سوز یله از سرما بر زمینهای خشک، آتش نیمه جان گوشواره شده بر گوشه کپرها در زمینه تاریک و آدمهایی که برفِ اندوه نشسته بر شانهها، قامتشان را چون ساقه تردچوبی خمیده است. آوارگان بیخانه شهر بهشت و غریبان قریبترین نقطه زمین؛ این تصویری است که این روزها تقریبا در بعضی از فضاهای شهر دیده میشود و ما آنان را در چند دسته با عنوان فقرا، درماندگان، کارتنخوابها یا بیخانمانها میشناسیم.
هستند و بیایید بیتعارف دربارهشان حرف بزنیم. این افراد که در فصلهای سرد سال مهمتر میشوند و وقتی سرما استخوان میترکاند و جانپناهی برایشان نیست، در صدر اخبار مینشینند تا برای اسکان و ساماندهیشان طرحهای مختلف روی میز مسئولان قرار میگیرد، اما مستندات میگویند همه آن طرحها پس از خاموشی آتش سرما، روی کاغذ یخ میزند تا سال بعد و نوبهای دیگر که اگر اینطور نبود طرح ایجاد گرمخانه که سالها گفته شد تا حالا باید سرانجامی پیدا میکرد، اما ما این زخم را هر سال با اختصاص چند مکان موقتی پانسمان کردهایم تا فصلی دیگر و سرمایی دیگر.
مشهد با این گستردگی و جمعیت تنها یک گرمخانه دارد و دومین آن معلوم نیست کی به بهار بنشیند و تاریخ ناقص آن را کامل کند. البته شهرداری مشهد هم همه ساله گرمخانه های فصلی متعددی برای حمایت از خیابان خوابها ایجاد می کند که به طور معمول فلسفه وجودی آن، برای فصول سرد سال است. در هر صورت در این گزارش تاریخی را بررسی کردیم که بیش از یک قرن است میدود، اما به ایستگاه آخر نمیرسد.
موضوعی که در شهر مشهد (شهری که قرن هاست حکم پناهگاه را داشته و دارد) حرفش همیشه با شروع فصل های سرد داغ می شود؛ ایجاد گرم خانه است. همان موضوعی که هُرمش تنها تنور چند جلسه با حضورِ مسئولان یا تیتر چند جریده را گرم می کند و بس.
آن هم ایجاد گرم خانه های موقت فصلی و نه گرم خانه های دائمی، البته ایجاد گرم خانه های دائمی هم همیشه فصل الختام این بحث بوده، ولی گویا به سرانجام نمی رسد؛ زیرا مشهد از دهه70 قرن گذشته تا کنون تنها یک گرم خانه ثابت دارد و آن هم «خانه سبز» است با گنجایش300نفر در خین عرب که اگر این رقم را بگذاریم کنار آمار بی خانمان های شهر، یعنی هیچ.
حالا اگر برایتان بگوییم که این دغدغه لاینحل عمری به درازای120سال دارد، ماجرا عجیب و باورناپذیر می شود؛ زیرا که نشان می دهد، ایجاد گرم خانه در هیچ دوره ای برای دولت یا حکومت ها توجیه اقتصادی نداشته است. علاوه بر این، نداشتن متولی ساخت هم یکی دیگر از دلایل باقی ماندن این طرح روی کاغذهاست.
جالب است بدانید نخستین خبر مطبوعاتی که در آن به سرمای هوا و ایجاد گرم خانه اشاره کرده، مربوط به 66 ذوالقعده 1320هجری قمری(1281خورشیدی) است که از قراری، پس از مردن تعدادی از فقرا در سرما به عنوان یک مطالبه مردمی چاپ و منتشر می شود.
خبری که نیرالدوله، والی خراسان، به آن واکنش نشان می دهد و تصمیم می گیرد تا شکستنِ استخوان زمستان، این ستمدیدگان مسکین را پناه دهد: «امسال به حدی برف و سرما در شهر مشهد اشتداد بهم رسانیده(شدید شده) که در شب جمعه23شوال وقت اذان صبح، درجه میزان الحرارت(سانتیگراد) که در بیرون اتاق نصب شده بود، چهارده درجه زیر صفر واقع بود.
چند نفر از فقرا و غربا در میان مسجد و صحن ها از سرما سیاه شده و به هلاکت رسیدند. ماجرا به سمع والا شاهزاده نیرالدوله والی مملکت خراسان و سیستان رسید، ایشان مقرر فرمودند که در تمام محلات این شهر( در هر محله دو مکان بزرگ) برای گرم شدن و خفتن فقرا و غربای بی سر و سامان تهیه و برای هر یک از آن ها پنجاه من هیزم تحویل شود که در دو دفعه بسوزانند و اطاق را گرم نگاه دارند.»
گویا این موضوع در اینجا و همین سال مسکوت می ماند؛ زیرا تا 16سال بعد از آن، دیگر دغدغه ایجاد گرم خانه را در جراید، مکتوبات و اسناد نمی توان دید؛ اما از آنجا که همیشه خدا دست هایش را از آستین بندگان مهربانش بیرون می آورد تا دستگیر درماندگان بشوند در همین دوران(ربیع الاول 1336هجری قمری) یعنی در روزگاری که هیچ کدام از تاجداران قاجاری به فکر ضعفا، فقرا، مساکین و بی خانمان ها نیستند، ناگهان یک آقا محمد جواد جعفرزاده بادکوبه نامی تصمیم می گیرد در مشهد یک گرم خانه ایجاد کند.
عندلیب می گوید16هزار بی خانمان را در مشهد جمع کرده و با کمک تجار و متمولان شهری به آن ها خوراک داده و لباس برتنشان کرده و شب های سرد سرپناه در اختیارشان گذاشته است
او خانه ای را در کوچه چهارباغ به این امر اختصاص می دهد تا فقرا شب ها را در آنجا به سر ببرند و از سرما تلف نشوند.
یک سال بعد هم عندلیب نامی که مدیر مسئول دارالصنایع خراسان و خادم آستانه است، نامه ای به مدیر روزنامه بهار می نویسد و از او طلب کمک می کند تا حرفش را به درباریان برساند.
او در حالی که عجز و لابه در کلماتش پیداست، تعریف می کند که مدتی است به همراه22نفر از دوستانش مشغول جمع آوری فقرا و بی خانمان ها از کوچه ها و خیابان های شهر مشهد هستند. آماری که او ارائه می دهد با توجه به جمعیت آن دوران عجیب است، اما از آنجا که در این روزگار قحطی بیداد می کرده و از دیگر سو مردم بلاد مختلف هر کجا که دنیا به آن ها سخت می گرفته، چاره ای جر مهاجرت پیدا نمی کرده و راهی مشهد می شده اند، این عدد هیچ بعید به نظر نمی رسد.
عندلیب می گوید16هزار بی خانمان را در مشهد جمع کرده و با کمک تجار و متمولان شهری به آن ها خوراک داده و لباس برتنشان کرده و شب های سرد سرپناه در اختیارشان گذاشته است، اما دیگر کم آورده و نمی توانند پاسخ گوی این همه دردمند باشند. انتشار این خبر آستان مقدس رضوی را پای کار می آورد تا در چند نقطه شهر از قبل موقوفاتش چند گرم خانه موقف فصلی ایجاد کند. این در حالی است که آستانه در این روزگار متولی دارالعجزه و دارالمساکین با 50 نفر گنجایش هم بوده است.
اسناد نشان می دهد این روند شکسته بسته تا یک سال بعد هم ادامه پیدا می کند. سرمای عجیب سال 1339هجری قمری(1299خورشیدی) ورق را برمی گرداند.
در اواخر ربیع الاول این سال روزنامه تازه بهار در گزارشی طولانی با عنوان«مرگ فقرا» لحنی انتقادی پیش گرفته، از نبود گرم خانه شکایت می کند و می نویسد: «به طوری که اطلاع رسیده است در این دو سه شب طغیان سرما و یخ بندی جمعی از فقرا، بیچاره ها و بی خانمان ها که خوابگاه آنان میدان ها و بازار اطراف صحن است از شدت سردی هوا و نداشتن هیچ وسیله برای پوشیدن بدن خود، سیاه شده، بدرود زندگانی گفته و جان خود را تسلیم نموده اند.
آیا این ها نفوس ذیروح نیستندکه می میرند؟ ما نمی دانیم ملجأ و پناهگاه بیچارگانی که هر شب در کنار راه ها و زیر سکوها جان می دهند از کجا جویا شویم. گرم خانه کی تأسیس می گردد و مؤسس این گرم خانه چه کسانی باید باشند که ما به آن ها بگوییم و از آنان سرعت انجام این امر را خواستار شویم؟...»
پنج روز پس از چاپ این گزارش، فرمانفرمای خراسان دستور ایجاد چهار فقیرخانه برای بیتوته فقرا صادر می کند و دستور می دهد مخارج این فقیرخانه ها از محل عایدات نواقل پرداخت شود. در ادامه حتی آستان قدس همه حجره های صحن عتیق را برای ایجاد گرم خانه و اسکان بی خانمان ها، مسافران مسکین غریب و درماندگان تجهیز می کند، با این همه سرما سوار بر اسب بیداد با شلاق آخته سوز می تازد و قربانی می گیرد.
اسناد و اخبار مطبوعاتی در زمستان پیش از آغاز قرن14، مملو از گزارش های کشف جسدهای یخ زده است. برای نمونه در یکی از گزارش ها آمده است: «در قنات خرابه های خارج شهر مشهد جسدی را مأموران نظمیه پیدا می نمایند در حالی که به کلی گوشت های او را حیوانات خورده بودند. آنچه حدس می زنند، این جنازه جسد زنی رخت شوی بوده که از سرما تلف گردیده است.»
ایجاد گرم خانه حتی با ورود به قرن14 و با توجه به سیر صعودی ساخت وسازها و تغییر کالبد شهری هم همچنان یک رؤیاست، البته مساکین مانند گذشته در دارالعجزه و دارالمساکین که زیر مجموعه آستان قدس رضوی هستند، اسکان داده می شوند، اما ظرفیت این دو مکان در مقایسه با حجم عظیم بی خانمان ها در آن روزگار، تداعی کننده حکایت فیل و فنجان است.
با این همه در دی ماه 1305 تا 1306خورشیدی دوباره موضوع گرم خانه در بلدیه مطرح شده است و شهرداری طرح جمع آوری فقرا را به نظمیه محول می کند، اما به آنان می سپارد که از میان افراد جمع شده، آنان را که بنیه کاری دارند، برای کار در راه سازی ببرند و باقی را در یک گرم خانه موقت تا فروکش کردن آتش سرما پناه دهند.
گرم خانه ای که بلدیه در نظر می گیرد هم گویا کاروان سرایی جنب دروازه سراب بوده است. در ادامه هم آستان قدس در سه محله سراب، نوغان و عیدگاه محل هایی را برای پذیرایی فقرا تعیین می کند.
18دی 1311 برابر گزارش جراید مشهد، بلدیه در یک نوبه 600 و در نوبه بعدی 594مسکین بی خانمان از شهر جمع و به دارالتربیه می برند، اما از آنجا که این افراد شغلی نداشته و در صورت خروج از این مکان دوباره در شهر آواره می شده اند، روزنامه اطلاعات ایده آموزش مشاغل را به بلدیه پیشنهاد می دهد و می نویسد که دارالتربیه باید مشاغلی برای فقرا ایجاد و تهیه کند تا آنان بیکار نبوده، دارای صنایعی بشوند. کارگاه های قالی بافی به دلیل فراوانی آن ها در شهر، اولین پیشنهاد و کودکان آواره نخستین گزینه برای این مشاغل هستند.
اسناد نشان می دهند که در تمام دوران پهلوی اول موضوع گرم خانه مطرح بوده، اما با شکست روبه رو می شده است. آن چنان که سال 1313 یک تیمارخانه در نوغان و یک سال بعد هم یک فقیرخانه ساخته می شود، اما دوامی نمی یابند. مهم ترین دلیل این ناتداومی هم هزینه های بسیار این مکان بدون متولی بوده است.
اسناد همچنین می گویند که در سال های بعد از 1313خورشیدی، مساجد مهم ترین مکان های نگهداری از بی خانمان ها در فصول سرد سال بوده اند. برای نمونه در زمان ریاست شاهرخ نیری بر بلدیه مشهد (حوالی1320خورشیدی) 5نقطه برای ایجاد گرم خانه در نظر گرفته می شود که مسجد ملاحیدر در سرشور، مسجد معجر در پایین خیابان، مسجد محراب خان در نوغان و مدرسه عباسقلی خان در جنب آستان قدس از آن جمله است.
***
پناه بودن حرم مطهر امام رضا(ع) در همه دورانها سبب میشده تا مشهد همیشه نقطه آمال و آرزوها باشد. برای همین از گذشته تا هنوز درماندگان به امید درمان، بیماران با آرزوی دوا و در راه ماندگان به هوای ماندگاری راه سوی خراسان پیش میگرفتهاند و این موضوع سوای زیبایی اش، شهر را با مشکلاتی روبه رو میکرده که چادرنشینی و بست نشینی از نمونههای آن است؛ ورود جمعیتی بی جا و مکان که بارشان بر دوش شهر میمانده و تصاویری نظیر این را ثبت میکرده است.