بسیاری از کوچهپسکوچههای شهر برای ما مشهدیها حال و هوای خاصی دارند. این معابر یادآور خاطرات تلخ و شیرینی هستند که حتی پس از گذر سالها گاهی دوست داریم برای به یاد آوردن آنها دوباره به این کوچه پسکوچهها سر بزنیم. با تماشای ساختمانهای قد و نیمقد، مدارس، تابلوها، پلاکها دیوارها و حتی درختان برای ساعتی هم شده از زمان بگریزیم و به گذشته سفر کنیم.
اگرچه خیلی از این کوچهها همچون ما آدمها در گذر زمان دستخوش تغییر شدهاند و شاید ابتدا برای ما غریبه باشند اما حتی دیدن یک ساختمان قدیمی همچون مدرسهای که خانه دوم ما بوده است و در آن کنار همکلاسیهایمان درس میخواندیم کافی است تا ذهنمان را از زمین و زمان جدا و مسافر روزهای دور کند.کوچه شهید محسن کاشانی 22 محله راهآهن یکی از همین معابر است.
در طول حدود هفتاد سال، به واسطه دبستان ایوب نصیرزاده و دبیرستان جلیل نصیرزاده خاطرات شیرین زیادی برای هزاران نفر رقم زده است. حالا وقت صحبت که میشود، بسیاری از پدربزرگان در همراهی با نوهها و فرزندان از آن روزهای شیرین سخن میگویند، خاطراتی که از تلاش، فداکاری و استقامت افرادی همچون مرحوم موثق عاملی برای ایجاد مدارس جدید در شهر مشهد شروع میشود و با روایت بخشش مهمترین دارایی خاندان نصیرزاده به نقطه اوج میرسد.
مهرماه که میرسد، کوچه شهید محسن کاشانی 22 رنگ و بوی متفاوتی با ایام دیگر سال میگیرد. با اینکه معبر کمعرض است و طولش به 200 متر هم نمیرسد، همچون 72 سال گذشته، با آغاز سال تحصیلی، پر میشود از شور و شوق دانشآموزانی که از گوشه و کنار شهر مشهد برای تحصیل به مراکز آموزشی این کوچه میآیند.
نقل است حضور اولین دانشآموزان در مدارس کاشانی 22 به سال 1329 بازمیگردد، زمانی که دبیرستانی به نام عاملی در مساحتی بالغ بر چهار هزار متر مربع بازگشایی شد. پنج سال بعد، درست در مجاورت این مدرسه، دبستانی به نام هروی افتتاح شد تا دانشآموزان زیادی از سطح شهر برای تحصیل به این معبر بیایند.
سال 1340 را میتوان نقطه آغازی دوباره برای این مدارس دانست. این سال همه نیمکتهای کلاسها پس از تغییر نام مدارس به ایوب و جلیل نصیرزاده از دانشآموزان بااستعدادی پر شد که به دلیل نداشتن توان مالی قادر به ادامه تحصیل نبودند. برخیهایشان حتی پای پیاده از محلات مختلف مشهد همچون نوغان، پایینخیابان، عیدگاه، تپلمحله، چهنو، کشمیریها و سراب به این مدرسه میآمدند.
دلیل این تغییر نام و افزایش تعداد دانشآموزان البته روایتی شنیدنی دارد که بسیاری از مشهدیها آن را شنیدهاند، داستانی که سه شخصیت اصلی به نامهای ایوب، جلیل و جبار نصیرزاده دارد. خانواده نصیرزاده که تاجر بودند و از شوروی به مشهد بازگشته بودند، در آن سالها ساخت اولین ساختمان مرتفع مشهد را به نام خود ثبت میکنند، بنایی که هنوز مردم مشهد آن را به نام چهارطبقه در خاطر دارند، هرچند سالها از تخریب آن میگذرد. این ساختمان به واسطه امکانات و منحصربه فرد بودن، درآمد بسیاری برای مالکانش داشت اما نصیرزادهها تنها برای تعلیم و تربیت نسل آینده این شهر از این ثروت باارزش خود گذشتند.
خانواده نصیرزاده 12 دیماه 1324 ساختمان چهارطبقه را که به نوعی یک ساختمان چندمنظوره اداری، تجاری و تفریحی به شمار میرفت به اداره فرهنگ خراسان اجاره داد. مبلغ قرارداد در مقایسه با ارزش بنا بسیار ناچیز بود اما این خانواده چند سال بعد، یعنی در آذرماه سال 1340، از همان هم گذشتند و مشهورترین بنای تجاری مشهد را به اداره فرهنگ خراسان بخشیدند. در عوض این فداکاری، اداره وقت فرهنگ خراسان متعهد شد نام ایوب، جلیل و جبار نصیرزاده را بر سه مرکز آموزشی شهر مشهد قرار دهد.
این نامگذاری خیلی زود انجام شد و نام دو مدرسه در کوچه کاشانی 22 و دیگری در شهرستان طرقبه به نام این سه نفر تغییر کرد. بخشش خانواده نصیرزاده به همینجا ختم نشد. آنها چهار دربند مغازه در حاشیه این ساختمان را نیز به اداره فرهنگ واگذار میکنند به این شرط که درآمد حاصل از آنها حتی اگر بنا معاوضه شد، هرسال در حساب مخصوصی با نظارت جواد نصیرزاده یا قائممقام او برای کمک تحصیلی دانشآموزان کمبضاعت این مدارس منتقل و هزینه شود.
با این وقف ارزشمند، دانشآموزان زیادی از خانوادهای کمبضاعت در گوشه و کنار مشهد به مدارس نصیرزاده راه پیدا میکنند، دانشآموزانی که چندین سال بعد در آزمونهای مختلف همچون پیروزی انقلاب اسلامی، جنگ تحمیلی و بخشهای مختلف جامعه با نمرات بالا قبول شدند.
اردوی معلمان در دهه 60
دانشآموزان نسلهای گذشته دبیرستان جلیل نصیرزاده که امروز پس از گذشت دهها سال از زمان تحصیل خود به این مدرسه سر میزنند، هم متعجب میشوند هم خوشحال. این حس متناقض آنها بیشتر از این سرچشمه میگیرد که بنای مدرسه، راهرو و کلاسها درست به همان شکل گذشته است.
پنجرهها همان پنجرههایی هستند که برای نفس کشیدن و هوای تازه باز میکردند
حتی برای اولین دانشآموزان هم درست همان شکل گذشته است. در همان دری است که برای رفتن به کلاس باز میکردند. پنجرهها همان پنجرههایی هستند که برای نفس کشیدن و هوای تازه باز میکردند. حتی میتوانند تخته سیاه بزرگی را که هفت دهه معلمان مختلف روی تن سیاه آن با رنگ سفید گچ درس میدادند زیر وایتبردی که چند سال است روی آن نصب شده است ببینند و لمس کنند. نهتنها بنای ساختمان قدیمی به طور کامل باقی مانده است، بلکه آنها میتوانند کارنامه تحصیلی خود را لابهلای دفاتر پرتعداد ریزنمرات دانشآموزان این مدرسه پیدا کنند.
غلامرضا درجزیپور اواخر دهه 60 یکی از دهها دانشآموز نمونه دبیرستان جلیل نصیرزاده بود و در پایان تحصیلش با رتبه دورقمی 90 وارد دانشگاه شد. در میان رشتههای دانشگاه، رشتهای را انتخاب کرد که در آینده بتواند در مدرسه نصیرزاده به دانشآموزان درس بدهد. پس از پایان دوران دانشگاه، برای رسیدن به این هدفش، سالها در مناطق اطراف و حاشیه مشهد تدریس کرد و در نهایت به خانه دوم دوران نوجوانی خود بازگشت، این بار در قامت معلم و به جای نیمکتی که روزی پشت آن مینشست، در جایگاه معلمانی قرار گرفت که خیلیهایشان مرحوم شده بودند.
درباره گذشته این مدرسه میگوید: قبل از من برادر بزرگم اوایل دهه 60 اینجا تحصیل میکرد. تعریف و تمجیدهای ناتمام او پای من را به اینجا باز کرد. اعتراف میکنم من هم مانند برادرم بهترین دوران زندگیام را در همین مدرسه پشت سر گذاشتم و با استادان و دانشآموزانی آشنا شدم که بهترین بودند، دانشآموزانی که در عرصههای مختلف علمی، ورزشی و سیاسی بهخوبی درخشیدند.
آن سالها اردوی ما دانشآموزان حضور در تشییع پیکر شهدای دفاع مقدس بود. حضور دانشآموزان در همه برنامههای فرهنگی پرتعداد بود
درجزیپور که حالا آخرین سالهای خدمت خود را میگذراند و معاون آموزشی است ادامه میدهد: در سالهای تحصیل من و پیش از آن، دانشآموزان این مدرسه همگی ستاره بودند. شاهد این مدعا شهادت سیزده نفر از دانشآموزان و مربی پرورشی مدرسه شهید محمود عرفانی است. آن سالها اردوی ما دانشآموزان حضور در تشییع پیکر شهدای دفاع مقدس بود. حضور دانشآموزان در همه برنامههای فرهنگی پرتعداد بود.
سی سال پیش که دبیرستان جلیل نصیرزاده به هنرستان تبدیل شد، در حیاط ساختمان چندین کارگاه برای رشتههای مختلف ایجاد کردند. علاوه بر این، یک اتاق هم برای معاونان مدرسه در راهرو همکف ایجاد شد. اینها تنها تغییرات این مدرسه در 72 سال گذشته هستند.
حسن رحیمی مدیر فعلی هنرستان نصیرزاده است که درباره بنای این مرکز آموزشی میگوید: این هنرستان بیش از چهار هزار متر مربع مساحت، سیزده کلاس و هشت کارگاه آموزشی دارد. تعداد دانشآموزان نیز در مجموع دو نوبت صبح و عصر حدود ششصد نفر است که از همه نقاط شهر مشهد به اینجا میآیند، از حاشیه بولوار طبرسی گرفته تا فرامرزعباسی، سجاد، گلشهر، خیابان امامرضا و پنجتن و ... و در رشتههای برق ساختمان، برق صنعتی، تعمیر تلفنهای همراه و رومیزی، نصب و تعمیر آسانسور و کامپیوتر مشغول به تحصیل هستند.
تعداد کادر آموزشی مدرسه نیز پنجاه نفر است و همگی میکوشیم برای جامعه نیروی متخصص تربیت کنیم. آقای مدیر از تحکیم و استقامت بنا میگوید و تعریف میکند: این ساختمان در سالهای 1327 تا 1329 ساخته شده است. از آن سال تا امروز تنها دیوارهای راهروها و کلاسهای مدرسه گچ و رنگ شدهاند و بنای مدرسه همان ساختمان ابتدایی است. امروز این ساختمان استقامت سابقش را ندارد و اگرچه به لحاظ قدمت و هویتی ارزشمند است، با توجه به مساحت و موقعیت ارزشمند آن، باید به فکر چارهای برای ساخت دوباره آن بود. البته در سالهای اخیر مدرسه سه بار تا مراحل مقدماتی تخریب پیش رفت.
حتی یک بار برای جابهجایی دانشآموزان برنامهریزی شد اما در نهایت به مرحله اجرا درنیامد. کم نیستند دانشآموزانی که در مدارس نصیرزاده درس میخواندهاند و گاهی برای تجدید خاطرات یا گرفتن مدارک تحصیلی خود به این مدرسه سر میزنند.
آقای رحیمی با خیلی از این افراد دمخور بوده و گپ زده است و چندنفری گریزی به آن سالها زدهاند اما برخی از دیدارها برایش خیلی جالب بوده است. میگوید: پیرمردی هشتادوپنجساله چند روز پیش برای گرفتن مدارک تحصیلیاش به مدرسه آمد. من و همکاران بسیج شده بودیم و یک هفته به دنبال نام و مدارک او در دفاتر پرتعداد قدیمی مدرسه میگشتیم که از سالهای 1329 آرشیو شده بودند.
در نهایت، نامش را در میان اسامی افرادی که احتمال فوت آنها میرفت پیدا کردیم. او 65 سال پیش در این مدرسه که به نام عاملی شناخته میشد دیپلم گرفته بود. وقتی پروندهاش را گرفت، نگاهی به محیط مدرسه انداخت. همانطور که در مدرسه میگشت، از خاطرات آن روزها برای ما میگفت. پیرمرد قدم میزد و نگاه میکرد و متعجب و خوشحال بود که پس از گذشت این همه سال، هنوز درها، پنجرهها، کتابخانه و حتی تخته سیاهی که روزی ساعتها به آن خیره میشد باقی مانده است و کلی کیف کرده بود.
برخلاف ساختمان هنرستان جلیل نصیرزاده، دبستان ایوب نصیرزاده به طور کامل تغییر کرده است. این دبستان هم که در سال 1334 به نام هروی تأسیس شده بود، آذر 1340 به ایوب نصیرزاده تغییر نام داد. بنای قدیمی این مدرسه سالها سرپا بود تا اینکه در سال 1389 به طور کامل تخریب شد، هرچند خاطراتش در دل دانشآموزان و کادر آموزشی آن باقی مانده است.
پنج سال پس از تخریب مدرسه، بنای جدید ساخته و تکمیل شد و دانشآموزان دوباره در آن حضور پیدا کردند. محمود مرادی، مدیر این دبستان، میگوید: پس از بازگشایی مدرسه در سال 1394 از فضای 2700 مترمربعی مساحت اینجا بیش از 1200 متر برای زیربنا و ساخت پانزده کلاس هوشمند، آزمایشگاه، نمازخانه، کتابخانه، سالن ورزشی و زمین چمن مصنوعی فوتبال استفاده شد. بهتازگی برای زائران عزیز امام رضا(ع) نیز که از گذشته در برخی ایام همچون شهادت امام مهربانیها به مدرسه ما و جلیل نصیرزاده میآیند، شش دوش حمام درست کردهایم.
نکته درخور توجه درباره دبستان ایوب نصیرزاده اداره آن به صورت هیئت امنایی است، هیئت امنایی که یازده نفر از نمایندگان اولیا، هیئت مدیره یک شرکت یا تشکل خصوصی یا مردمی، معتمدان محلی، نیکوکاران، عضو شورای اجتماعی محله، صاحبنظران آموزشی از اساتید دانشگاهی و حوزه به همراه پنج نفر از کادر آموزشی مدرسه در آن حضور دارند.
بسیاری از دانشآموزان این مدرسه فرزندان دانشآموزان سالهای پیش این مرکز آموزشی هستند، پسرانی که پا جا پای پدران خود میگذارند
آقای مرادی، مدیر مدرسه، تعریف میکند: پس از بازگشایی مدرسه، قرار شد به صورت هیئت امنایی اداره شود. شخصیتهای برجستهای در این محله که همگی به مسائل آموزشی آشنا هستند به همراه پنج نفر از کادر آموزشی مدرسه به آموزش و پرورش معرفی شدند و احکام آنها صادر شد. خوشبختانه مسیر آموزشی بهخوبی پیش رفت به طوری که هرسال شاهد قبولی تعداد زیادی از دانشآموزان در مدارس تیزهوشان و خاص هستیم. درباره این سال تحصیلی نیز باید بگویم در دو نوبت صبح و عصر هزار دانشآموز ثبت نام کردهایم.
بسیاری از دانشآموزان این مدرسه فرزندان دانشآموزان سالهای پیش این مرکز آموزشی هستند، پسرانی که پا جا پای پدران خود میگذارند. تازگیها با خبر شدهایم یکی از والدین از مدتها پیش گروهی در فضای مجازی تشکیل داده است شامل دانشآموزان دهههای 50، 60 و 70 این مدرسه و خیلی از دانشآموزان به جایگاههای مناسبی رسیدهاند. برای ما خیلی دلچسب و دلنشین است که مراجعان ما از خاطرات دوران تحصیل خود میگویند. مثلا مدتی قبل دو دانشآموز دهه 50 آمده بودند و با اشاره به اتاق سرایداری مدرسه، میگفتند این محل مخصوص نگهداری زغال سنگ بوده است.