
مأموریت محمدحسین مأموریان در زیباسازی مشهد
محمدحسین ماموریان، مجسمهساز است و فارغالتحصیل دانشگاه هنرهای زیبای تهران. دهه شصتی است و ۲۰ سال است که دستی در این هنر دارد. از او ۳۰ اثر بزرگ شهری در شهرهای مختلف ایران نصب شده که بیشترین آنها در مشهد است. سردیس زنده یاد تختی در میدان تختی، یا مجسمه خیام در ابتدای بلوار خیام را احتمالا بیشتر مشهدیها دیدهاند. او همچنین آثاری را به عنوان المان نوروزی ارائه کرده است که از جمله آنها میتوان به المان «دو ماهی» و «اسفندگان» اشاره کرد.
این مجسمهساز جوان، اما با تجربه، در حال حاضر ساکن بلوار جلال آل احمد است. در این مصاحبه با او درباره سابقه هنریاش، مشکلات و مسائل مجسمهسازی، هنر شهری و بازخوردهایی که از مردم گرفته است به صحبت نشستیم.
حسین ماموریانی که این روزها در هنر مجسمهسازی مشهد و حتی کشور جزو برترینهاست چگونه به این سطح از معروفیت و چیرهدستی رسید؟
اگر پیشرفتی داشتم مرهون لطف خدا و استادانی هستم که در مسیر به من کمک کردند. اولین تجربههایم با کانون فکری کودکان و نوجوانان مشهد بود. یکی از استادان خوب آن دوره (مرحوم ترابی) اولین کسی بود که در کلاس سفال، من را با گِل آشنا کرد.
بعد از ایشان چندی با استاد مرادی تجربههایم را بیشتر کردم. ایشان برای نوجوانها کلاس مجسمهسازی داشتند. خودشان با بزرگواری ذاتی که دارند در خاطراتشان میگویند: «محمدحسین به مرحلهای در مجسمهسازی رسید که دیگر من نمیتوانستم برایش نکته جدیدی داشته باشم.»
این شد که خودشان من را به آقای دکتر ناهید (پزشک و مجسمهساز مشهدی) معرفی کردند. آشنایی با دکتر ناهید و استاد اسپهبدی باعث شد داشتهها و اندوختههایم در طراحی هنری بیشتر شود و در نتیجه سطح کار شایستهتری در مجسمهسازی پیدا کنم.
آن سالها در مسابقات دانشآموزی که در سطح کشور برگزار میشد، برتر شدم و همین برتری انگیزهام را بیشتر کرد. پس از قبولی در دانشگاه تهران، سطح آکادمیک خودم را تقویت کردم و بعد از برگشتن به شهرم مشهد، با مدیریت هنری شهرداری آشنا شدم. مدیریتی که در سالهای ۸۷ به بعد، قدر و ارزش هنر مجسمهسازی را برای ارتقای هویت بصری شهری به خوبی میدانست.
به نظر میرسد شهرداریها و مسئولان شهری در چند سال گذشته توجه بیشتری به مجسمه سازی و ساخت المانهای شهری داشتهاند.
بله، به نظرم شهرداریها و مدیریتهای شهری امروزه به قدرتمندی عنصر مجسمهسازی و ساخت المانهای شهری پی برده اند. این هنر میتواند برای شهر، هویتبخش و معناساز باشد. در دانشگاههای هنر هم همین معنا را به این شکل میگویند که مجسمه، انرژی بصری بالایی را به خود معطوف میکند و این قابلیت را دارد که نگاههای زیادی را در زیست شهری به سمت خود جلب کند.
یک مجسمه خوب میتواند دهها برابر یک معماری پسندیده و یا مبلمان شهری ویژه، مفاهیم را انتقال دهد و برای مخاطبانش هویت مشترک بسازد. مجسمه، مخصوصاً در قالب و بستری شهری، میتوانند رسانهای مهم و تأثیرگذار باشد.
اولین همکاریتان با شهرداری چه زمانی بود و با چه اثری؟
همان سالی که به مشهد برگشتم در مسابقهای که اداره ارشاد برگزار کرده بود مقام کسب کردم و همین بهانه آشناییام با آقای هادی مظفری (مدیر امور هنری شهرداری در دوره مهندس پژمان) بود. ایشان از من دعوت کردند در پروژه استقبال از بهار سال ۸۷ شهرداری مشهد شرکت کنم. من هم اولین مجسمه شهریام را در اسفند ۸۶ ساختم و با این پروژه همراه شدم. اسم اثرم، «اسفندگان» بود و در میدان طالقانی مشهد نصب شد. موضوع اثرم هم «دو ماهی مُعلق» بود که دور شمسهای هشت پَر شنا میکردند.
از آن دو ماهی تا امروز چه اتفاقهایی افتاده است؟
اتفاقات تلخ و شیرین زیادی افتاده است. تلخترینش حضور دلالها و واسطهها است که در المان شهری حضور داشته و دارند و فقط به سود مادی خودشان فکر میکنند و از سرمایه معنوی دیگران استفاده میکنند تا جیبهایشان را پر کنند؛ و شیرینترین اتفاقها؟
بازخورد و عکسالعمل خوب مردم در برابر خیلی از کارهای نصب شدهام؛ یادم میآید روزی در رستورانی با خانودهام مشغول صرف غذا بودیم که کسی فهمید من خالق مجسمه خیام هستم که هم اکنون در بولوار خیام نصب شده است. ایشان اصرار داشت که حتما با هم عکس بگیریم. وقتی این گونه رویدادهای زیبا برای آدم اتفاق میافتد، احساس رضایت میکند و حس میکند امضای تایید مردم پای کارهایش است.
مراحل ساخت اثری شهری چگونه است؟
اولین گام فراخوانی است که مدیریتهای شهری منتشر میکند و برای موضوع یا فضایی خاص اعلام نیاز میکنند. مهمترین قسمت این است که هنرمند بتواند با آن موضوع یا مکان ارتباط قلبی برقرار کند تا بتواند اثر شایستهای ارائه دهد.
چون هنرمندان راه تامین زندگیشان در همین بخشهای محدود است، حتی بعضی بدون برقراری ارتباط با موضوعِ فراخوانِ داده شده، لبیک میگویند و برای فراخوان پیشنهاد میفرستند. این بدترین اتفاق ممکن است.
بعد از مرحله فراخوان چه میشود؟
هنرمند طرحش را ارائه میدهد. ارگان سفارشدهنده، بررسی میکند و با توجه به اولویتهای مالی یا فرهنگیشان، هنرمند و اثرش پذیرفته میشود یا نمیشود. هنرمند طرحش را به ماکت تبدیل میکند و سپس مراحل بزرگنمایی را انجام میدهد و عملا در کارگاه ساخته میشود.
شیوه خودم این است که مجسمه را با گل یا گچ میسازم و سپس قالبگیری میکنم و در پایان با مادهای نهایی، ریختهگری میکنم و سپس نوبت نصب میرسد.
مهمترین و حرفهایترین مجسمههایی که ساختید کدام بوده است؟
به نظرم مجسمهای که از زنده یاد تختی ساختم و هم اکنون در میدان تختی (سعدآباد قدیم) نصب شده، بهترین بوده است. در خارج از مشهد هم کارهای قابل توجهی داشتم. در بین آنها مجسمهای که یادمان «فریدالدین عطار نیشابوری» است را از همه بیشتر میپسندم. مجسمه عطار این حس را به بیننده القا میکند که او در حال یکی شدن با دریا است و به نوعی مفهوم «فنا در حضرت حق» را بیان میکند.
بزرگترین مجسمهای که ساختید چه ابعادی دارد؟
بزرگترین مجسمهای که ساختهام هنوز نصب نشده و در حال اجرای نهایی اثر هستم. اما اگر بخواهم از مجسمههای نصب شده بگویم، بزرگترین اثری که ساختهام و نصب شده است در اسکلهی سنگی در بندرعباس است که ارتفاعی ۱۳ متری دارد.
میشود کمی در مورد آن بزرگترین مجسمهای که گفتید هنوز نصب نشده است توضیح بدهید؟
ببخشید، به اصطلاح «سِکرِت» است و قول دادهام که حتی از محتوایش هم چیزی نگویم. اما همین قدر میتوانم با شما در میان بگذارم که این کار بزرگ برای شهر مشهد اجرا میشود و در همین شهر نصب خواهد شد.
چه مشکلاتی را در رشته مجسمهسازی میبینید؟
مجسمهسازی در کشور ما رشته غریب و محرومی است. مجسمهساز از صفر تا صد ساخت اثر را بر عهده دارد. در کشورهایی که جدیتر به این رشته میپردازند، مجسمهساز خدمات متعددی از سایر رشتههای فنی و هنری دریافت میکند.
در خارج از کشور مجسمهساز برای تولید اثرش به راحتی به مراکزی مراجعه میکند و گل و خاکش را تامین میکند، اما ما باید در کارگاهمان این خاک و گل ویژه را به عمل بیاوریم. قالبگیری و ریختهگری هم دربعضی کشورها به تیمی که کارشان این موارد است سپرده میشود و مجسمهساز صرفا به مجسمه ساختن میپردازد.
اما باز هم در اینجا خود مجسمهساز باید این کار را بکند. حتی در بخش حمل و نقل هم، چون تخصص خاصی لازم دارد باید خودمان نقشآفرین باشیم. خلاصه اینکه از اولین تا آخرین مرحله که نصب پلاک اثر باشد، باید کنار کار باشیم و این کار سختی است؛ و یکی از حساسیتهای کار در مجسمهسازی شهری این است که اثر در معرض دید و داوری عموم مردم قرار میگیرد و احتمالا این قسمت کار استرس زیادی هم برای خالق اثر دارد.
بله، در آخر کار پس از انجام همه مسئولیتهای فنی و هنری، با قضاوت همگانی مواجه میشویم. به هرحال ابعاد کار هنری در شهر بزرگ است و همگان آن را میبینند و درباره آن نظر میدهند. مجسمهسازی مثل بعضی کارها معمولی و روزمره نیست که کسی نظر ندهد، همه درباره آن نظر میدهند، یا آن را میپسندند یا نه. به هرحال کار نفسگیری است و اگر در آخرین بخش توسط مردم تایید شود، همه خستگی هنرمند از بین میرود و شادی فوقالعادهای را به وجود میآورد.
آیا با توجه به سختی کار میتوان جایی برای زنان هنرمند در این رشته تصور کرد؟
حتما. خیلی از مجسمهسازهای تاریخ هنر و حتی کشور خودمان، خانم بودهاند. چه خانم و چه آقا اگر بخواهند در این کار بدرخشند باید با مدیریت و دانایی و هنرمندی پیش بروند. هر کسی که بتواند طرحی خوب بزند و با تیمی خوب همکاری کند به نتیجه قابل قبولی میرسد.
به نظرتان چهقدر مجسمهسازی کار فنی است و چه قدر هنری؟ یا به تعبیری چه قدر کار در مجسمهسازی کار دل است و چهقدر کار گِل؟
به نظرم مجسمهسازی به معنایی که در ایران داریم یعنی از صفر تا صدش برعهده خود مجسمهساز است، هم کاری هنری است و هم فنی. مجسمهسازی نه به اندازه نقاشی روی بوم، هنری است و نه به اندازه معماری یک ساختمان خشک و صرفا فنی چیزی است میان این دو. به تعبیری، مجسمهسازی حجمهایی است که با احساس ساخته میشوند.
همان قدر که امور فنی در آن دخیل است امور هنری هم در آن دخیل است. مجسمهساز گاهی حتی از جوشکاری در ساخت اثرش بهره میبرد و گاهی هم با گچ و خاک کار میکند، اما کارش با فرمولی است که منحصر به خود او و حاکی از ذوق او است. جوشکاری و گلکاری مجسمهساز تفاوت اساسی با جوشکاری درب و پنجرهساز و گلکاری برای ساخت یک دیوار دارد.
درباره بحث اقتصاد هنر چه میگویید؟ اصولا مجسمهسازی میتواند مخارج زندگی را تامین کند؟
درجهانی زندگی میکنیم که تکنولوژی روز به روز درآمدزایی صنعتی را ارزان میکند. خیلی از کشورها که حساسیتهای مالی دقیقتری داشتند، متوجه شدند که آینده اقتصاد جهان در هنر است. چه در رشته فیلمسازی، چه در نقاشی و چه خرید و فروش آثارهنری.
خیلی از کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، بازارهای بزرگ خرید و فروش آثار هنری راه انداختند و به اقتصاد خودشان خدمت بزرگی کردند. مجسمهسازی به راحتی در این بازارهای بزرگ هنری قابل ارائه است و میتواند سود خوبی داشته باشد. البته سیاستهای اقتصادی کشور باید به گونهای باشد که بازار خوبی برای ارائه آثار هنری وجود داشته باشد.
اگر ایران سهم خودش را در این بازار به دست نگیرد، کشورهایی که دیرینه چندان و هنر قابل ارائهای نداشتهاند سهم ما را تصاحب خواهند کرد. در بازار داخلی میتوان گفت اگر هنرمند کارش را جدی بگیرد و پای کارش بایستد و ممارست کند، مسلما مجسمهسازی برای او درآمدساز خواهد بود.
در شهر که راه میروید وآثارتان را میبینید چه حسی نسبت به آنها دارید؟
من عمیقترین رابطهای که با مجسمههایم برقرار میکنم در همان لحظات نصب آثارم است. بلافاصله پس از نصب، رابطهام با آثارم میشود شبیه یک شهروند عادی. وابستگی چندانی به آثارم ندارم. اتفاقا با این نگاه، عیبهای کارهایم را بهتر میبینم. دفترچهای ذهنی دارم که عیبهای کاریام را در آن یادداشت میکنم و سعی دارم در کارهای آتی تکرار نشود؛ و به عنوان سخن پایانی اگر نکتهای دارید، بفرمایید.
مشهد شروع بزرگی در بخش «هنر شهری» داشته است. شهرداری این کلانشهر نسبت به دیگر شهرها زودتر فهمیده است که هنر در شهر چهقدر مهم است. امید که در سالهایی که در پیش داریم، همین اهمیت را برای هنر مشهد قائل باشند.
دوست خوبم آقای خالقی چندی پیش نکته قشنگی گفته بود: «مردم یک شهر شاید کتابهای مشترکی نخوانند، شاید به سایتهای مشابهی سر نزنند، شاید شبکههای یکسانی نبینند، اما همه از یک کوچه و خیابان رد میشوند و هویت این کوچه و خیابان بر همه افراد تاثیرگذار است.»