شبها اینجا کاوشهای غیرمجاز میکنند که سکوت تاریخی تپه را در هم میشکنند. تپهای که به قدمت تاریخ مشهد سکوت کرده است با صدای نابخردانه کلنگ و تیشه غیرمجاز جستوجوگران گنجهای اساطیری زخم میخورد و فریاد نابودی سر میدهد. به ازای هر تیزی که در جانش فرو میرود زخمی عمیق بر میدارد تا از اصل خود فاصله بگیرد و حفرههای وجودش هر روز دردناکتر و عمیقتر شود. اینجا تپه نادری است.
جایی که خوش خیالان تاریخ در آن به دنبال گنج نادرند. درحالیکه این نام پر ابهت قدمتش کمتر از 60 سال است. تپهای در همین نزدیکی شهر مشهد که عیارش به تاریخ بلندبالای پشت سرش بالا رفته است ولی سودجویان آن را مفرغی میدانند که باید از دلش طلا بیرون بکشند و اینگونه آن را زخم میزنند و میرنجانند!
دلمان میخواهد به همه بگوییم که در همین نزدیکی شهری که کمتر کسی از تاریخش خبر دارد، جایی است که قدمتش به پیش از تاریخ برمیگردد و هراس داریم از سوداگرانی که به قیمت سودجویی از جان یک تپه تاریخی هم نمیگذرند و بر تن خاکی پر از داستانش هجمههای سنگین و نابودکننده وارد میکنند.
این گزارش فریاد دادخواهی یک تپه است که از دل تاریخ سالم بیرون آمده ولی از دست آدمهای نابخرد سودجو به تنگ آمده است. تپهای که میگوید: «آهای مسئولان، به فریادم برسید.»
پیمان حصاری کسی که تحصیلات و تحقیقاتش باستانشناسی است و در پروژههای مختلف همراه با استاد لباف خانیکی، باستانشناس برجسته شهرمان، به کاوش تاریخ از دل خاک پرداخته است با ما همراه میشود. مقصدمان تپه نادری است. جایی در نزدیکی مشهد. در میانه راه جاده قدیم نیشابور.
تپه نادری در گذشته 5 کیلومتری جنوب شرقی مشهد بود که الان شهر توسعه پیدا کرده و در حریم قانونی مشهد قرار گرفته است
او به عنوان یک دغدغهمند و مطالعهگر با ما به اینجا آمده است تا چراغی بر ذهنهای خاموشِ تاریخ بیفروزد، شاید کسی به داد این تپه تاریخی برسد. او درباره تاریخ مشهد میگوید: در سال 203 هجری قمری امام رضا به شهادت میرسند و در باغ حُمَیْد بن قَحْطَبه به خاک سپرده میشوند. از آن زمان مشهد شناخته میشود.
پیش از آن در این محدوده طابران و نوغان و طرقبز( طرقبه) و رادکان بوده که تاریخ بسیار قوی دارند. محوطه باستانی تپه نادری به پیش از تاریخ بر میگردد. اینجا که ایستادهاید یکی از محوطههای غنی قوی و قدیمی ایران است.
تپه نادری در گذشته 5 کیلومتری جنوب شرقی مشهد بود که الان شهر توسعه پیدا کرده و در حریم قانونی مشهد قرار گرفته است. هم اکنون چند سازمان در آن دخیل هستند. سازمان میراث فرهنگی و آستان قدس و ... . متولی آن شهرداری مشهد و منطقه 7 است.
حصاری درباره تاریخچه کاوشهای باستانشناسی که در این منطقه انجام شده است، میگوید: اینجا کاوش باستانشناسی بسیار کمی انجام شده است. عزتالله نگهبان، باستانشناسی بود که برای اولین بار به شناسایی و معرفی تپهها، محوطهها و آثار تاریخی ایران پرداخت.
او در سال 1345 اینجا را شناسایی کرد و بر اساس نوع و پراکندگی سفالها که اینجا وجود دارد؛ تاریخ آن را اواخر هزاره پنجم پیش از میلاد در نظر گرفت. اولین باری هم که اسم تپه نادری مطرح شد سال 45 بوده است. در سال 93 آقایان طغرایی و باصفا اینجا را دوباره بررسی کردند که مشخص شد 6500 تا 7000 قدمت دارد.
اینجا با محوطه جیتون در 20 کیلومتری جنوب شرقی عشقآباد ترکمنستان هم دوره است و به لحاظ فرهنگی در یک دوره زمانی هستند. همچنین محوطه نمازگاه و آنو که به لحاظ باستانی با تپه نادری برابری میکند. اما متأسفانه لایه نگاری باستانی (سیر تطور لایهها از بالا به پایین) زیاد مشخص نشده است.
او که سابقه کاوش به همراه گروه باستانشناسی بسیاری از سایتهای تاریخی ایران را دارد، ادامه میدهد: محوطه در واقع زیستگاهی است مانند شهرهای امروزی. از نظر باستانشناسان شهرها هم محوطههای باستانی هستند. در کل ما 2نوع عارضه داریم. عارضه طبیعی و مصنوعی.
یکی از شواهد پراکندگی سفال است. دقت کنید اینجا انواع سفالها هست. سفال هر دوره با دوره دیگر متفاوت است.
طبیعی مانند کوه و چیزهایی که روال کار طبیعت آن را به وجود میآورد و مصنوعی جایی که مشخص است که قلعه یا محوطه باستانی دارد و به مرور زمان، رسوبات روی آنها جمع شده یا گیاهان سبز شدهاند. اینها را باستانشناسان تشخیص میدهند.وی درباره شواهدی که مشخص میکند یک تپه باستانی است، هم بیان میکند: یکی از شواهد پراکندگی سفال است. دقت کنید اینجا انواع سفالها هست. سفال هر دوره با دوره دیگر متفاوت است.
سفالهای دوره اسلامی با دوره پیش از تاریخ متفاوت است. سفال پیش از تاریخ دستساز و زمخت هستند. از روی برداشت و شبکهبندی سفال مشخص میکنند که این سفالها از چه دورهای هستند.
از مدل سفالهای کشف شده مشخص است که این تپه پیش از تاریخ بوده است تا دوران تاریخی. سفالهای نخودی و آجری رنگ از دوران تاریخی است. شاید حتی سفالهای دوران اسلامی هم در آن باشد ولی این محوطه با توجه به گاهنگاری و پراکندگی سفال مشخص شده که از هزاره چهارم تا دوره اشکانی زندگی در آن جریان داشته است.
وارد محوطه تپه که میشویم تنها یک پرچم روی آن خودنمایی میکند. پرچمی که میگوید اینجا یک محوطه باستانی است. پرچمی که محافظ خودش هم نمیتواند باشد چه برسد به 7 هزار سال قدمت یک تپه تاریخی! دور تا دور تپه زمینهای کاشته شده وجود دارد که قرار است چند وقت دیگر گندم از دل خاکش بیرون بیاید.
همان خاکی که میتواند بیانگر تاریخ یک ملت باشد حالا به نمو گندمی دل خوش کرده است. حصاری میگوید: خاکهای باستانشناسی بسیار مستعد رشد گیاهان است.
شاید به همین خاطر است که همان طور پایین تپه تراشیده شده است تا به وسعت زمینهای کشاورزی بیفزاید. زیر پایمان سفالهایی از رنگهای مختلف خودنمایی میکند. سفالهایی که هر کدام به یک دوره تاریخی باز میگردند، آنقدر شخم خوردهاند که حالا فاصله تاریخی چند هزار سالهشان تبدیل به فاصله چند سانتیمتری شده است.
حصاری درباره سفالها بیشتر توضیح میدهد: ما پخت سفال را از نسوج داخلش مشخص میکنیم. اگر نسوج به سمت تیرگی باشد یعنی حرارت کمتری دیده است. معمولا سفالهای قرمز رنگ این محوطه به دوره اشکانی میخورد. سفال نخودی رنگ به دوره هخامنشی برمیگردد.
خاک نرم زیر پایمان تاریخ را در دل خودش پنهان کرده است. حس غریبی دارد که این تاریخ به جامانده را که با هیچ بهایی خریداری نمیشود اینگونه به بازی بگیریم
طبق بررسی چیزی که مسجل است این است که از دوره هزاره چهارم تا دوره اشکانیان به صورت متناوب اینجا سکونتگاه بوده است. از اواخر هزاره دوم اینجا کسی ساکن نبوده است(دوره فترت). سپس از دوره اشکانیان اینجا ما تأسیساتی میبینیم که حالت قلعه دارد که باید با کاوشهای دقیق از زیر خاک بیرون بیایند.
با او دور تا دور تپه را قدم میزنیم تا از نزدیک شاهد اتفاقات ناخوشایندی باشیم که تن رنجور تپه را به مرگ تاریخیاش نزدیکتر کرده است. خاک نرم زیر پایمان تاریخ را در دل خودش پنهان کرده است. حس غریبی دارد که این تاریخ به جامانده را که با هیچ بهایی خریداری نمیشود اینگونه به بازی بگیریم.
حصاری میگوید: باستانشناسها وقتی میخواهند یک جا را کاوش کنند یک مکانهای 10متر در 10متر را انتخاب میکنند و ریسمان میبندند و لایه لایه پایین میروند که هرچه بقایای معماری و سفال باشد، کشف کنند. هرچه کشف میکنند عمق و سطحش را مشخص میکنند. ممکن است یک عارضه قلعه مانندی اینجا باشد که اگر کاوش شود و به همان شکل احیا شود، بسیار زیبا خواهد بود.
باورمان نمیشود ولی در نزدیکی مشهد یکی از قدیمیترین محوطههای کشور است که به حال خودش رها شده است. حصاری میگوید: «از برشی که این تپه خورده، مشخص است که زندگی در آن جریان داشته است. اینجا با این پیشینه قدیمی تکیهگاه محکمی برای بیان هویت تاریخی شهر مشهد دارد و تاریخ مشهد را به خوبی بیان میکند.
خیلی از کشورهای دنیا به دنبال این هویت هستند تا قدمت کشورشان را به اثبات برسانند. در دشت مشهد شاید یک سری کاوشهای باستان شناسی در کهن دژ و شهر توس انجام شده باشد ولی به لحاظ پیش از تاریخ کاوش مهمی در مشهد انجام نشده است.
مهمترین تپه پیش از تاریخ هم همین تپه نادری است که اگر کاوش شود به لحاظ باستانی میتواند به بسیاری از سؤالهای باستانشناسان پاسخ دهد و تاریخ مشهد را به 7000 سال پیش ببرد. باستانشناسان در دشت مشهد و اطراف رودخانه کشفرود ابزار آلاتی به دست آوردند که سنگی هستند و نشاندهنده انسان ابزارساز است که 800 هزار سال پیش در مشهد زندگی میکرده است.
ولی آن چیزی که میتوانیم تکیه محکمی به آن داشته باشیم این تپه است که لایه لایه پایین برویم و اگر قلعهای در دل آن مخفی است، تثبیت و اینجا را تبدیل به سایت موزه کنیم. این سایت موزه میتواند پذیرای گردشگران باشد.»
این تپه تاریخی حدود 50 سال به حال خودش رها شده است. شاید اگر عزتا... نگهبان میدانست قرار نیست بودجهای در این مسیر مصرف شود، هرگز آن را کشف نمیکرد و نام تپهنادری بر آن نمیگذاشت. تاریخی که 7000 سال پا برجا مانده است حالا دارد به مرز نابودی نزدیک میشود.
حصاری هم این نگرانی را دارد و میگوید: «اگر قرار نیست که یک محوطه تاریخی احیا شود بهتر است آثار معماریاش زیر خاک بماند و آنجا سالمتر است. بیاید بیرون هم دچار هوازدگی میشود. از آن نگهداری یا اعتباری صرف آن نمیشود که تثبیت شود. اینجا هم چون بودجه میراث کم بوده به حال خودش رها شده است و محوطه را کاوش نکردهاند.»
با تعجب میپرسیم چرا این توجه به این محوطه تاریخی نشده است؟ حصاری توضیح میدهد:« دلایل مختلفی دارد. شاید مسئولان دلسوز نبودهاند، شاید هم بودجه نبوده یا توجهی به این سمت نبوده است. در سالهای اخیر بودجه کاوشهای باستانشناسی در میراث هم بسیار پایین آمده است و حذفش کردند. بیشتر به سمت پژوهشها رفتند.»
واقعا چه باید کنیم؟ این را ما میپرسیم و انگار حصاری قبل از این به آن فکر کرده است: «اینجا باید شهرداری و شورای شهر پای کار بیاید تا احیا شود تا به سایت موزه تبدیل شود. این چشماندازهای طبیعی(مورفولوژی) و این محوطه باستانی میتواند در کنار هم یک مجموعه گردشگری بسیار با اهمیت و قدرتمند به لحاظ تاریخی شود.
این منطقه با وجود آثار تاریخی مانند تپه نادری، رباط طرق، مصلای طرق، شکارگاه خلج و سنگ نگارههای دره شلگرد یک محور تاریخی را میسازد
جنوب شرقی مشهد با توجه به جاذبههای خیلی قوی و به لحاظ طبیعت زیبایی که داریم مغفول مانده است. این منطقه با وجود آثار تاریخی مانند تپه نادری، رباط طرق، مصلای طرق، شکارگاه خلج و سنگ نگارههای دره شلگرد یک محور تاریخی را میسازد که هم جاذبههای طبیعی و تاریخی دارد و هم به لحاظ داروهای گیاهی هفت حوض بسیار غنی است.
ما اینجا روستای اردمه و روستای خانرود را داریم که میتوانیم به عنوان یک محور گردشگری برای شهر مشهد در نظر بگیریم. یکی از کارهایی که میتواند به ماندگاری زائر یا گردشگر کمک کند همین آثار تاریخی است. ما میتوانیم از هفت حوض تا مغان یک محور گردشگری داشته باشیم که حتی خیلی از مسئولان شهری آن را نمیشناسند. تپه نادری اگر کاوش و احیا شود همراه با بقیه عوامل طبیعی وگردشگری میتواند یک محور برای گردشگر به لحاظ فرهنگی و تاریخی و هویتی باشد. در نهایت اگر حومه شهرها را تقویت کنید درآمد کلان شهرها بالا میرود.»
جاده قدیم نیشابور از میان تپه عبور کرده و تن آن را به دو نیم کرده است. وی از بیرحمی که به جان این تپه روا داشتهایم بیشتر میگوید: «این تپه یک محوطه بزرگ بوده که از آن الان دو تپه مشهود است. یکی این تپه که حدود 30متر ارتفاع دارد و دیگری یک تپه با ارتفاع 10 متر که آن طرفتر است، در اصل جاده آسفالت از وسط تپه رد شده است.
جاده قدیم نیشابور از زمان پهلوی دوم است که بعد از انقلاب آسفالت شده و این یکی از اتفاقات بدی که در اینجا افتاده است. این نگرانی هست که حریم جاده تعریض شود. اگر به این تپه توجه نشود چند عامل باعث از بین رفتنش میشود. یکی عامل طبیعی مانند برف و باران و... که کمتر خسارت میزند و دیگری عامل انسانی است.»
وقتی به گرد تپه میگردیم به حفرههای عمیقی میرسیم که دل تپه را شکافته و پایین رفتهاند. حصاری میگوید: «متأسفانه این کاوشها را به صورت تونلی شکل انجام میدهند که بسیار برای کاوشهای باستانشناسی آسیبرسان است. این سوراخ را حفر میکنند، یک سفال تاریخی به یک دوره پیش از تاریخ میرود که در اصطلاح توالی فرهنگی آن از بین میرود.
باید لایه لایه از سطح تپه برداشته شود. هر لایه عمق و بازوی آن مشخص میشود. اثری که به دست میآید در چه عمقی است که باستانشناس ثبت میکند. آن اثر در چه ساعتی در چه عمقی و در چه نقطهای از تپه بهدست آمده و مربوط به چه دورهای است. اینها ثبت میشود. کسانی که کاوش غیرمجاز میکنند مطلع نیستند.
از وسط تپه میآیند. چون زودتر میخواهند به چیزی برسند که البته به هیچ چیز برخورد نمیکنند. چون اینجا چیزی ندارد. اینها باید اطلاع رسانی شود که مردم بدون هدف اینجا را تخریب نکنند و به این بنای باستانی خسارت نزنند.»
حصاری، به ساخت و سازهایی که آن طرف تپه اتفاق افتاده است نیز اشاره میکند و میگوید: «قسمتهایی از تپه در آن سمت زیر ساخت و ساز است. ببینید آنجا ساختمان ساختهاند. حتی همینجا کشاورزها تا کنار تپه کشاورزی میکنند. این زمینها هم بخشی از این محوطه باستانی است که در آن چیزی کاشته شده است. اگر مرکزیت را اینجا بگیریم. تا جایی که سفال پیدا میشود محدوده این تپه است.»
در حالی که از این همه سهلانگاری در بهت فرو رفتهایم، از قانون میپرسیم؟ حصاری که هر دو ماه یک بار به اینجا سر میزند و هر بار با حفاریهای تازهای روبهرو میشود که دلش را به درد میآورد و نگرانیاش را بیشتر میکند، میگوید: «اراضی اینجا ممکن است شخصی باشد ولی میشود از کشاورزان خریداری شود. قانون داریم که در محوطههای باستانی درجه بندی حریم داریم و در حریم درجه یک هیچ کس حق ساخت و ساز در هیچ نقطهاش را ندارد.
آن ساخت و سازهایی که آنجا هست اگر طبق قانون بخواهد رعایت شود باید تخریب شود ولی متأسفانه کسی به قانون آثار تاریخی توجهی نمیکند و سوءاستفاده میشود
آن ساخت و سازهایی که آنجا هست اگر طبق قانون بخواهد رعایت شود باید تخریب شود ولی متأسفانه کسی به قانون آثار تاریخی توجهی نمیکند و سوءاستفاده میشود و آثار را تخریب میکنند. اگر شهرداری وارد عمل شود و تعیین تکلیف کند حتی این دکلها باید با فاصله گذاشته شود. این زمینها باید آزاد شود باید حریم این اثر مشخص شود و میلهگذاری شود.
بعد کاوش باستانشناسی انجام شود و بقایای معماری بیرون بیاید و شواهد تاریخی و باستانشناسی تکیهگاهش محکمتر شود. بعد آن قسمتهایی که به دست میآید را به سایت موزه تبدیل میکنیم. حتی جاهایی را به عنوان اقامتگاه در نظر بگیریم که ربطی به تپه نداشته باشد. از این مورفولوژی استفاده شود.
راهنمای باستانشناسی و مراکز فروش و تورهای گردشگری فعال شود. این نقطه به همراه دیگر نقاط همجوار بازدید شود که درآمد بسیار خوبی میتواند داشته باشد. از زمانی که شروع شود اینجا یک مرکز گردشگری محسوب میشود که میتواند کسب درآمد کند. طی چند مرحله آثار زیر خاک و بقایای معماری خارج شود. از سطح تپه شروع شود. بعد بیرون بیاید و تثبیت شود.»
حصاری از آینده زیبایی که در ذهنش برای اینجا ترسیم کرده است، نیز اینگونه یاد میکند: «اینجا باید سرمایهگذار داشته باشد تا مثلا خانههای چوبی و بوفهها و مکانهایی برای نشستن طراحی شود. این محوطه مناظر بسیار زیبا و آب و هوای خوبی دارد که آلودگی صوتی و نوری کمتری دارد و حتی میشود اقدامات نجومی در آن انجام شود.
راهنمای گردشگری و باستانشناسی و مردم شناسی به زبانهای متفاوت مستقر شود. اینجا مناسب برای توریستهای خارجی است که میتواند تکیهگاهی برای گردشگران باشد. حتی میشود تور پیاده به سمت هفت حوض گذاشت. ما پلکان کهنه فاضل در ده غیبی را داریم که مسیر حرکت امام رضا از مدینه به مرو بوده است.
روستای ده سرخ و هفت حوض را داریم، محورهایی است که میتواند به صورت پیاده و سواره برنامهریزی کرد. در خیلی از جاهای دنیا برای خودشان اماکن تاریخی میسازند. مثلا شکسپیر فلان جا چای خورده است. امروز برای گردشگر دیدن برج و زیپ لاین و ... زیاد جاذبه ندارد چون همه جای دنیا بهترش را دارند ولی اگر یک خانه تاریخی باشد که اجزایش سالم باشد و ایرانی اسلامی باشد برای گردشگر جالب است و میتواند به اقتصاد مشهد کمک کند. اگر این محوطه باستانی احیا شود چندین شغل ایجاد میکند. ماندگاری زائر و درآمد شهری بالا میرود. اینجا وقتی زائر بیاید، هزینه میکند و این هزینه به درآمد شهری مشهد افزوده میشود.»
حرفهای حصاری اگر چه با شور و پرحرارت هستند اما هنوز در ذهن ما جایگاه خودش را پیدا نکرده است. چطور ممکن است که به تپه به این مهمی تا این حد بیتوجهی شود. عجیب نیست؟ حتی به ما هشدار میدهد که ممکن است کاوشگران همین تردد ما را به اینجا غیرعادی انگارند و برای تپه خطرناک باشد.
هنوز آنقدرها جدی نگرفتهایم تا اینکه موتورسواری از کنارمان رد میشود و با صدای بلند فریاد میزند: «طلاها را پیدا کردید؟» شاهد از غیب میرسد تا بگوید این تپه تاریخی بیش از آنکه تصور کنیم در خطر است. حصاری با تأکید بیشتری میگوید: «جدیترین خطری که اینجا را تهدید میکند کاوشهای غیرمجاز است.
مدام با هدف رسیدن به اشیای تاریخی اینجا را کاوش کردهاند. خاک اینجا را ببینید که با کلنگ ریختهاند. نمیدانند این جوری گنج به دست نمیآید. حتی اگر به دست بیاید به درد نمیخورد. اینجا چیزی ندارد که به درد آنها بخورد. اینجا به درد باستانشناسها میخورد که سؤالاتشان را پاسخ بدهند. اینها اگر لایه لایه از بالا مطالعه شود دقیق به سؤالات پاسخ میدهد.
نگاه کنید تمام بقایای معماری را بدون مطالعه از بین برده اند. این کاوش تونلی شکل است که بدترین نوع کاوش است و خیلی لطمه میزند. تمام لایههایی که باستانشناس باید کار کند، از بین بردند تا به عتیقه برسند. کلنگهای باستانشناسی کوچک است و ضربات آهسته دارد.
از صدای کلنگ وقتی به جایی میخورد تازه میفهمیم که آن زیرش چیزی است که باید با فرچه کار کرد. اما در کاوشهای غیرمجاز با کلنگ هرچه هست را خُرد میکنند. گنج اصلی همین خشت و سفال است که سالم بهدست بیاید و نشاندهنده فرهنگ و تاریخ یک کشور است.»