حدود 6 سال است از مسجد امام خمینی (ره) بولوار ایمان چیزی جز یک زمین خالی و یک بدنه نیمهساز بتنی که اهالی چشم میکشند کی دیوارهایش بالا رود، باقی نمانده است. مسجدی که برای ساخت یک بنای عظیمتر و گستردهتر تخریب شد؛ ولی دیگر ساخته نشد. بالا رفتن قیمت مصالح و نبود بودجه بهانهای شد که سالها این محله پیرامونی در پهنه سیدی از نعمت یک پایگاه اجتماعی محروم شود.
روز جمعه اما خبر خوبی از سوی اهالی به ما رسید. جمعی از اهالی محله تصمیم گرفتهاند با تأمین نیروی کار جهادی با مصالح ساختمانی موجود کار ساخت را آغاز کنند. اکنون سازه بتنی اولیه مسجد ساخته شده و در انتظار بالا رفتن دیوارها و دیگر کارهای عمرانی و صد البته کمک خیران است.
رضا اخگر، یکی از جوانهای محله، است که همت کرده تا جمعی را گرد هم بیاورد و برای بالا بردن دیوارهای مسجد آستین بالا بزنند. چند نفر از اهالی محله به همراهی جمعی از آشنایان و بستگان او در این روز تعطیل از نقاط مختلف مشهد و حتی شهرستان خودشان را به بولوار ایمان رساندهاند تا سهم کوچکی در ساخت یک بنای مقدس داشته باشند.
اخگر میگوید: «همراه با تعدادی از اهالی محله، پسرهای برادرم و پسرعموهایم برای این کار جمع شدهایم. همیشه در محله یا فامیل صحبت این مسجد و افسوسی که از نیمه کاره بودن آن میخوریم هست. هفته گذشته که دوباره حرفش پیش آمد، درخواست ساخت جهادی آن را مطرح کردم. این هفته پسرعموهایم از تربت حیدریه و چند نفر از روستای مایان آمدند.
تعدادی هم از خود مشهد هستند؛ البته سن و سالدارهای خود محله هم همت کرده و در این کار مشارکت دارند.» طبقه بالا جمع فامیلها جمع است. فامیلیشان یا اخگر است یا بابایی. شیطنتها و شوخیهایشان فضای کار را شیرینتر کرده تا خاطره یک روز خوب از ساخت مسجد در ذهنشان ماندگار شود. تعدادشان زیاد است و برای مصاحبه هم شیطنت میکنند. آنها با وجود منع تردد خودشان را به مشهد رساندهاند تا در این کار خوب سهیم باشند.
هرکس به کاری مشغول است. یکی ایستگاه پله را برای رفتوآمد تسهیل میکند. دیگری بلوکهها را برای دیوارچینی دم دست بنا میبرد. یکی ملات میسازد و دیگری دیوار میچیند. همه مشغول هستند. اخگر امیدوار است که این کار ادامه پیدا کند و امروز قسمتی از دیوارههای طبقه اول بالا برود. اخگر از تجربه گذشتهاش هم یاد میکند و دلش میخواهد آن تجربه را تکرار کند.
در تجربه مشابه مشارکت اهالی باعث ساخت ساختمان قبلی مسجد میشود: «خاطرم هست که سالها پیش مسجد نداشتیم. بزرگترهای محله همراه با جوانترها همت کردند و مسجد را ساختند. ما هم عصر وقتی از مدرسه برمیگشتیم برای کمک میآمدیم. ما مسجد را ساختیم و تا سالها پایگاه خوبی برای اهالی بود. چند سال پیش هیئت امنا با همراهی امام جماعت خواستند که ساختمان مسجد را دوباره در 5 طبقه بنا کنند. آن را تخریب کردند؛ ولی تلاطم بازار سرمایه و هزینهها مانع کار شد و ساختمان تازه مسجد به همین شکل باقی ماند.»
ذوالفقاری، مدیر این کارگاه، است که با ریش گرو گذاشتن پیش مصالح فروش برای کار امروز گروه سیمان و شن را تأمین کرده است.
این اوستا بنا میگوید: «تمام این آهنها، خاک گچ، سیمان و مصالح دیگر را با اعتبار به اینجا آوردهام تا کار شروع شود. اینجا هیچ بودجهای ندارد. اگر این مصالح قرضی را در نظر نگیریم همین الان مسجد حدود 26 میلیون تومان بدهکار است. ما میتوانیم نیروی کار را تأمین کنیم؛ ولی برای تأمین مصالح به کمک خیران نیاز داریم.»
اخگر هم از نبود فضای فرهنگی در این محله گلایه میکند: «این محله قطب تجاری خوبی دارد؛ ولی مسجد، فضای آموزشی، مدرسه، مهدکودک و باشگاه ورزشی ندارد. مسجد میتواند جای خالی بسیاری از این فضاها را برای ما پر کند. مسئله اصلی ما نبود بودجه است. اهالی محله بضاعتشان اندک است و آنچه داشتهاند تا کنون خرج کردهاند. تلاشهای ما برای جذب خیران هم توانسته بخشی از هزینهها را تأمین کند؛ ولی پایان ساخت این مسجد به بودجه بیشتری نیاز دارد. کاش خیران پای کار بیایند و به ما در ساخت این مسجد کمک کنند.»
در قسمت ورودی مسجد چند مرد مسن در حال کار هستند. این بخش کار را اهالی محله دست گرفتهاند. همسایههای پشت مسجد برای کارگری در مسجدی که قرار است خودشان نمازگزارش باشند آمدهاند. یکی از همسایه ها
می گوید: «از زمان شروع ساخت مسجد همراه هستم. الان هم دیدم مسجد نیاز به کارگر دارد آمدم.»
حسین قربانی، همسایه دیگر مسجد هم وظیفه خودش میداند که در این کار مشارکت کند: « حدود 45 سال است معمارم و کار ساختمانی میکنم و الان هم برای رضای خدا اینجا هستم. ما سالهاست مسجد نداریم و مجبوریم برای نماز به قائم 8 برویم. تا زمانی که توان داشته باشم برای کمک به مسجد میآیم.»
یکی دیگر از همسایههای مسجد میگوید: «ما همه بازنشستهایم. درآمدی نداریم که کمک مالی کنیم؛ ولی میتوانیم کارگری کنیم تا چراغ مسجدمان زودتر روشن شود.» همسایه دیگر هم میگوید: «اینجا همه قدیمی هستند و یکدیگر را میشناسند؛ ولی از زمانی که مسجد تخریب شد دیگر کسی از حال دیگری خبر ندارد.
گاهی حتی از فوت یکدیگر خبردار نمیشویم.» یکی از اهالی کار تدارکات را برعهده دارد و برای کارگران چایی و صبحانه و ناهار حاضر میکند و ظرفها را میشوید. سید ولی ا.. آل رسول، مسنترین فرد حاضر، است که بالای 70سال دارد. او قالیباف بود ولی حالا دارد برای مسجد کارگری میکند. نبود مسجد باعث دورشدن اهالی از هم شده است؛ ولی اکنون حتی بلند شدن صدای کلنگ ساخت آن عدهای را دوباره با هم مهربان کرده است تا همت کنند و محلهشان را بسازند.