بخت با فیل کفش ملی یار نبود که نماد قدرت، هوش و ثروت باقی بماند و نهتنها بازار کفش ایران، بلکه بازارهای جهانی را تسخیر کند و برندهای آدیداس و نایکی را کنار بزند. برندی که ۵۷ سال پیش چکمه سربازان ارتش شوروی را تأمین میکرد، حالا فقط به خاطرهای در ذهن دوستدارانش تبدیل شده است و نه حتی کفش پایشان.
این خاطرهبازی در مشهد هم امروز، فقط در هفت شعبه پیدا میشود و از سیزده فروشگاه دیگر که روزگاری نهچندان دور شعبات کفش ملی در مشهد بودند، اثری نیست. فروشگاههایی که رنگ کهنگیشان با سلیقه نسل جدید سر ناسازگاری گذاشته است و شاید حتی اگر از مقابلشان هم رد شوند، حاضر به گشتن و تماشای فضای داخلشان نباشند.
با وجود اینها، اما هنوز ردپای فیلهای خاکستری نگهبان در فروشگاهها دیده میشود؛ روی تابلوهای بزرگ ورودی، تابلو نئونی داخل شعبهها، روی جعبه کفشها، روی کفیها و اگر خیلی خوششانس باشد، بر زیره کفشها حک شده است. فیل خاکستری کفش ملی با شعار «ملی پوش باشیم» حالا دارد به هفتادسالگی خودش نزدیک میشود و باید خوشبین باشیم با روندی که در پیش گرفته است، بازنشسته نشود.
در ادامه، یک مناسبت تقویمی جالب سبب شد تا سراغ قصه این پاپوشهای ملی برویم و علاوه بر بررسی تاریخ پشت سر گذاشته این محصول ایرانی با دو فروشنده قدیمی کفش ملی در دو شعبه چهارراه گلستان و پنجراه ابومسلم، درباره سرگذشت این برند در شهر مشهد گپوگفت داشته باشیم. راستی، در تقویمها آمده که بشر حدود هفتصد سال پیش (به میلادی) در چنین روزی ساخت کفش برای پای چپ و راست را ابداع کرده است.
حسن نایبی بازنشسته فروشگاه چهارراه گلستان کفش ملی است. او سال ۱۳۷۳ این شانس را پیدا میکند که به استخدام این مجموعه دربیاید. درحالیکه بعدها کفش ملی بهصورت قراردادی نیرو میپذیرفت. فروشنده کفش ملی حالا روزهای بازنشستگی را میگذارند و میگوید سالها در دو نوبت کار کرده و دیگر زمان استراحتش رسیده است، اما در همه مدت خدمتش، فروش این محصول ملی با اصالت را دوست داشته است.
نایبی، قدیمیترین شعبه کفش ملی در مشهد را مربوط به تقاطع مدرس با خسروی میداند که در سال ۱۳۴۵ افتتاح شده است. شعبه بعدی هم در همین خیابان دانشگاه (سر نبش چهارراه گلستان) و بعد از افتتاح سینما دیاموند (هویزه فعلی) راه میافتد. این شعبه بعد از سالها تغییر دکور داده است و دیگر از رنگ زرد که نشانهاش بوده است، در آن خبری نیست و دکور فروشگاه سفید شده است.
نایبی میگوید: محمدرحیم ایروانی سر نبش همه خیابانها و میدانهای خوب ایران را برای راهاندازی شعبههایش خریده بود، حتی زمینهایی که قرار بود در آینده پیشرفت کند. او گروهی نجار و معمار در اختیار داشت که کار دکور را انجام میدادند و همه شعبهها را شبیه هم طراحی میکردند.
ایروانی از زمان افتتاح کارخانه تا سال ۱۳۵۷، یعنی طی ۲۱ سال، چهارصد شعبهاش را در سراسر کشور نبش تقاطعهای بهترین خیابانهای هر شهر راهاندازی میکند، یعنی در محلهایی پررفتوآمد. در مشهد هم بیست فروشگاه در محلهایی مانند میدان شهدا، فلکه آب، بازار رضا، چهارراه زرینه و... افتتاح میکند که سرقفلی و ملکی هستند.
البته حالا فقط هفت شعبه از آن تعداد در چهارراه مقدم، چهارراه شهدا، حاشیه بولوار راهآهن، چهارراه گلستان (کنار سینما هویزه)، پنجراه ابومسلم، میدان راهنمایی و تقاطع خسروی و مدرس باقی ماندهاند.
آتافوکو، مونتکارلو، کارلوس، آستارا و... نامهای آشنای کفش ملی البته برای نسلهای گذشتهاند که دیگر خبری از آنها در فروشگاههای کفش ملی نیست. صمد گواهی، فروشنده قدیمی خیابان پاستور، میگوید: مردم برای خریدن کفش آستارا صف میکشیدند. کفش بندداری که بهگفته او رویهاش از مغز چرم بوده و در گروه اول کفشهای ملی قرار میگرفته است.
آنطور که این فروشنده بیان میکند، کفشهای ملی در هشت گروه طبقهبندی میشده که با اعدادی روی اتیکت کفشها مشخص میشدهاند و این تقسیمبندی هنوز هم برای تمایزدادن بین نوع کفشها وجود دارد. مثلا گروه صفر شامل جوراب، لباس زیر، زیرپوش و واکس میشده است. گروه یک کفشهای مردانه و صندلها، گروه دو، کفشهای زنانه، گروه سه کفش کودک و....
اما گواهی از سه کفش بابک، برکه و کیکرز نام میبرد که هنوز میتوان آنها را در قفسه کفشهای ملی دید و مهم اینکه آرم فیل بر زیره این کفشها حک شده است. درحالیکه برندهای دیگری که با کفش ملی کار میکنند، فقط روی کفی کفش این برند را مینویسند.
گواهی میگوید: کفش کیکرز که بهنام «پوتین ملی» تغییر نام داده است، ویژه برف و باران بود. این کفش جزو معروفترین کفشهای برند ملی بود و آنقدر دوام داشت که میشد تا مدتها آنها را پوشید. رویه چرم داشت و زیرهاش از فرانسه میآمد و تنوع رنگی هم داشت.
او درباره گالشهای معروف کفش ملی که دیگر تولید نمیشوند نیز میگوید: رویهشان مشکی بود و داخل کفش از آستر سوراخدار قرمز استفاده میشد که عرق پا را میگرفت. تا ۱۰ سال پیش هم تولید میکردند و ما آن را به قیمت ۱۱۰ تومان میفروختیم.
دمپاییهای آتافوکو هم خیلی طرفدار داشتند و مردم هنوز دنبالشان هستند. نرم و اسفنجی بودند و وقتی آنها پا میکردی، انگار روی هوا راه میفتی. او میگوید: چکمههای پلاستیکی هم هنوز با همان پارچههای نخی سفید داخلشان تولید میشوند که در گروه پنج و شش و هفت قرار میگرفتند.
بهگفته گواهی، چکمههایی که سال ۱۳۴۵ برای تأمین یکپارچه کفش ارتش شوروی تولید و به این کشور صادر میشد، تا سال ۱۳۸۵ هنوز در فروشگاههای کفش ملی دیده میشد. چکمههای مشکی از چرم گاوی که از پوتینهای سربازی فعلی ساقبلندتر بودند.
در فروشگاههای کفش ملی آنقدر فضا برای گردش مشتریها در نظر گرفتهاند که میشود بین قفسهها راحت راه رفت، رنگ و مدل دلخواه را برداشت و روی صندلی ابری کوچک نشست و مقابل آینه بزرگ امتحانش کرد.
آنطور که آقای گواهی میگوید، دکورهای قبلی این فروشگاهها با شیشه بسته میشده است و بهجای یک لنگه کفش، یک جفت کفش داخل ویترین میگذاشتند؛ اما کمکم تغییر دکور میدهند و بهتازگی هم بیشتر شعبهها بهجز فروشگاه میدان راهنمایی، دکورشان را به رنگ سفید درآوردهاند و کمی فروشگاه مدرنتر شده است.
اما با این تغییر دکور، بازهم مردم خیلی به کفش ملی خیلی توجه نکردهاند، چون مدل کفشها مورد توجه و علاقه مردم قرار نگرفته است. آقای گواهی میگوید: بازاریابان ما باید سلیقه به خرج بدهند و بهترین کفشهای برندهای موجود کارخانههایی را که با آنها مبادله دارند، سفارش دهند.
الان که مردم وارد میشوند، فقط دوری میزنند و دست خالی میروند. البته مواردی داریم که آنقدر از بعضی مدلهای کفش ملی خوششان میآید که بیست سال است همان مدل را از ما میخرند، ولی برای جذب مخاطبان باید تغییرانی در مدلهای انتخابی بدهیم.