فرض کن یک بیماری ژنتیکی پیشرونده داشته باشی که دارو و درمانی برایش نباشد. از هشتسالگیات اولین علائم بیماری با زمین خوردن خودش را نشان داده باشد و دکتر رک و پوستکنده در حضور خودت و مادرت گفته باشد فقط تا هجدهسالگی عمر میکنی! چه حالی پیدا میکنی؟ دست از درس خواندن و فعالیت برمیداری؟ ناامید میشوی و به انتظار مرگ مینشینی؟
محمدمعین وطنخواه ساکن محله وکیلآباد چنین شرایطی داشت اما نه ناامید شد و نه دست از فعالیت برداشت. برعکس، هرچه بیماریاش پیشروی کرد، او بر تلاش و قدرت روحیاش افزود. به جنگ سرنوشت رفت و اکنون در بیستوچهارسالگی، ضمن تسلط به زبان انگلیسی، پنج مقاله علمیISI نوشته که در مجلات معتبر خارجی چاپ شده است. او همواره جزو شاگردان و دانشجویان ممتاز بوده و اکنون در حال یادگیری زبان اسپانیایی است.
بیماری محمدمعین پاهایش را تا حد زیادی از کار انداخته است و با ویلچر رفتوآمد میکند. دستها و چشمانش هم تحت تأثیر بیماری، کارآیی معمول را ندارند اما تلاش، اراده، انگیزه و نظم او چندین برابر افراد عادی است و همین خصلتها باعث شده است بتواند با وجود سختیها و مشکلات سر راهش چندین برابر افراد سالم، موفقیت به دست آورد.
حضور ما در منزل این معلول توانمند با پذیرایی گرم و پرمحبت پدر و مادرش، تبدیل به خاطرهای به یاد ماندنی شد بهویژه که اراده، تلاش، پشتکار و روحیه مقاوم محمدمعین تلنگری برایمان بود که ما با این شرایط جسمی در چه جایگاهی ایستادهایم و او با معلولیت و شرایط سخت جسمیاش در چه جایگاهی قرار دارد.
محمدمعین راست میگوید که بین فرد سالم و معلولی که از توانمندی خودشان استفاده نمیکنند، هیچ فرقی نیست. خیلی معلولان حداکثر تلاششان را میکنند تا از همان توانمندیهایی که دارند بیشترین بهره را ببرند اما برخی افراد سالم همین تلاش را هم ندارند.
محمد معین وطنخواه بهدلیل داشتن یک بیماری ژنتیکی پیشرونده، هر سال شرایطی سختتر از سال قبل دارد اما جالب اینجاست که هرچه بیماریاش پیشروی کرده موفقیتهای او چند برابر بیشتر شده است. اولین باری که علائم بیماری را دیدهاند هشتسالگیاش بود.
مادرش تعریف میکند: «در حین بازی فوتبال زمین خورده بود. حالت تهوع داشت و دائم به راه دکتر بودیم. در نهایت فهمیدیم یک بیماری ژنتیکی به نام دیستروفی عضلانی دارد. الان با آزمایشهای قبل از ازدواج میتوانند این موضوع را تشخیص دهند اما ما آن موقع نمیدانستیم چنین بیماریهایی وجود دارد.»
بغض گلوی مادر را میگیرد، اشکانش سرازیر میشود و با صدای لرزان میگوید: «اولش باور نداشتیم مریضیاش جدی شود. زمین که میخورد میگفتیم بچه است چیزی نیست. ولی یک روز دکتر در حضور خودم و محمدمعین گفت پسرت تا هجدهسالگی بیشتر زنده نمیماند.» چند ثانیهای مکث میکند. نگاهش را به پرچم سیاه «یا حسین(ع)» که روی پرده خانه نصب کردهاند میدوزد و میگوید: «به لطف خدا و امام حسین(ع) حرف آن دکتر نشد و الان محمدم 24سال دارد و از خیلی همسن و سالهای خودش موفقتر است.»
محمدمعین رشته کلام را به دست میگیرد تا مادرش بیش از این منقلب نشود: «از سیزدهسالگی در فضای مجازی و مقالههای علمی، درباره بیماریام مطالعه میکردم و متوجه شدم در کشور ما درمانی ندارد اما با کاردرمانی و فیزیوتراپی میتوان روند پیشرفت را کند کرد. برای همین از همان موقع تاکنون به طور مستمر این کارها را انجام دادهام.»
معلولیت را برای خودم یک فرصت دیدم و از همان موقع به طور جدی بر درسهایم متمرکز شدم
او میگوید: «من معلولیت را برای خودم یک فرصت دیدم و از همان موقع به طور جدی بر درسهایم متمرکز شدم طوری که تمام سالهای مدرسه و دانشگاه را با معدل بالای 19 و سطح الف سپری کردم.»
او دل پردردی از تبعیضها دارد و توضیح میدهد: «در مسائل اجتماعی و آموزشی بارها برای خودم و همنوعانم پیش آمده است که توانمندی معلولان نادیده گرفته میشود و یک فرد عادی به فرد معلولی که چندین برابر آن فرد رزومه دارد، ترجیح داده میشود.»
محمدمعین که مثل سایر معلولان از نداشتن امکانات اولیه رنج میبرد، ادامه میدهد: «از کسانی که ادعای خدمت به معلولان را دارند میخواهم فقط یک روزشان را با این قشر سپری کنند تا ببینند چه مشکلاتی داریم. به عنوان مثال مصوب شده است که معلولان مشهد در ماه امکان استفاده از 60سفر رایگان با مترو داشته باشند اما متأسفانه معلولانی که ساکن طرقبه و شاندیز و... هستند چنین تخفیفی ندارند.»
به گفته او هر معلول برای خرید ویلچر برقی باید حداقل بیش از 40میلیون تومان هزینه کند اما بهزیستی برای محمدمعین فقط حدود 8میلیون کمکهزینه داده است. اکنون او هم مانند خیلی از همنوعانش ویلچر برقی ندارد و بیشتر مواقع باید یک نفر همراهیاش کند. در دوران دانشگاه هم چون او نمیتوانسته مسیر غذاخوری دانشگاه را برود و مسئولان مربوط همکاری نکردهاند، خانوادهاش هزینه غذای یک دانشجوی دیگر را حساب میکردهاند تا او غذای محمدمعین را بگیرد و برایش بیاورد.»
مسیر موفقیتهای محمدمعین آنقدر تحت تأثیر شیوع کرونا قرار گرفته که معتقد است میتواند زندگیاش را به دو بخش قبل و بعد از کرونا تقسیم کند. او که مقطع کارشناسی فقه و حقوق را در دانشگاه فردوسی مشهد به پایان رسانده است، میگوید: «با وجود تلاش و پشتکاری که داشتم، هیچ کدام از استادان خودم در نوشتن مقالهها کمک چندانی نمیکردند اما با مجازی شدن آموزشها توانستم با استادان دانشگاههای تهران ارتباط بگیرم و با کمک آنها چند مقاله آیاسآی بنویسم.»
او به طور مجازی سال 1400 در پنجمین کنفرانس بینالمللی حقوق و علوم قضایی و سال 1401 در ششمین کنفرانس بینالمللی مطالعات اجتماعی، حقوق و فرهنگ عامه حضور پیدا کرده است. سال99 در ششمین کنفرانس بینالمللی توسعه و پیشرفت اجتماعی، وقتی برگزارکنندگان این کنفرانس خارج از کشور متوجه میشوند او از ایران است و با وجود معلولیت اینقدر سطح علمی خود را افزایش داده است، یک جایزه افتخاری دریافت میکند.»