‌شود.

لطف‌الله صادقی، همسر خانم زارعی، بازنشسته است و هر چهارشنبه، شلوغی خانه را تحمل می‌کند. می‌گوید: توزیع غذا گاهی تا ساعت ۱۲ و یک شب طول می‌کشد. همسرم کمردرد دارد و ماه قبل عمل دیسک انجام داده است. به او گفتم دیگر این مسئولیت را قبول نکند.

دو‌هفته‌ای هم غذا را اینجا نیاوردند و بردند یک محله دیگر. اما وقتی دیدیم افرادی که نیاز دارند سراغ غذا را می‌گیرند، دلمان به رحم آمد و گفتم غذا‌ها را بیاورند و خودمان هم کمکش می‌کنیم. عروسم همسایه‌مان است و با اینکه بچه کوچک دارد، می‌آید کمک. چند نفر از خانم‌ها هم می‌آیند کمک دست ما تا توزیع غذا زودتر انجام شود.

 

بانوان محله آب و برق در چهارشنبه‌های زیارتی به نیت کمک به نیازمندان بیشتر غذا می‌پزند

 

سفره‌های خالی که منتظر غذای گرم هستند

فاطمه‌خانم فهرست بلند‌بالایی دارد که هر چهارشنبه منتظر غذای گرم و خوشمزه اهالی محله آب و برق هستند. در صدر لیست، ا‌قدس خانم قرار دارد که خرج سه‌خانوار را می‌دهد. غیر از خانواده خودش، هزینه زندگی برادر بیمار و خواهر‌شوهرش را هم بر‌عهده دارد.

فاطمه‌خانم هم واقعا نیازمند است؛ او سه بچه قد‌و‌نیم‌قد دارد، شوهرش چندسال پیش او را رها کرده و او با کارگری در منازل مردم، خانه کوچکی دست و پا کرده است. از آن‌ها که بگذریم، نوبت می‌رسد به ا‌کرم‌خانم که هم خودش و هم پسرش از بیماری رنج می‌برند. شوهرش کارگر است و با این وضعیت نوبت به سفره‌های رنگین و غذا‌های جور‌واجور نمی‌رسد. جالب اینکه هر سه آن‌ها هر هفته می‌روند تا به فاطمه‌خانم در توزیع غذا کمک کنند.

زارعی می‌گوید: گاهی کنار غذا‌ها کیک، بیسکویت، ماست و میوه هم می‌آورند. معمولا این‌طور چیز‌ها را می‌گذاریم برای آن‌هایی که بچه کوچک دارند. مثل فاطمه و معصومه زیاد در محله‌مان داریم. آن‌ها را می‌شناسم و سعی می‌کنم برایشان کمک جمع کنم.

خانم‌ها تا هفته بعد که میهمان این سفره باشند با ظرف‌های غذای داغ به خانه می‌روند؛ دلشان به چهارشنبه هفته دیگر خوش است که نمازگزاران مسجد امام‌صادق (ع) در روز زیارتی امام‌رضا (ع) سفره‌های آن‌ها را رنگین کنند.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44