نقاشی دیواری در ایران سابقه چندانی ندارد و در اصل میتوان دفاع مقدس را دلیل اصلی رواج این سبک نقاشی در ایران دانست. پس از پایان هشت سال جنگ تحمیلی، این نیاز احساس شد که نسل پساز جنگ، قهرمانان ملی خود در دفاع مقدس را بشناسد. یکی از راهکارهای این مهم، نقاشی چهره شهدا بر دیوارهای خیابانهای شهر بود تا مردم عادی در زندگی روزمره خود، شهدای دفاع مقدس را ببینند و از آنها یاد کنند.
مشهد بعد از تهران، جزو اولین شهرهایی بود که دیوارهای کوچهها و خیابانهایش با یاد شهدا زنده شد. حالا که روی بیشاز صد دیوار شهر، تصویر شهدا نقش بسته است، بیش از هرزمانی میتوان به درستیِ تصمیم دهه 60 و 70 پی برد. امروز دیوارهای شهر رنگ دارند، نقش دارند و از همه مهمتر اینکه هویت دارند.
ممکن است نامش را نشنیده باشید، اما بعید به نظر میرسد مشهدی باشید و تابهحال یکی از دهها نقاشی دیواری او را ندیده باشید. احمد منصورینژاد(منصوب) از سال75 تابهحال چهره هزار شهید را در شهرهای مختلف کشور، روی دیوار کشیده، اما بیشترین آثار او در زادگاهش، مشهد، ثبت شده است.
چهره شهیدان برونسی و نصر اصفهانی بر دیوار پمپبنزین خیابان خسروی، چهره شهیدچمران بر دیواری در تقاطع پاسداران و چمران، چهره 13شهید دبیرستان حکمت بر دیوار این مدرسه و چهره بیشاز صد شهید بر دیوار شرقی بهشت رضا، بخشی از فعالیتهای هنری او محسوب میشود.
احمد منصورینژاد، هنرمند نقاشی است که از بچگی مشتاق و علاقهمند به نقاشی و ترکیبکردن رنگها بوده، اما دلیل اصلی واردشدن او به حیطه نقاشیدیواری چهره شهدا، شهادت برادرش در دفاع مقدس بوده است، هرچند که هنوز فرصت نشده چهره او را نقاشی کند.
شهیدکاوه اولین چهره شهیدی بود که کار کردیم و زمانش را هم به یاد دارم که زمستان سال1376 بود. تا آنموقع موضوع نقاشی چهره سرداران خراسانی زیاد مطرح نبود؛ یادم است که برای کشیدن چهره شهیدکاوه وقتی به خانواده محترمشان مراجعه کردیم، به ما گفتند هرچه عکس از شهید بوده است، دیگران بردهاند و تنها یک عکس برایشان مانده بود که نمیتوانستند آن را به ما بدهند.
درنهایت رفتیم عکاسیای در محله طلاب که شهیدکاوه آنجا عکس گرفته بود و گفتیم دو تا عکس برای ما چاپ کند. بعد در خیابان دانشگاه و در مجموعه دانشکده پرستاری، چهره سردار کاوه را کشیدیم که تا الان باقی مانده است.
نقاشی دیواری چهار سختی دارد. اولین سختی، بزرگبودن کار است؛ مثلا چهره شهیدی را کشیدم که 6متر فقط صورت را شامل میشد و در یک طبقه فقط موها و پیشانی شهید را کار کردم، در یک طبقه فقط چشم و ابرو را کشیدم. باز در همین کار، وقتی چشم سمت راست را میکشیدم، چشم سمت چپ آنقدر فاصله داشت که تسلطی بر آن نداشتم و به قول معروف در کار گم میشدم.
البته از امکانات روز برای طراحی دقیق استفاده میکنم؛ کسی که روی بوم کار میکند، هر قلمی که روی بوم میزند، میفهمد که چه کرده و تناسب کار به چه صورت است، ولی وقتی در اندازه بزرگ کار میکنی، باید مثلا از طبقه دهم داربست پلهپله پایین بیایی، بعد 100متر، 200متر فاصله بگیری که ببینی رنگ و طرح مناسب است یا نه.
دوم اینکه کار باید با رنگ تمامپلاستیک انجام شود که بهدلیل ترکیب با آب، سریع تبخیر میشود و باید سرعت عمل زیادی داشت. سومین سختی، ارتفاع است که خطر جانی و سقوط را در پی دارد. چهارمین مورد هم سردی و گرمی هواست که در باد و باران و گرمای تابستان و سرمای زمستان باید کار کنیم. کسی که نقاشی دیواری را بهصورت جدی کار میکند، باید عشق و علاقه خاصی داشته باشد؛ از آب و گل درآوردن کار خیلی سخت است.
برگرفته از مصاحبه فردانیوز با احمد منصورینژاد
ولی شفیعی سیوهفتساله، یک دههشصتی هنرمند است که تا پیشاز رفتن به سربازی، با اینکه در نقاشی چیرهدست بود، قصد نقاششدن را نداشت. روزی در دوران سربازی، سر کلاس سرهنگی مشغول کشیدن نقاشی بوده که سرهنگ، دفترش را برمیدارد.
خودش میگوید: تا پیش از آنکه دفترم را برگرداند، فکر میکردم توبیخ سختی برایم خواهد نوشت، ولی او که خود پدر شهید بود، بعد از چند خط دعا در حقم و تعریف از خلاقیتم در نقاشی، یک جمله مهم برایم نوشت؛ «نقاشیهایت خیلی جذاب بود. آرزو میکنم برای شهدا نقاشی بکشی.»
همین توصیه، میشود بهانه ولی شفیعی برای انتخاب راه زندگی. او از سال1383 اولین نقاشی با موضوع ائمهاطهار(ع) و شهدا را میکشد و اکنون کشیدن بیشاز 100تصویر از شهدا و بزرگترین نقاشی مینیاتوری جهان را در کارنامه کاریاش دارد. شفیعی نقاشیهای استاد فرشچیان را نیز با همان ظرافت روی دیوار میکشد و در مشهد به «نقاش پرتره» معروف است.
هر شهید داستانی دارد. سالها پیش، نقاشی چهره شهیدی به من سفارش داده شد، اما مادرش میگفت: پسرم دوست داشت گمنام بماند؛ بهتر است عکسش را نکشید. شاید باورتان نشود اما مدتی بعداز کشیدن آن نقاشی، دیدم درست روبهروی همان نقاشی، ساختمان بلندی ساخته شد و دیگر تصویر آن شهید مشخص نبود؛ درست مشابه همان نیتی که داشت.
یک روز خیلی ناگهانی دیدم یک مادر و پسر با نقاشی دیواری شهیدسیدکاظم کمالیسرشت در خیابان شهیدهاتف عکس سلفی میگیرند. پسر به تصویر کشیدهشده شباهت عجیبی داشت. بعد از پرسوجو متوجه شدم که آنها همسر و پسر شهید هستند که نقاشی را دیدهاند و با آن عکس یادگاری میگیرند.
برگرفته از مصاحبه فاطمه شوشتری با ولی شفیعی