امیرعلیشیر، دانشیمردی بود که بیشتر ایام عمر را در کسوت دانشمندان و فضلا گذراند و با وجود درگیرشدن به اشتغالات سیاسی، هرگز آن را بر فرهنگدوستی، دانشپروری و اسلامخواهی برتری و فضیلت نداد. او فرزند غیاثالدین کیچکنه بود و تبارش به قبایل «اویغور» در ترکستان و ترکان جغتایی میرسید.
اویغورها مردمانی صاحب تمدن و خط بودند و هنگامی که چنگیزخان بر سرزمین آنها تسلط یافت، به خدمت دستگاه مغولان درآمدند؛ چون تقریبا تنهاقومی در ترکستان بودند که نوشتن و آداب مملکتداری میدانستند.
اویغورها در دربار مغولان سمت دبیری داشتند، بر صدر مینشستند و احترام میدیدند، اما هرگز نمیتوانستند در سلسلهمراتب حکومتی بر قبایلی مانند «قنقرات»، «قیات»، «ترخان»، «اردلات» و بهویژه «برلاس» که در حکم بازوی نظامی خان مغول و بعدها تیمورلنگ به حساب میآمدند، پیشی بگیرند.
با وجود آنکه اجداد امیرعلیشیر نوایی جملگی اسلام آورده بودند و مسلمانانی راسخ به شمار میرفتند، آنچه در ایران عصر ایلخانی و تیموری بیشتر نمود داشت، آداب، عادات و افتخارات مغولی بود و اگر فخری به دین در میان حاکمان روا دانسته میشد، در مراحل بعدی قرار داشت.
بگذریم؛ امیرعلیشیر نوایی به حکم تعلق به چنین تباری، از همان روزگار جوانی مأمور فراگیری فنون لازم برای پرداختن به مشاغل اجدادیاش بود. او این مأموریت را با رغبت تمام طی کرد و در وجه فراگیری دانشهای روزگار، مرزهای پیشینیان خود را درنوردید و در حریم فضلا و دانشمندان بزرگ عصر خویش وارد شد.
امیرعلیشیر نوایی بیستم بهمن سال 819خورشیدی در شهر هرات به دنیا آمد، در عهد اقتدار و حکومت «اُلُغ بیگ»، فرزند شاهرخ تیموری و گوهرشاد خاتون. با این حال، دوران کودکی امیرعلیشیر، با قتل اُلغ بیگ به دست پسرش عبداللطیف و آغاز کشمکش های ویرانگر امرا و شاهزادگان تیموری مصادف شد.
او تحصیلاتش را در هرات، سمرقند و مشهد طی کرد. این حضور در شهادتگاه ثامن الحجج(ع) برای وی علقه ها و وابستگی هایی به وجود آورد که بی گمان در دوران وزارتش نقش مهمی در توجه او به مشهد داشت. نقل است که در همین دوران، امیرعلیشیر با حسین بایقرا(سلطان حسین بایقرای بعدی) هم درس و رفیق بود و احتمالا همین رفاقت و آشنایی بعدها اسباب ترقی امیرعلیشیر را در دستگاه تیموریان فراهم کرد. به این نقل باید به دید صواب نگریست.
سلطان حسین متولد اردیبهشت سال 817خورشیدی بود و کمتر از دو سال با امیرعلیشیر تفاوت سنی داشت. برخی گزارش ها از خدمت امیرعلیشیر در دربار «بابر»، نوه شاهرخ که مدتی بر مشهد نیز حکومت داشت، سخن به میان آورده اند که احتمالا درست نباشد. چون امیرعلیشیر هنگام وفات بابر در سال 836خورشیدی، حدود هفده سال داشت؛ مگر اینکه خدمت او را در سطوح پایین تر ساختار اداری دربار تصور کنیم.
با مرگ ابوسعید در سمرقند و به قدرت رسید سلطان حسین بایقرا در هرات، امیرعلیشیر نوایی از سوی دوست دوران نوجوانی اش به کار فراخوانده شد
با این حال، تردیدی نیست که وی در دربار ابوسعید گورکانی(درگذشته سال 848خورشیدی) جایگاهی بلند یافت و استعدادهایش را آشکار کرد. به همین دلیل، با مرگ ابوسعید در سمرقند و به قدرت رسید سلطان حسین بایقرا در هرات، امیرعلیشیر نوایی از سوی دوست دوران نوجوانی اش به کار فراخوانده شد. او ابتدا «نشانجی» (مهردار سلطنتی) سلطان حسین بود، اما مدتی بعد سلطان تصمیم گرفت «امارت عالی مراتب دیوان اعلی» را که درواقع صدارت عظما و مقام دوم پس از سلطان بود، به وی بسپارد.
این مقام برای امیرعلیشیر اعتبار فراوانی به دنبال داشت. از این پس، دورانی خاص در زندگی امیرعلیشیر نوایی آغاز شد که تا زمان وفات وی در نیمه دی ماه سال 879خورشیدی ادامه داشت. او بیش از چهل سال بر مصدر قدرت ماند و منشأ خدمات بسیاری شد.
پیش از آنکه بخواهیم درباره خدمات امیرعلیشیر نوایی به مشهد رضوی سخن به میان آوریم، ذکر سه نکته و بررسی آن ضروری است.
نخست مذهب امیرعلیشیر که درباره اش بحث بسیاری است. برخی مانند احسان یارشاطر با توجه به شواهد موجود، از ارادت وی به آستان ثامن الحجج(ع) گرفته تا نام او(علیشیر) و نیز، نام برادرش، «درویشعلی»، امیر را شیعی مذهب دانسته اند، غافل از اینکه این دلایل در انطباق با اوضاع عصر تیموری، چنگی به دل نمی زند و اسباب رهیافت به چنین معنایی را فراهم نمی کند.
واقعیت آن است که انتشار افکار شیعی در فلات ایران، عموما در قالب تفکرات صوفیانه و بر مدار اندیشه هایی که خاستگاه ایرانی داشتند، از دوره ایلخانی آغاز شد و سخنی از سر بی انصافی و به دور از حقیقت است اگر بگوییم که ایران با حکومت صفویان مذهب شیعه را پذیرفت. این مذهب دست کم از دوره اولجایتو ایلخانی، پیروان قدرتمندی یافت و حتی در دوره ای، مذهب رسمی کشور بود و نام دوازده امام بر سکه های ایلخانی حک شد.
امیرعلیشیر به احتمال زیاد مانند سلطان حسین بایقرا از پیروان مذهب حنفی بود، اما ارادتی خاص به اهل بیت(ع) داشت
البته موج گرایش به آموزه های شیعی به معنای برگزیدن این مذهب نبود. در میان اهل سنت ارادتمندی به اهل بیت(ع) سابقه ای طولانی داشت و ریشه به ادوار ماضی می برد؛ چنان که می توان این ارادتمندی را در ساختمان و معماری حرم رضوی بعینه مشاهده کرد.
بسیاری از عمارت های نخستین و چندصدساله این مکان مقدس، حاصل ارادت امرایی است که بر مذهب اهل سنت بودند و اگر این معماری چشم نواز را از جلوه های اصیل وحدت اسلامی ندانیم، باید آن را نمونه ای عالی از هم زیستی دوستانه پیروان مذاهب مختلف اسلامی برشمریم. الغرض که امیرعلیشیر به احتمال زیاد مانند سلطان حسین بایقرا از پیروان مذهب حنفی بود، اما ارادتی خاص به اهل بیت(ع) داشت و در ضمیرش گرایش های آشکاری به آموزه های شیعه دیده می شد.
دوم علاقه امیرعلیشیر به عمران و آبادانی است. سلطان محمد فخری هراتی در مقدمه ترجمه کتاب «تذکره مجالس النفائس» آثار عمرانی امیرعلیشیر را بیش از 370بنا می داند و علی اصغر حکمت در مقدمه فاضلانه اش بر این کتاب و با تکیه بر اطلاعات مرحوم عبدالحمید مولوی، آثاری را همچون مزار عطار نیشابوری، رباط سنگ بست، رباط دیزباد، سد آجری طرق و بقعه قاسم الانوار را در قریه لنگر خرگرد خواف، از بناهایی می داند که به همت این مرد نیک اندیش پا گرفت و این ها به جز فعالیت های عمرانی او در مشهد به شمار می رود.
سوم گستره فعالیت های ادبی و علمی امیرعلیشیر است. او نه فقط حامی دانشمندان و ادیبان بود و بیش از صد نفر از ایشان ذیل حمایت های بی دریغ وی قرار داشتند، بلکه خود نیز به ویژه در حوزه ادب و هنر در غایت توانمندی قرار داشت و به دو زبان فارسی و ترکی اشعاری بدیع و زیبا پدید آورد.
امیرعلیشیر نوایی را باید پس از گوهرشادخاتون، دومین احیاگر و توسعه دهنده شهر مشهد بدانیم. او عاشق این شهر مقدس بود و گویا سالانه چندماه در آن اقامت می کرد و ضمن عبادت و گوشه گیری در روضه منوره، به امور اداره کشور نیز اشتغال داشت. احتمالا در همین ایام فعالیت های عمرانی مشهد را توسعه داد و بر کیفیت زندگی مردم این شهر بسیار افزود.
امیرعلیشیر بانی نهری است که بعدها و پس از ساخت خیابان مشهد در دوره صفوی، به نهر خیابان شهرت یافت. طبق گزارش دولتشاه سمرقندی در «تذکرةالشعرا»، امیرعلیشیر برای رفع معضل آب شهر مشهد که از دیرباز وجود داشته است و هنوز هم وجود دارد، آب «چشمه گُلَسْب» (چشمه گیلاس) را به مشهد رساند و آن را با آب تعدادی از قنات های دیگر آمیخت و به این ترتیب، منبع نسبتا مطمئنی را برای آب این شهر ایجاد کرد.
از دیگریادگاری های برجامانده امیرعلیشیر نوایی که در صحن عتیق حرم رضوی چشم نوازی می کند، ایوان طلاست؛ ایوان جنوبی قدیمی ترین صحن این حرم مبارک
از دیگریادگاری های برجامانده امیرعلیشیر نوایی که در صحن عتیق حرم رضوی چشم نوازی می کند، ایوان طلاست؛ ایوان جنوبی قدیمی ترین صحن این حرم مبارک(1). بنای رواق دارالحفاظ و نیز گنبدی موسوم به امیرعلیشیر که زیر آن سقاخانه ای زیبا وجود داشت و در ضلع شرقی روضه منوره قرار گرفته بود(2) نیز از آثار این دانشمند سیاست مدار نیک اندیش است.
غیاث الدین خواندمیر در کتاب «مکارم الاخلاق» (تصحیح محمداکبر عشیق)، از ساخت «غلورخانه» به کوشش امیرعلیشیر نوایی سخن به میان آورده است؛ «غلور» آشی ویژه و مخصوص خراسان بود که در اطعام های عمومی از آن استفاده می شد و به همین دلیل مراکزی را که در آن ها علی الدوام اطعام برقرار بود، یا آنکه آشپزخانه ای عمومی به شمار می رفت، با نام غلورخانه می شناختند.
امیرعلیشیر در مدت حضورش در مشهد غلورخانه ای بنا کرد تا بانی اطعام فقرا و نیازمندان باشد و به این ترتیب، باید او را یکی از بنیان گذاران «مهمان سرای حضرتی» بدانیم که شهرت غذای متبرکش جهانی است. افزون بر این ها، امیرعلیشیر در ضلع شمالی روضه منوره سنگ بنای صحنی را گذاشت که بعدها در دوره صفوی مساحتش چهاربرابر شد و به صحن عتیق شهرت یافت.
برخی پنجره فولاد نصب شده در صحن را هم از یادگارهای او می دانند که به مرور زمان شکل و ساختش دستخوش تغییر و تعویض شد. خانه محل اقامت امیرعلیشیر در مشهد دیواربه دیوار حرم رضوی بود که ظاهرا پس از مرگش در زمره موقوفات این مکان مقدس قرارگرفت. چنان که گفتیم، امیرعلیشیر نوایی در سیزدهم دی ماه سال879 در حدود شصت سالگی دار فانی را وداع گفت. او به علت سکته رخت از این جهان بربست و پیکرش را در شمال مسجدجامع هرات به خاک سپردند.